initial

/ˌɪˈnɪʃl̩//ɪˈnɪʃl̩/

معنی: اولین قسمت، ابتدایی، اصلی، بدوی، اولین، اول، نخستین، اغازی، واقع در اغاز، اغاز کردن، در اغاز قرار دادن، پاراف کردن
معانی دیگر: آغازین، اولیه، مقدماتی، حرف اول اسم، حروف اول نام خود را نوشتن، (چاپ) حرف بزرگ (به ویژه در اول هر پاراگراف)، (زیست شناسی) سرآغازی، سرآغازه، یاخته ی بخشینه ای، نخستبن

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: of the beginning; first.
مترادف: first, original, primary
متضاد: final, last, latter, terminal
مشابه: beginning, germinal, inaugural, incipient, introductory, maiden, opening, primal, prime, starting

- My initial impression of him was favorable.
[ترجمه گوگل] برداشت اولیه من از او مطلوب بود
[ترجمه ترگمان] نخستین احساس من نسبت به او مساعد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Our initial meeting took place in Vienna.
[ترجمه یوسف نادری] نخستین گردهمایی ما در وین برگزار شد.
|
[ترجمه گوگل] ملاقات اولیه ما در وین برگزار شد
[ترجمه ترگمان] جلسه اولیه ما در وین برگزار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
(1) تعریف: (usu. pl.) the first letters in a person's name.
مشابه: character, mark, monogram

- The artist put her initials at the bottom of the painting.
[ترجمه هیوا] هنرمند حرف اول اسمش را پایین نقاشی قرار داده است
|
[ترجمه یوسف نادری] هنرمند، حروف اولِ اسم و فامیلش ( اینیشلز، initials، جمع است، پس نام و نام خانوادگی را شامل می شود ) را در پایین نقاشی گذاشته است.
|
[ترجمه گوگل] این هنرمند حروف اول خود را در پایین تابلو قرار داده است
[ترجمه ترگمان] هنرمند حروف اول اسم او را در ته نقاشی قرار داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the first letter of a word.
مشابه: character, letter

- The first word of each line started with the same initial.
[ترجمه گوگل] اولین کلمه هر خط با همان حرف اول شروع می شد
[ترجمه ترگمان] اولین کلمه هر سطر با همان اولیه شروع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: initials, initialing, initialed
مشتقات: initially (adv.)
• : تعریف: to mark with one's initials.
مشابه: mark, monogram, sign, undersign

- You'll need to initial the document in these two places.
[ترجمه گوگل] شما باید سند را در این دو مکان پاراف کنید
[ترجمه ترگمان] باید این سند را در این دو مکان مشخص کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. initial conditions
(ریاضی) شرایط آغازی،شرایط اولیه

2. the initial letter of your name
نخستین حرف نام شما

3. the initial stage of a disease
مرحله ی آغازین بیماری

4. to initial the minutes of a meeting
صورتجلسه را پاراف کردن

5. what was his initial reaction?
واکنش نخستین او چه بود؟

6. in the beginning he lost money, but he finally retrieved his initial capital
در آغاز ضرر کرد ولی در پایان سرمایه ی اولیه ی خود را دوباره به دست آورد.

