اسم ( noun )
• (1) تعریف: the act or an instance of flowing in.
• متضاد: outflow
• متضاد: outflow
- With the influx of water over the parched land, the growing season begins again.
[ترجمه گوگل] با سرازیر شدن آب بر روی زمین های خشک، فصل رشد دوباره آغاز می شود
[ترجمه ترگمان] با هجوم آب بر روی زمین سوخته، فصل رشد دوباره شروع می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] با هجوم آب بر روی زمین سوخته، فصل رشد دوباره شروع می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a continuous coming in of things or people.
• متضاد: exodus
• متضاد: exodus
- Every fall there is an influx of students in our town.
[ترجمه علی جادری] هر پاییز , شهر ما شاهد هجوم دانشجویان است .|
[ترجمه گوگل] هر پاییز تعداد زیادی دانشجو در شهر ما هجوم می آورند[ترجمه ترگمان] هر سقوط، هجوم دانشجویان در شهر ما است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید