معنی: شانه، شانه کردن، بباد طعنه گرفتنمعانی دیگر: (با پرسش های بیجا یا شعار و غیره) مزاحم نطق کننده شدن، مزاحمت و سرو صدا ایجاد کردن، آزارگری کردن، سخت بازپرسی کردن از، سوال پیچکردن
• : تعریف: to intentionally disrupt a public speech or performance with annoying remarks or questions. • مشابه: annoy, badger, bait, bedevil, bother, disrupt, disturb, harass, harry, hassle, hound, interrupt, needle, plague, provoke, taunt, tease, torment
جمله های نمونه
1. the opposition (party) sent a group of hoodlums to heckle the prime minister
حزب مخالف عده ای اوباش را برای بهم زدن سخنرانی نخست وزیر فرستاد.
2. A small group of youths stayed behind to heckle and shout abuse.
[ترجمه گوگل]گروه کوچکی از جوانان برای هک کردن و داد و بیداد میماندند [ترجمه ترگمان]یک گروه کوچک از جوانان پشت سر آن ها ماندند و فحش می دادند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He went to heckle at their meetings.
[ترجمه مریم مزدایی] او رفت تا با اعتراض بلند ، میتینگ آنها را بر هم بزند.
|
[ترجمه حسین کتابدار] او به منظور مزاحمت و مسخره کردن به جلسات آن ها رفت.
|
[ترجمه گوگل]در جلسات آنها می رفت [ترجمه ترگمان]او رفت تا در جلسات آن ها پرس و جو کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. I heard some of the audience heckle me with loud whistles.
[ترجمه گوگل]شنیدم که برخی از حضار با سوت های بلند به من هک می کردند [ترجمه ترگمان]چند نفر از تماشاگران با سوت بلند به من حمله کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. For a while it was enough to heckle the love scenes and cackle at disasters.
[ترجمه گوگل]برای مدتی کافی بود که صحنه های عاشقانه را به صدا درآوریم و در بلایا قهقهه بزنیم [ترجمه ترگمان]برای مدتی آن قدر کافی بود که صحنه های عاشقانه را زیر و رو کند و در فجایع قد بکشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. You should encourage audience members to heckle you and ask the toughest, meanest questions imaginable.
[ترجمه گوگل]شما باید مخاطبان را تشویق کنید که از شما سرزنش کنند و سختترین و بدترین سؤالات را بپرسند [ترجمه ترگمان]شما باید مخاطبین خود را تشویق کنید تا به شما کمک کنند و از سخت ترین و پست ترین سوالات قابل تصور سوال کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The reporter wanted to heckle the candidate with those embarrassing questions.
[ترجمه گوگل]خبرنگار می خواست با آن سؤالات شرم آور نامزد را هول کند [ترجمه ترگمان]گزارشگر می خواست با آن سوالات شرم آور نامزد شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Europe has continued to haunt and heckle the American imagination.
[ترجمه گوگل]اروپا همچنان تخیل آمریکایی ها را تحت فشار قرار داده و به آنها می پردازد [ترجمه ترگمان]اروپا همچنان به haunt و heckle تخیل آمریکایی ادامه می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Comedians usually have a few ready comments for members of the audience that come to heckle.
[ترجمه گوگل]کمدینها معمولاً چند نظر آماده برای مخاطبانی که به هدر میآیند دارند [ترجمه ترگمان]کمدین ها معمولا کمی نظرات آماده برای اعضای شنوندگان دارند که به heckle می آیند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. He had scarcely begun his speech when the audience began to heckle him.
[ترجمه گوگل]او به سختی سخنرانی خود را شروع کرده بود که حضار شروع به هک کردن او کردند [ترجمه ترگمان]وقتی تماشاگران شروع به پرس و جو کردند، هنوز سخنرانی او را شروع نکرده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Many evangelical Protestants think them heretics — the ruder ones regularly heckle Mormon conferences.