7. The initial talks were the base of the later agreement.
[ترجمه گوگل]مذاکرات اولیه مبنای توافق بعدی بود
[ترجمه ترگمان]مذاکرات اولیه اساس توافق بعدی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. My initial reaction was to refuse.
[ترجمه گوگل]واکنش اولیه من امتناع بود
[ترجمه ترگمان]اولین واکنش من این بود که رد کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It is the initial preparation that takes the time.
[ترجمه گوگل]این آماده سازی اولیه است که زمان می برد
[ترجمه ترگمان]این آماده سازی اولیه است که زمان می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The initial response has been encouraging.
[ترجمه گوگل]واکنش اولیه دلگرم کننده بوده است
[ترجمه ترگمان]واکنش اولیه دلگرم کننده بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The initial talks were the base of the later.
[ترجمه گوگل]گفتگوهای اولیه پایه و اساس بعدها بود
[ترجمه ترگمان]مذاکرات اولیه پایه و اساس مذاکرات بعدی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. My initial surprise was soon replaced by delight.
[ترجمه گوگل]غافلگیری اولیه من به زودی با لذت جایگزین شد
[ترجمه ترگمان]اولین غافلگیری من به زودی با خوشحالی جایگزین شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We've sorted out the computer system's initial problems.
[ترجمه گوگل]ما مشکلات اولیه سیستم کامپیوتری را حل کرده ایم
[ترجمه ترگمان]ما مشکلات اولیه سیستم کامپیوتری را دسته بندی کرده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The initial stimulus came from a letter in the newspaper.
[ترجمه گوگل]محرک اولیه از نامه ای در روزنامه بود
[ترجمه ترگمان]انگیزه اولیه از نامه ای در روزنامه منتشر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. After the initial surprise I got to like the place.
[ترجمه محسن برازنده] بعداز سورپرایز اولیه ، من دوست دارم اتفاق بیفته.
|
[ترجمه گوگل]بعد از سورپرایز اولیه، مکان را دوست داشتم
[ترجمه ترگمان]بعد از یه سورپرایز اولیه که از اونجا اومدم بیرون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The court's initial verdict in the police officers' trial set off serious riots.
[ترجمه گوگل]رای اولیه دادگاه در محاکمه افسران پلیس شورش های شدیدی را به دنبال داشت
[ترجمه ترگمان]حکم اولیه دادگاه در محاکمه افسران پلیس باعث آغاز شورش های جدی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. His initial surge of euphoria was quickly followed by dismay.
[ترجمه گوگل]موج اولیه سرخوشی او به سرعت با ناامیدی دنبال شد
[ترجمه ترگمان]احساس خوشحالی اولیه او به سرعت و با دست پاچگی دنبال شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. It takes a while to recoup the initial costs of starting up a business.
[ترجمه گوگل]مدتی طول می کشد تا هزینه های اولیه راه اندازی یک کسب و کار جبران شود
[ترجمه ترگمان]این کار مدتی طول می کشد تا هزینه های اولیه راه اندازی یک کسب وکار را جبران کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The initial reaction has been excellent.
[ترجمه گوگل]واکنش اولیه عالی بوده است
[ترجمه ترگمان]واکنش اولیه عالی بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اولین قسمت (اسم)
initial

ابتدایی (صفت)
abecedarian, elementary, primary, initial, preliminary, rudimentary, infantile

اصلی (صفت)
elementary, primary, initial, aboriginal, primitive, main, original, principal, basic, net, genuine, prime, essential, head, organic, arch, inherent, intrinsic, innate, fundamental, cardinal, immanent, normative, germinal, first-hand, seminal, ingrown, quintessential, primordial

بدوی (صفت)
initial, rudimentary, primitive, germinal, seminal, incipient

اولین (صفت)
initial, headmost, initiatory

اول (صفت)
initial, prime

نخستین (صفت)
primary, initial, prime, premier, premiere, incipient

اغازی (صفت)
initial, initiative

واقع در اغاز (صفت)
initial

اغاز کردن (فعل)
initial, set, tee off, begin, commence, inchoate, inaugurate, incept, initiate, sparkplug

در اغاز قرار دادن (فعل)
initial

پاراف کردن (فعل)
initial, sign, paraph

تخصصی

[کامپیوتر] حرف اول کلمه
[برق و الکترونیک] اولیه
[مهندسی گاز] اولیه
[بهداشت] آغازگر
[حقوق] پاراف کردن، اولیه، مقدماتی
[نساجی] ابتدا - در ابتدا -اولیه
[ریاضیات] اولیه

انگلیسی به انگلیسی

• beginning letter of a person's first name; first letter (as of a word); enlarged or ornamented letter at the beginning of a chapter
sign using the first letter or letters of a name
placed at the beginning, first
you use initial to describe something that happens at the beginning of a process.
initials are the capital letters which begin each word of a name.
when someone initials a written agreement or treaty, they put their initials on it to show that they approve of it before agreeing to sign it formally and make it binding.

