• : تعریف: (informal) a problem or issue that is troublesome or esp. difficult to handle.
جمله های نمونه
1. Many school boards found segregation a hot potato in the early 1960 s.
[ترجمه علی جادری] بسیاری از هیأت مدیره مدارس , تفکیک نژادی را در اوائل دهه 1960 , مسأله حادی می پنداشتند .
|
[ترجمه حسین کتابدار] بسیاری از اعضاء هیأت مدیره مدرسه سیاست جداسازی و تبعیض را موضوعی جنجالی در اوایل دهه 60 می دانستند.
|
[ترجمه گوگل]بسیاری از هیئتهای مدرسه در اوایل دهه 1960، جداسازی را به عنوان یک سیب زمینی داغ تشخیص دادند [ترجمه ترگمان]بسیاری از تابلوهای مدرسه تفکیک یک سیب زمینی داغ را در اوایل دهه ۱۹۶۰ پیدا کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The issue has become a political hot potato .
[ترجمه علی جادری] این قضیه , به مسأله حاد سیاسی , تبدیل شده است .
|
[ترجمه گوگل]موضوع به یک موضوع داغ سیاسی تبدیل شده است [ترجمه ترگمان]این مساله تبدیل به یک سیب زمینی داغ سیاسی شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He dropped the plan like a hot potato when he realized how much it would cost him.
[ترجمه گوگل]وقتی فهمید چقدر برایش هزینه دارد، نقشه را مثل یک سیب زمینی داغ کنار گذاشت [ترجمه ترگمان]او نقشه را مثل یک سیب زمینی داغ انداخت، وقتی فهمید که چقدر برایش گران تمام خواهد شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The abortion issue is a political hot potato in the United States.
[ترجمه گوگل]موضوع سقط جنین یک موضوع سیاسی داغ در ایالات متحده است [ترجمه ترگمان]مساله سقط جنین یک سیب زمینی داغ سیاسی در آمریکا است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The racial discrimination issue is a political hot potato.
[ترجمه گوگل]موضوع تبعیض نژادی یک موضوع داغ سیاسی است [ترجمه ترگمان]مساله تبعیض نژادی یک سیب زمینی داغ سیاسی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Euthanasia for terminally ill patients is a political hot potato.
[ترجمه گوگل]اتانازی برای بیماران لاعلاج یک کار سیاسی داغ است [ترجمه ترگمان]euthanasia برای بیماران terminally، یک سیب زمینی داغ سیاسی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. And Ireland was the sort of hot potato a Bagshaw feared most.
[ترجمه گوگل]و ایرلند همان سیب زمینی داغی بود که باگشاو از آن بیشتر می ترسید [ترجمه ترگمان]و ایرلند نوعی سیب زمینی داغ بود که بیشتر از همه می ترسید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. It had become a political hot potato, and time ran out as backers bickered over what tests to run.
[ترجمه گوگل]این به یک سیب زمینی داغ سیاسی تبدیل شده بود و زمان به پایان رسید زیرا حامیان در مورد اینکه چه آزمون هایی را برگزار کنند، بحث می کردند [ترجمه ترگمان]این کشور تبدیل به یک سیب زمینی داغ سیاسی شده بود و زمان به عنوان حامیان در مورد اینکه چه آزمایش هایی برای فرار انجام می دادند، انجام شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. This situation is a real hot potato.
[ترجمه گوگل]این وضعیت یک سیب زمینی داغ واقعی است [ترجمه ترگمان]این وضعیت یک سیب زمینی داغ واقعی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. How to solve the problem is a hot potato.
[ترجمه گوگل]نحوه حل مشکل یک سیب زمینی داغ است [ترجمه ترگمان]چگونه حل مشکل یک سیب زمینی داغ است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The issue became a hot potato for the government.
[ترجمه گوگل]موضوع تبدیل به یک سیب زمینی داغ برای دولت شد [ترجمه ترگمان]این موضوع تبدیل به یک سیب زمینی داغ برای دولت شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The unemployment is a real hot potato.
[ترجمه حسین کتابدار] موضوع بیکاری یک مسئله مناقشه برانگیز واقعی است.
|
[ترجمه گوگل]بیکاری یک سیب زمینی داغ واقعی است [ترجمه ترگمان]بیکاری یک سیب زمینی داغ واقعی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. He dropped the topic like a hot potato.
[ترجمه گوگل]مثل یک سیب زمینی داغ موضوع را رها کرد [ترجمه ترگمان]او موضوع را مثل یک سیب زمینی داغ کنار گذاشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Consequently the brain drain has become a hot potato which needs to solve.
[ترجمه حسین کتابدار] در نتیجه، موضوع فرار مغزها تبدیل به یک مسئله مناقشه برانگیز شده که نیاز است نسبت به حل آن اقدام کرد.
|
[ترجمه گوگل]در نتیجه فرار مغزها تبدیل به یک سیب زمینی داغ شده است که باید حل شود [ترجمه ترگمان]در نتیجه فرار مغزها تبدیل به یک سیب زمینی داغ شده است که باید حل شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• baked potato (slang); topic which is avoided due to its controversial qualities a problem or issue that is a hot potato is a very difficult or awkward one that nobody wants to deal with; an informal expression.
پیشنهاد کاربران
"Hot potato" refers to an issue or situation that is controversial, difficult, or risky, and that people prefer to pass on rather than deal with directly. It symbolizes a problematic topic or issue that people avoid handling because it is uncomfortable or challenging. ... [مشاهده متن کامل]
مسئله یا موقعیتی که جنجالی، دشوار یا خطرناک است و افراد ترجیح می دهند از آن دوری کنند تا مستقیماً با آن برخورد کنند. به طور استعاری، این اصطلاح نماد یک موضوع یا مسئله ای است که افراد از مواجهه با آن دوری می کنند زیرا ناراحت کننده یا چالش برانگیز است. مثال؛ The topic of pay cuts became a hot potato in the office. The politician avoided the hot potato of healthcare reform. Discussing company layoffs was a hot potato no one wanted to touch. مترادف: Controversial issue, tricky situation, sensitive topic متضاد: Easy topic, straightforward issue
موضوع مناقشه بر انگیزی که بهتره ازش اجتناب بشه
بر طبق دیکشنری زیر، این عبارت که از نظر ساختار دستوری نقش اسم را دارد، دارای دو تعریف ( غیر تکنیکی: معنا ) است. معنای اول توسط دوستان به شکل های مختلف بیان شده است اما به تعریف دوم که معنای تحت اللفظی است و در شرائط مختلف کاربرد دارد ظاهراً اشاره ای نشده است. ابتدا تعریف اول و مثال های مربوط به آن و سپس تعریف دوم همراه با مثالی از دیکشنری و مثال دیگری از یک نمایشنامه مطرح می شود: ... [مشاهده متن کامل]
New Oxford American Dictionary ⤵️ 1. a controversial issue or situation which is awkward to deal with. یک موضوع یا موقعیت بحث برانگیز که پرداختن به آن دشوار است؛ دردسر؛ گرفتاری؛ معضل؛ کشمکش Example 1: 👇 Dog registration has become a political hot potato. ثبت نام سگ، تبدیل به یک دردسر ( موضوع مناقشه برانگیز ) سیاسی شده است. Example 2: 👇 I think this was a preemptive move by the Pentagon to unload a political hot potato. من فکر می کنم این یک حرکت پیشگیرانه از سوی پنتاگون برای کم کردن ( شانه خالی کردن از ) یک کشمکش سیاسی بود. 2. A backed potato. سیب زمینی پخته Example 1: 👇 He took up the book; but seeing the owner suddenly appear, he dropped it like a hot potato. او کتاب را برداشت اما به محض دیدن صاحب کتاب، آن را مانند سیب زمینی داغ [به سرعت] انداخت. Example 2: 👇 GITTES: Sorry. Look, you sue me, your husband dies, you drop the lawsuit like a hot potato, and all of it quicker than wind from a duck's ass - - excuse me. Then you ask me to lie to the police. EVELYN: It wasn't much of a lie. GITTES: - - If your husband was killed it was. ( meaning check ) - - This can look like you paid me off to withhold evidence. * Chinatown - Screenplay: Robert Towne & Roman Polanski. Director: Roman Polanski گیتیز: متاسفم. ببین، تو از من شکایت می کنی، شوهرت میمیره، از دادخواست صرف نظر می کنی تا از گرفتاری اجتناب کنی ( دادخواست رو مثل یک سیب زمینی داغ پرت می کنی ) ، و همه اینها سریعتر از بادی است که از مقعد یک اردک خارج بشه - ببخشید. بعد از من میخوای به پلیس دروغ بگویم. ایولین: خیلی هم دروغ نبود. گیتیز: - اگر شوهرت کشته شده باشه، دروغه. ( به چک در دستش که ایویلین به او داده اشاره می کند ) - - اینطور به نظر میاد که به من پول دادی تا شواهد رو پنهان کنم. *گفتگوی انتخابی: از فیلنامه ی فیلم #محله ی چینی ها# فیلنامه: رابرت تاون و رومن پلانسکی کارگردانِ فیلم: رومن پلانسکی
مخمصه هچل کش و واکش
بحث داغ موضوع مناقشه برانگیز A political hot potato یک بحث داغ سیاسی
توضیح درباره اصطلاح hot potato اصطلاح سیب زمینی داغ به معنای کار پر دردسر و دشوار از آن جا گرفته شده است که سیب زمینی پخته شده به خاطر داشتن آب فراوان تا مدت های زیادی داغ می ماند و نمی توان آن را به راحتی در دست گرفت. منبع: سایت بیاموز
هچل سیاسی. موضوعی که مثل یک سیب زمینی داغ، اگر دست روش بذاری ممکنه بسوزی. مسائل تبعیض نژادی و سقط جنین و قانون حمل اسلحه در آمریکا، یک hot potato هستند چون اگر در بابشون به مباحثه بپردازی همیشه جناح مخالفی وجود داره که باعث سوختن ( زیان ) شما میشه.
به نقل از هزاره: ( محاوره، محازی ) مسئله، معضل، مشکل