[ترجمه گوگل]بسیاری از پروتستان های انجیلی آنها را بدعت گذار می پندارند – آنهایی که گستاخانه تر به طور مرتب کنفرانس های مورمون ها را به چالش می کشند [ترجمه ترگمان]بسیاری از پروتستان های evangelical عقیده داشتند که آن ها heretics هستند - the که به طور مرتب conferences مورمون ها را heckle [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
شانه (اسم)
shoulder, comb, pitchfork, heckle, scapula
شانه کردن (فعل)
hackle, comb, heckle
بباد طعنه گرفتن (فعل)
heckle
تخصصی
[نساجی] شانه کردن کتان - شانه فولادی
انگلیسی به انگلیسی
• bother, pester, badger if people heckle public speakers, they interrupt them by making rude remarks.
پیشنهاد کاربران
Here are 10 common English sentences using different collocations of "heckle" ( to interrupt or harass a speaker/performer with aggressive comments ) - - - 1. General Interruption ( مزاحمت کلامی ) : ... [مشاهده متن کامل]
EN: The comedian was heckled by an angry audience member. FA: یکی از تماشاگران عصبانی، کمدین را حین اجرا مسخره کرد. EN: Politicians often get heckled during speeches. FA: سیاستمداران اغلب هنگام سخنرانی مورد تمسخر قرار می گیرند. - - - 2. Aggressive/Insulting Heckling ( توهین آمیز ) : EN: Protesters heckled the mayor with shouts of "Liar!" FA: معترضان با فریاد �دروغگو!� شهردار را مورد توهین قرار دادند. EN: He was drunk and kept heckling the band with obscenities. FA: او مست بود و با الفاظ رکیک به گروه موسیقی توهین می کرد. - - - 3. Playful/Non - Malicious Heckling ( شوخی آمیز ) : EN: Friends heckled him good - naturedly during his toast. FA: دوستانش هنگام سخنرانی کوتاهش به شوخی او را مسخره کردند. EN: The crowd heckled the referee but it was all in fun. FA: تماشاگران داور را مسخره کردند، اما همه در شوخی بود. - - - 4. Heckling as a Performance ( در کمدی/نمایش ) : EN: Stand - up comics must learn to handle hecklers. FA: کمدین های استندآپ باید یاد بگیرند چگونه با مزاحمان برخورد کنند. EN: She cleverly shut down a heckler with a witty comeback. FA: او با یک پاسخ هوشمندانه، فرد مزاحم را ساکت کرد. - - - 5. Heckling in Sports ( در ورزش ) : EN: Fans heckled the opposing team’s players. FA: هواداران بازیکنان تیم حریف را مسخره کردند. EN: The athlete ignored the heckling and focused on the game. FA: ورزشکار تمسخرها را نادیده گرفت و روی بازی تمرکز کرد. - - - نکته: - "Heckle" معمولاً به مسخره کردن، توهین، یا قطع کردن سخنران با فریاد اشاره دارد. - در فارسی، بسته به context می توان از �مسخره کردن�، �توهین کردن�، یا �مزاحمت کلامی� استفاده کرد. deepseek
مزاحمت ایجاد کردن و. . . مثال : The comedian was heckled by some people in the audience.
تیکه انداختن - دست انداختن - هوچی گری کردن Some of those heckles were really uncalled - for یعضی از اون تیکه ها واقعا نابجا و بیمورد بود
✍️ قطع کردن یک سخنرانی یا اجرا با اظهارات یا سوالات بلند و غیر دوستانه. این عمل معمولاً شامل بیان نظرات توهین آمیز یا آزاردهنده به یک سخنران یا هنرمند می شود. ✍️✍️معمولاً در تجمع های سیاسی، نمایش های کمدی و سخنرانی های عمومی دیده می شود، جایی که مواجهه مخاطب می تواند به اختلال منجر شود. ... [مشاهده متن کامل]
👈مترادف: Interrupt, jeer, taunt, badger 👇مثال؛ 1. Several protesters were heckling the speaker at the rally. 2. The comedian was often heckled by the audience during his performance.
سوال پیچ کردن
معنای آبادیس ✅مزاحم نطق کننده شدن ( با پرسش های بیجا یا شعار و غیره ) Prime Minister Lis Truss ⭐heckled⭐ during conference speech that warns of stormy days ahead amid cabinet split SkyNews. co. uk@
مسخره کردن ، دست انداختن ، به چالش کشیدن
خجالت زده کردن و بهم زدن کار کسی که روبه روی مردم اجرا دارد. Jeer he was booed and heckled when he tried to address the demonstrators