پیشنهاد کاربران

علی اقا تا مطمئن نشدی چیزی اضافه نکن
initial یعنی حروف بزرگی که روی وسیله ای چیزی درج میشه. معنی جمله شما یعنی یه کیف پول بدون حروفی روی ان!
اولیه، ابتدایی
مثال: We need to take some initial steps to start the project.
ما برای شروع پروژه باید چند مرحله ابتدایی را انجام دهیم.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
پاراف _ پاراف کردن
امضای اختصاری، امضاء ( در اصطلاح سیاسی و بانکی معمول است ) ، پیش امضا
initiate : شروع کردن
initiation : شروع ، راه اندازی
initial : اولیه
initiative : ابتکار ، طرح
بدوی
نخستین و معنی دیگرش یعنی حروف نوشتاری
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : initiate / initialize / initial
✅️ اسم ( noun ) : initiate / initiation / initiative / initiator / initial / initialization
✅️ صفت ( adjective ) : initial
✅️ قید ( adverb ) : initially
پاراف
به معنی حروف اول نام و نام خانوادگی، یا در واقع امضاء نیز هست
A wallet without initials
به معنی بند کیف ، دسته کیف
initial ( زیست شناسی - علوم گیاهی )
واژه مصوب: پیش آغازه
تعریف: 1. یاخته هایی که از آن لایه های آغازه ای حاصل می شود|||2. یاخته های درحال تقسیم فعال یک سرلاد
مقدماتی
initial یا شکل جمع آن initials، از فعل initiate به معنی شروع کردن مشتق شده اند.
initiate به معنی شروع کردن، مترادف کلمه start است.
برای روشن تر شدن معنی کلمه initial و initials به توضیحات و مثال های زیر توجه فرمایید.
متهمان را معمولا با "حروف اول" نام و نام خانوادگی شان صدا می زنند. برای مثال کسی که اسمش یوسف نادری است را اینگونه صدا می زنند ( یا
نون ) و اینگونه می نویسند ( ی. ن )
در اینجا، ی. ن ، initials هستند یا به عبارتی دیگر حروف های ابتدایِ ( حروف اولِ ) یوسف نادری.
کسانی که یکدیگر را دوست دارند، به منظور نشان دادن علاقه و عشقشان نسبت به طرف مقابل، بر روی پلاکِ زنجیرشان یک حرف نوشته و آن را بر گردن می بندند. این حرف، initial است، یا به عبارتی حرف نخستین ( حرف اول ) معشوق یا معشوقه و یا فرد مورد علاقه ( که امکان دارد یک فوتبالیست، بازیگر، سلبریتی، خواننده، ورزشکارباشد ) است. به عنوان مثال، شخصی که که علاقه ی فوق العاده شدیدی به لیونل مسی دارد امکان دارد پلاک M را که initial حرف اولِ Messi مسی است را بر گردن ببندد.
کسانی که هنرمند هستند و آثار هنری را خلق می کنند معمولا در گوشه ای از اثرشان، که امکان دارد یک نقاشی، طراحی، مجسمه، طرح و یا هر چیز دیگر، حروف نخستین ( حروف اول ) یا به عبارتی initials خود را می نویسند.
مثال هایی از دیکشنری آکسفورد:
John Fitzgerald Kennedy was often known by his initials JFK
جان فیتزجرالد کندی اغلب با حروف نخستینش ( اوّلش ) شناخته می شد.
. Just write your initials
فقط حروف اول تان را بنویسید.
لازم به ذکر است که اگر اینیشل به صورت مفرد باشد ( initial ) ، فقط حرف اولِ اسم شخص را شامل می شود. اما اگر اینیشلز باشد ( initials ) ، نام و نام خانوادگی را شامل می شود.
در مثال های بالا، initial نقش اسم را داشت. اما اگر initial فعل باشد به معنی حروف اول نام خود را نوشتن و امضا کردنsign است.
به مثال زیر توجه فرمایید:
. Initial and sign here
اینجا را امضا کنید و حروف اول اسم تان را بنویسید.
Has the initials. . . ینی چی کسی هست کمک کنه
یاد دادن
امضا کردن
نخستین - اولیه - آغازین
مشخص کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس