فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: has, having, had
حالات: has, having, had
• (1) تعریف: to possess; own.
• متضاد: lack
• مشابه: keep, occupy, own, possess
• متضاد: lack
• مشابه: keep, occupy, own, possess
- Most people on the island have a boat.
[ترجمه مسعود] اکثر مردم این جزیره یک قایق دارند.|
[ترجمه ندا] بیشتر افرادی که در این جزیره هستند قایق دلرند|
[ترجمه علی] بیشتر مردم این جزیره قایق دارند|
[ترجمه فاطمه] بیشتر مردم توی جزیره یک قایق دارند|
[ترجمه حسین] بیشتر مردم این جزیره یک قایق دارند|
[ترجمه علی] اکثر مردم جزیره قایق دارند|
[ترجمه kordsasy] همه مردم جزیزه یه قایق دارند|
[ترجمه درُست] بیشترِ مردم در جزیره یک قایق دارند.|
[ترجمه محمد] همه ی مردم جزیره ی یک قایق دارند|
[ترجمه گوگل] اکثر مردم جزیره قایق دارند[ترجمه ترگمان] بیشتر مردم جزیره یه قایق دارن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I don't have a dress for the wedding.
[ترجمه ندا] من برای عروسی لباس شب ندارم|
[ترجمه مانی] من برای عروسی لباسی ندارم|
[ترجمه hesam] من برای عروسی لباس ندارم|
[ترجمه azhin asadi] من لباس شب عروسی ندارم|
[ترجمه فاطمه جان] من لباس عروس ندارم|
[ترجمه dina] من لباس برای عروسی ندارم|
[ترجمه گوگل] من برای عروسی لباس ندارم[ترجمه ترگمان] من برای عروسی لباس ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to be currently in possession of.
• مشابه: hold, keep, retain
• مشابه: hold, keep, retain
- I have the key in my pocket.
[ترجمه The mamad] من کلید در جیب دارم|
[ترجمه مهسا] من کلید در جیبم دارم|
[ترجمه sasy] یک کلید در جیب من است|
[ترجمه a person] من تو جیبم کلید دارم|
[ترجمه گوگل] من کلید را در جیبم دارم[ترجمه ترگمان] کلید جیبم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He has a sandwich that he can eat later.
[ترجمه علی] یک کلید توی جیبم دارم|
[ترجمه مرسانا] او ( مرد ) یه ساندویچ داره که می تونه بعدا بخوره|
[ترجمه مانی] او یک ساندویچ دارد که می تواند بعدا بخورد|
[ترجمه a person] اون یه ساندویچ داره که میتونه بعدا بخوره|
[ترجمه گوگل] او یک ساندویچ دارد که بعداً می تواند بخورد[ترجمه ترگمان] او یک ساندویچ دارد که بعدا می تواند بخورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- What do you have in your hand?
[ترجمه Vida] چه چیزی در دست دارید .|
[ترجمه من] چه چیزی در دستت داری ؟|
[ترجمه a person] تو دستت چی داری|
[ترجمه ااا] چی در دست تو است|
[ترجمه ابرام] چی تو دستت داری؟|
[ترجمه گوگل] چه چیزی در دست داری؟[ترجمه ترگمان] چی تو دستته؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to experience or feel the sensation of.
• مشابه: enjoy
• مشابه: enjoy
- They had a good time camping.
[ترجمه Vida] آنها تفریح خوبی با یکدیگر داشتند .|
[ترجمه a person] اون ها زمان خوبی برای اردو داشتن|
[ترجمه گوگل] آنها در کمپینگ اوقات خوشی را سپری کردند[ترجمه ترگمان] اوقات خوشی رو با هم داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I had an interesting dream last night.
[ترجمه مانی] شب گذشته خواب جالبی دیدم.|
[ترجمه a person] دیشب خواب جالبی دیدم|
[ترجمه گوگل] دیشب خواب جالبی دیدم[ترجمه ترگمان] دیشب خواب جالبی دیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He has a pain in his left side.
[ترجمه گوگل] در سمت چپ درد دارد
[ترجمه ترگمان] اون در سمت چپش درد داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اون در سمت چپش درد داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: to contain or include.
• مشابه: contain
• مشابه: contain
- The board has ten members.
[ترجمه گوگل] هیئت مدیره ده عضو دارد
[ترجمه ترگمان] هیات مدیره ده عضو دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] هیات مدیره ده عضو دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: to think about or hold in mind.
• مشابه: possess
• مشابه: possess
- I have a great idea.
[ترجمه اژین] من ایده خوبی /عالی دارم|
[ترجمه فریناز] من فکر خوبی دارم|
[ترجمه a person] من یه ایده ی خیلی خوب دارم|
[ترجمه گوگل] من یک فکر عالی دارم[ترجمه ترگمان] من یه ایده عالی دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Do you have any thoughts on the subject?
[ترجمه گوگل] آیا نظری در مورد موضوع دارید؟
[ترجمه ترگمان] هیچ نظری راجع به این موضوع داری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] هیچ نظری راجع به این موضوع داری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (6) تعریف: to give birth to.
• مشابه: bear
• مشابه: bear
- She had her first child at home and her second at the hospital.
[ترجمه kambiz] او اولین فرزندش را در خانه و دومی را در بیمارستان بدنیا آورد.|
[ترجمه گوگل] اولین فرزندش را در خانه و دومی را در بیمارستان به دنیا آورد[ترجمه ترگمان] او اولین بچه اش را در خانه و دومین بچه اش در بیمارستان داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (7) تعریف: to partake of, enjoy, or participate in.
