inchoate

/ɪnˈkoʊɪt//ɪnˈkəʊɪt/

معنی: نیمه تمام، تازه بوجود امده، اغاز کردن، بنیاد نهادن
معانی دیگر: نو آغاز، در شرف تکوین، ابتدایی، آغازین، نوپا، ناقص، کاستی دار، ناتمام، تنظیم نشده، ناآراست، نابسامان، نامنظم، تکوین نیافته، (حقوق) معوقه، معلق، آویخته، مشروط

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: inchoately (adv.), inchoateness (n.)
(1) تعریف: in an early stage of existence.

- The inchoate government dealt with the most pressing problems first.
[ترجمه امیر] دولت نوپا یا جدید بوحود آمده در مراحل اول با بیشترین مشکلات که شدتشون زیاد بوداقدام کرد
|
[ترجمه گوگل] دولت متعصب ابتدا با مبرم ترین مشکلات برخورد کرد
[ترجمه ترگمان] دولت جدید ابتدا با جدی ترین مشکلات مواجه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: partially or imperfectly developed.

- Their inchoate plan overlooks a number of potentialities.
[ترجمه گوگل] طرح بی‌نظیر آن‌ها تعدادی از پتانسیل‌ها را نادیده می‌گیرد
[ترجمه ترگمان] طرح ناتمام آن ها به تعدادی از امکانات بالقوه مشرف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. inchoate ideas
عقاید تازه ایجاد شده،اندیشه های نوپا

2. an inchoate right of dower
حق مشروط به جهیزیه

3. the general plan is inchoate and vague
نقشه ی کلی ناقص و مبهم است.

4. She had a child's inchoate awareness of language.
[ترجمه فهیمه چاکرالحسینی] دانش زبانی ناقص یک کودک را داشت.
|
[ترجمه گوگل]او هوشیاری نامتعارف کودکی از زبان داشت
[ترجمه ترگمان]او یک آگاهی کامل از زبان داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His dreams were senseless and inchoate.
[ترجمه گوگل]رویاهایش بی معنی و بی معنی بود
[ترجمه ترگمان]رویاهایش بی معنی و نیمه تمام بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Surely, there is nothing unusual about our own inchoate longings.
[ترجمه گوگل]مطمئناً، هیچ چیز غیرعادی در مورد اشتیاق بی‌نظیر خود ما وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]مسلما هیچ چیز غیر عادی در مورد هوس های شخصی ما وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Problems in criminal law often start with an inchoate crime - conspiracy, attempt or incitement.
[ترجمه مریم مزدایی] مشکلات در قوانین جزایی غلب با یک جرم نوپا ( ابتدایی ) آغاز می شود: تلاش یا تحریک برای توطئه.
|
[ترجمه گوگل]مشکلات در حقوق کیفری اغلب با یک جنایت غیرمعمول شروع می شود - توطئه، تلاش یا تحریک
[ترجمه ترگمان]مشکلات در قانون جزایی اغلب با یک جرم ناتمام، توطئه، تلاش یا تحریک شروع می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Here are inchoate signs of life, but not as we know it, Jim.
[ترجمه مریم مزدایی] اینحا نشانه های ابتدایی حیات وجود دارد ، اما نه آنطور که ما میشناسیم.
|
[ترجمه گوگل]در اینجا نشانه های بی نظیری از زندگی وجود دارد، اما نه آنطور که ما می شناسیم، جیم
[ترجمه ترگمان]این نشانه های ناقص حیات هستند، اما نه آن طور که ما می دانیم، جیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. To date, this system is still inchoate. A bibliographer can apply the selection criteria typically used in the selection of printed texts to these electronic counterparts.
[ترجمه گوگل]تا به امروز، این سیستم هنوز هم بی نقص است یک کتاب شناس می تواند معیارهای انتخابی را که معمولاً در انتخاب متون چاپی استفاده می شود، در این همتایان الکترونیکی اعمال کند
[ترجمه ترگمان]تا به امروز، این سیستم هنوز نامشخص است یک bibliographer می تواند از معیارهای انتخاب که معمولا در انتخاب متون چاپی به این همتایان الکترونیکی استفاده می شود، استفاده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Message personage says, inchoate evidence shows vacant position was not replaced by other employee.
[ترجمه گوگل]شخصیت پیام می گوید، شواهد نشان می دهد که موقعیت خالی با کارمند دیگری جایگزین نشده است
[ترجمه ترگمان]شخص پیغام می گوید، مدارک ناتمام نشان می دهند که موقعیت خالی توسط کارمندان دیگر جایگزین نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. How should inchoate arthritis do? How to let it do not ache?
[ترجمه گوگل]آرتریت اینکوات چگونه باید انجام شود؟ چگونه اجازه دهیم درد نداشته باشد؟
[ترجمه ترگمان]How چطور باید ادامه پیدا کنه؟ چطور بگذارم که درد نداشته باشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Inchoate a nose to light candles at (15 years old) what is the simplest and the most effective treatment method?
[ترجمه گوگل]برای روشن کردن شمع در (15 سالگی) بینی را بپوشانید، ساده ترین و موثرترین روش درمانی چیست؟
[ترجمه ترگمان]بینی کردن یک بینی به شمع های روشن (۱۵ ساله)ساده ترین و موثرترین روش درمان چیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Rigidity sex rachitis is excuse me inchoate have what symptom, can be you cured?
[ترجمه گوگل]سفتی راشیت جنسی ببخشید چه علامتی دارید، آیا می توانید درمان کنید؟
[ترجمه ترگمان]rigidity جنسی منو ببخشید که هنوز یه علامت رو دارم، می تونم شما رو درمان کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Because the design of inchoate chip bougie and chip bougie interface is hard to handle, this is in.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که طراحی رابط تراشه بوگی و چیپ بوگی سخت است، این مورد وجود دارد
[ترجمه ترگمان]از آنجا که طراحی سطح تراشه inchoate و سطح مشترک تراشه chip مشکل است، این در واقع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Because intensive changes raised need, appeared inchoate formula feed.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که تغییرات شدید نیاز را افزایش داد، خوراک فرمول inchoate ظاهر شد
[ترجمه ترگمان]از آنجا که تغییرات شدید نیاز به نیاز شدید ایجاد کردند، فرمول یک غذای فرمول نامشخصی به دست آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نیمه تمام (صفت)
inchoate

تازه بوجود امده (صفت)
inchoate

اغاز کردن (فعل)
initial, set, tee off, begin, commence, inchoate, inaugurate, incept, initiate, sparkplug

بنیاد نهادن (فعل)
start, institute, found, inchoate, incept, initiate

انگلیسی به انگلیسی

• just begun; incomplete, not fully developed; unorganized
inchoate ideas or attitudes are newly formed and therefore not yet properly developed or organized; a formal word.

پیشنهاد کاربران

ناکامل
مثال: Their plan was still inchoate and needed refinement.
برنامه آن ها هنوز کامل نبود و نیاز به بهبود داشت.
در شرف تکوین . نوپا
مثال : inchoate offences: جرایم عقیم
تکامل نیافته
نوبنیاد
در مراحل اولیه
نیمه تمام
نصفه نیمه ، ناتمام
عقیم

بپرس