صفت ( adjective )
• : تعریف: of the beginning; first.
• مترادف: first, original, primary
• متضاد: final, last, latter, terminal
• مشابه: beginning, germinal, inaugural, incipient, introductory, maiden, opening, primal, prime, starting
• مترادف: first, original, primary
• متضاد: final, last, latter, terminal
• مشابه: beginning, germinal, inaugural, incipient, introductory, maiden, opening, primal, prime, starting
- My initial impression of him was favorable.
[ترجمه گوگل] برداشت اولیه من از او مطلوب بود
[ترجمه ترگمان] نخستین احساس من نسبت به او مساعد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] نخستین احساس من نسبت به او مساعد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Our initial meeting took place in Vienna.
[ترجمه یوسف نادری] نخستین گردهمایی ما در وین برگزار شد.|
[ترجمه گوگل] ملاقات اولیه ما در وین برگزار شد[ترجمه ترگمان] جلسه اولیه ما در وین برگزار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• (1) تعریف: (usu. pl.) the first letters in a person's name.
• مشابه: character, mark, monogram
• مشابه: character, mark, monogram
- The artist put her initials at the bottom of the painting.
[ترجمه هیوا] هنرمند حرف اول اسمش را پایین نقاشی قرار داده است|
[ترجمه یوسف نادری] هنرمند، حروف اولِ اسم و فامیلش ( اینیشلز، initials، جمع است، پس نام و نام خانوادگی را شامل می شود ) را در پایین نقاشی گذاشته است.|
[ترجمه گوگل] این هنرمند حروف اول خود را در پایین تابلو قرار داده است[ترجمه ترگمان] هنرمند حروف اول اسم او را در ته نقاشی قرار داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: the first letter of a word.
• مشابه: character, letter
• مشابه: character, letter
- The first word of each line started with the same initial.
[ترجمه گوگل] اولین کلمه هر خط با همان حرف اول شروع می شد
[ترجمه ترگمان] اولین کلمه هر سطر با همان اولیه شروع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اولین کلمه هر سطر با همان اولیه شروع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: initials, initialing, initialed
مشتقات: initially (adv.)
حالات: initials, initialing, initialed
مشتقات: initially (adv.)
• : تعریف: to mark with one's initials.
• مشابه: mark, monogram, sign, undersign
• مشابه: mark, monogram, sign, undersign
- You'll need to initial the document in these two places.
[ترجمه گوگل] شما باید سند را در این دو مکان پاراف کنید
[ترجمه ترگمان] باید این سند را در این دو مکان مشخص کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] باید این سند را در این دو مکان مشخص کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید