intimidated

جمله های نمونه

1. Some people are intimidated by his size, but in fact he's a gentle giant.
[ترجمه منا جهانبخشی] بعضی از مردم بخاطر جثه اش از او می ترسند، اما در واقع او یک غول آرام است.
|
[ترجمه گوگل]برخی از مردم از اندازه او می ترسند، اما در واقع او یک غول ملایم است
[ترجمه ترگمان]بعضی از مردم از اندازه او می ترسند، اما در واقع غولی آرام است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They were intimidated into accepting a pay cut by the threat of losing their jobs.
[ترجمه حسن بهجو] ان ها مرعوب شدن به پذیرفت کاهش دستمزد به دلیل احتمال از دست دادن شغلشان
|
[ترجمه گوگل]آنها با تهدید از دست دادن شغل خود از پذیرش کاهش دستمزد می ترسیدند
[ترجمه ترگمان]آن ها تهدید کردند که با تهدید از دست دادن شغل خود، پول پرداختی را قبول خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The thief intimidated the boy into not telling the police.
[ترجمه aQa Arash] دزد پسر را ترساند که به پلیس چیزی نگوید
|
[ترجمه الباپ] دزد بچه را دزدید و بچه به خانواده و پلیس نگفت
|
[ترجمه گوگل]دزد پسر را ترساند که به پلیس چیزی نگوید
[ترجمه ترگمان]دزد بچه را ترساند و به پلیس نگفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was not a man to be easily intimidated.
[ترجمه گوگل]او مردی نبود که به راحتی مرعوب شود
[ترجمه ترگمان]او مردی نبود که به سادگی بترسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Women can come in here and not feel intimidated.
[ترجمه گوگل]زنان می توانند به اینجا بیایند و احساس ترس نکنند
[ترجمه ترگمان]زنان می توانند اینجا بیایند و احساس ترس نکنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He said he would never be intimidated by big names and authorities.
[ترجمه گوگل]او گفت که هرگز مرعوب نام ها و مقامات بزرگ نمی شود
[ترجمه ترگمان]او گفت که او هرگز از اسامی و مقامات بزرگ مرعوب نخواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The whole idea of going to Oxford intimidated me.
[ترجمه گوگل]کل ایده رفتن به آکسفورد مرا ترساند
[ترجمه ترگمان]فکر رفتن به آکسفورد مرا می ترساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She was intimidated by his physical presence.
[ترجمه گوگل]او از حضور فیزیکی او ترسیده بود
[ترجمه ترگمان]حضور فیزیکی او را مرعوب کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We try to make sure children don't feel intimidated on their first day at school.
[ترجمه گوگل]ما سعی می کنیم مطمئن شویم که بچه ها در اولین روز مدرسه احساس ترس نکنند
[ترجمه ترگمان]ما سعی می کنیم مطمئن شویم که کودکان در اولین روز خود در مدرسه احساس ترس نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She did not feel intimidated by him.
[ترجمه گوگل]او احساس ترس از او نداشت
[ترجمه ترگمان]او از او نمی ترسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She refused to be intimidated by their threats.
[ترجمه گوگل]او از ترساندن تهدیدهای آنها خودداری کرد
[ترجمه ترگمان]او از تهدید به تهدید آن ها خودداری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The thief intimidated my old lady into not telling the police.
[ترجمه Sajjad Nikzad] دزد، زنِ مسن من رو از اینکه به پلیس خبر بده ترسوند
|
[ترجمه گوگل]دزد پیرزنم را ترساند که به پلیس چیزی نگوید
[ترجمه ترگمان]دزد پیر منو ترسونده که به پلیس نمیگه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They were intimidated into giving him the money.
[ترجمه گوگل]آنها ترسیده بودند که پول را به او بدهند
[ترجمه ترگمان]اونا ترسیده بودن که بهش پول بدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I refuse to be intimidated by high-pressure sales techniques.
[ترجمه گوگل]من از ترساندن تکنیک های فروش با فشار بالا خودداری می کنم
[ترجمه ترگمان]من حاضر نیستم از تکنیک های فروش فشار بالا مرعوب شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• frightened, threatened; coerced by means of threat or force
if you are intimidated by someone, you are afraid of them and have no confidence in yourself.

پیشنهاد کاربران

خودباخته
خود را باختن
Don't be intimidated by the beef.
از کوشت گاو نترس
خجالت زده نشو
کدوم واقعا؟
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : intimidate
✅️ اسم ( noun ) : intimidation
✅️ صفت ( adjective ) : intimidating / intimidated / intimidatory
✅️ قید ( adverb ) : _
مرعوب
To feel worry
خجلت زده، کوچک شده
صفت برای حسِ:
وقتی که یکی که از ترس یا ابهت چیزی یا کسی مثل موش میشه !
یا وقتی یکی از کسی خیلی خیلی حساب میبره که مثل موش میشه!
ترسیده، وحشت زده

بپرس