• (1)تعریف: in support of. • مترادف: for, in behalf of, pro • متضاد: against • مشابه: on account of
• (2)تعریف: to the advantage or betterment of. • مشابه: on account of
جمله های نمونه
1. The new development turned the scales in favor of that school.
[ترجمه حسن زاده] توسعه جدید ، کفه ترازو را به نفع مدرسه تغییر داد.
|
[ترجمه گوگل]توسعه جدید ترازو را به نفع آن مدرسه تبدیل کرد [ترجمه ترگمان]توسعه جدید مقیاس ها رو به نفع این مدرسه تغییر داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. All in favor of this proposition will please say " Aye ".
[ترجمه شهاب] همه هم رای با این پیشنهاد لطفا بگن "آره".
|
[ترجمه زباری] هر کسی که با این پیشنهاد موافقه بگه آری
|
[ترجمه گوگل]همه طرفداران این پیشنهاد لطفاً می گویند "آره" [ترجمه ترگمان]با توجه به این پیشنهاد میشه گفت: آ ره [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Congress voted overwhelmingly in favor of the bill.
[ترجمه زباری] اعضای مجلس با اکثریت قاطع به این لایحه رای مثبت دادند.
|
[ترجمه گوگل]کنگره با اکثریت قاطع به این لایحه رای مثبت داد [ترجمه ترگمان]کنگره به شدت به نفع این لایحه رای داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. I am in favor of stopping work now.
[ترجمه مهدی] من در حال حاضر خواستار توقف کار هستم.
|
[ترجمه زباری] نظر من اینه که الان کار رو متوقف کنیم. ( حالت نظر سنجی )
|
[ترجمه گوگل]من طرفدار توقف کار هستم [ترجمه ترگمان]من الان یه کاری برای جلوگیری از کار کردن دارم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Price control would gradually disappear in favor of a free market.
[ترجمه گوگل]کنترل قیمت به تدریج به نفع بازار آزاد از بین خواهد رفت [ترجمه ترگمان]کنترل قیمت به تدریج به نفع بازار آزاد ناپدید می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Today's election will skew the results in favor of the northern end of the county.
[ترجمه گوگل]انتخابات امروز نتایج را به نفع شمال شهرستان منحرف خواهد کرد [ترجمه ترگمان]انتخابات امروز منجر به انحراف نتایج به نفع بخش شمالی این استان خواهد شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Public opinion is gradually shifting in favor of the imprisoned men.
[ترجمه گوگل]افکار عمومی به تدریج به نفع مردان زندانی تغییر می کند [ترجمه ترگمان]افکار عمومی به تدریج به نفع افراد زندانی تغییر می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. I'll raise both hands in favor of damming the river.
[ترجمه گوگل]من هر دو دست را به نفع سد کردن رودخانه بالا می برم [ترجمه ترگمان]من هر دو دستم را در آغوش گرفتن رودخانه بزرگ می کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The majority voted in favor of the proposal.
[ترجمه گوگل]اکثریت به این پیشنهاد رای مثبت دادند [ترجمه ترگمان]اکثریت به نفع این پیشنهاد رای دادند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. They phased out my job in favor of a computer.
[ترجمه گوگل]آنها کار من را به نفع کامپیوتر کنار گذاشتند [ترجمه ترگمان]آن ها کار من را به نفع یک کامپیوتر انجام دادند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The jury voted 8-to-4 in favor of acquittal.
[ترجمه گوگل]هیئت منصفه با 8 رای موافق در برابر 4 به تبرئه رای داد [ترجمه ترگمان]هیات منصفه به نفع تبرئه به ۸ تا ۴ رای داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. 288 members voted in favor of the ban.
[ترجمه گوگل]288 عضو به این ممنوعیت رأی مثبت دادند [ترجمه ترگمان]۲۸۸ عضو به نفع این ممنوعیت رای دادند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Public opinion is shifting in favor of the new law.
[ترجمه گوگل]افکار عمومی به نفع قانون جدید تغییر می کند [ترجمه ترگمان]افکار عمومی به نفع قانون جدید در حال تغییر است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. These tests weighted in favor of girls.
[ترجمه زباری] این آزمون ها بیشتر به نفع دختران بود.
|
[ترجمه گوگل]این تست ها به نفع دختران بود [ترجمه ترگمان]این آزمایش ها به نفع دخترا تموم میشه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. This check is made out in favor of a food corporation.
[ترجمه گوگل]این چک به نفع یک شرکت مواد غذایی انجام می شود [ترجمه ترگمان]این چک به نفع یک شرکت غذایی ساخته شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• for, in support of, approving, supporting
پیشنهاد کاربران
با وجودِ
1. به نفعِ، به سودِ 2. در طرفداری از، حامیِ 3. بخاطر 4. در وجهِ . . .
در وجه . . . .
n support of
به حواله کرد
به نفع
in favor of: طرفدار چیزی بودن
هم راستا Tansley's argument against the organic concept of the ecological community and in favor of the ecosystem followed a similar logic. استدلال تنسلی علیه مفهوم ارگانیک جامعه ی بوم شناختی و هم راستا با اکوسیستم، از منطق مشابهی پیروی می کرد.
In favour of درستش هست
موافق با
درراستای
say s. thing in favor of s. one : چیزی برای تایید کردن شخصی گفتن. It has to be said in favor of Skinner: در تایید حرف اسکینر، باید این را گفت که. . .
به نفع، به خاطر. . برای مثال بخاطر وجود عمارتی تاریخی از احداث مترو در این مکان خود داری شد!
با توجه به
در عوض/بجاش
به سمت اینکه !!
در ازای
به نقل از هزاره: 1. طرفدار، حامی، پشتیبان 2. به نفعِ، به سودِ؛ [چک] در وجهِ، به نامِ