• مترادف: enjoy
• مشابه: partake
• مترادف: enjoy
• مشابه: partake
- Let's have a cup of tea.
[ترجمه Vida] بیا یک فنجان چای میل کنیم .|
[ترجمه گوگل] بیا یک فنجان چای بخوریم[ترجمه ترگمان] بیا یه فن جون چای بخوریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They went outside to have a cigarette.
[ترجمه گوگل] بیرون رفتند تا سیگار بخورند
[ترجمه ترگمان] بیرون رفتند که سیگار بکشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بیرون رفتند که سیگار بکشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I had lunch with a friend.
[ترجمه Vida] من با دوستم ناهار خوردم .|
[ترجمه درُست] من با یک دوست ناهار خوردم|
[ترجمه گوگل] با یکی از دوستانم ناهار خوردم[ترجمه ترگمان] با یه دوست ناهار خوردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The children have recess at ten-thirty.
[ترجمه گوگل] بچه ها ساعت ده و نیم استراحت دارند
[ترجمه ترگمان] بچه ها در ساعت ده و سی دقیقه استراحت دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بچه ها در ساعت ده و سی دقیقه استراحت دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Shall we have another game?
[ترجمه گوگل] آیا بازی دیگری داریم؟
[ترجمه ترگمان] بریم یه بازی دیگه بکنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بریم یه بازی دیگه بکنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She's not at her desk; she's having her break.
[ترجمه گوگل] او پشت میزش نیست او در حال استراحت است
[ترجمه ترگمان] اون پشت میزش نیست، داره استراحت می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اون پشت میزش نیست، داره استراحت می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (8) تعریف: to get or receive.
- Can I have another beer, please?
[ترجمه گوگل] آیا می توانم یک آبجو دیگر بخورم، لطفا؟
[ترجمه ترگمان] میتونم یه آبجو دیگه بخورم، لطفا؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] میتونم یه آبجو دیگه بخورم، لطفا؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (9) تعریف: to endure, undergo, or allow.
• مشابه: bear
• مشابه: bear
- I've had all I can take of this.
[ترجمه گوگل] من تمام توانم را از این داشته ام
[ترجمه ترگمان] من هر کاری از دستم بر می امد انجام دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] من هر کاری از دستم بر می امد انجام دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She had her purse snatched in the subway station.
[ترجمه Farhood] تو ایستگاه مترو کیف اون ( خانم ) رو قاپ زده بودند.|
[ترجمه گوگل] کیفش را در ایستگاه مترو ربودند[ترجمه ترگمان] اون کیف پولش رو توی ایستگاه مترو دزدیده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I will not have that kind of behavior in my classroom.
[ترجمه Farhood] همچین رفتاری رو تو کلاس درسم تحمل نمی کنم ( اجازه نمیدم همچنین رفتاری تو کلاس من صورت بگیره ) .|
[ترجمه گوگل] من در کلاسم چنین رفتاری نخواهم داشت[ترجمه ترگمان] من چنین رفتاری را در کلاس خود نخواهم داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I can't have the children running all over the place just now.
[ترجمه گوگل] من نمیتوانم بچهها را همین الان در همه جا بدوم
[ترجمه ترگمان] من نمی تونم بچه ها رو همین الان اداره کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] من نمی تونم بچه ها رو همین الان اداره کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (10) تعریف: to cause or bring about (the action of another).
- He had the barber trim his beard.
[ترجمه گوگل] او آرایشگر را مجبور کرد که ریش خود را کوتاه کند
[ترجمه ترگمان] سلمانی ریش خود را مرتب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] سلمانی ریش خود را مرتب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The professor had the students retake the exam.
[ترجمه Farhood] اون استاد موجب شد دانشجوها دوباره اون امتحان بدن ( تکرار کنن ) .|
[ترجمه اژین] پروفسور دانشجویان را مجبور به امتحان مجدد کرد|
[ترجمه گوگل] استاد از دانش آموزان خواست دوباره امتحان بدهند[ترجمه ترگمان] پروفسور، دانش آموزان را مجبور کرد تا امتحان را بازپس بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (11) تعریف: to cause to be in a certain condition or to be acted upon in a specified way.
- We'll have the document ready for you to sign by tomorrow.
[ترجمه گوگل] تا فردا سند را برای امضای شما آماده خواهیم کرد
[ترجمه ترگمان] ما سند را برای شما آماده خواهیم کرد تا فردا امضا کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ما سند را برای شما آماده خواهیم کرد تا فردا امضا کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The sergeant had the recruits fit and strong within a few weeks.
[ترجمه گوگل] گروهبان ظرف چند هفته نیروهای تازه نفس و قوی داشت
[ترجمه ترگمان] در عرض چند هفته، گروهبان جانشین fit شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] در عرض چند هفته، گروهبان جانشین fit شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I'm going to have the house painted this summer.
[ترجمه گوگل] تابستان امسال خانه را رنگ آمیزی می کنم
[ترجمه ترگمان] می خواهم این تابستان این خانه را نقاشی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] می خواهم این تابستان این خانه را نقاشی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She always has her groceries delivered to her home.
[ترجمه گوگل] او همیشه مواد غذایی خود را به خانه تحویل می دهد
[ترجمه ترگمان] اون همیشه her رو به خونه - ش تحویل داده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اون همیشه her رو به خونه - ش تحویل داده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (12) تعریف: to start or be the cause of (someone or something) doing something.
- His jokes had everyone laughing.
[ترجمه Farhood] جک هاش همه رو به خنده مینداخت|
[ترجمه گوگل] شوخی های او همه را به خنده انداخت[ترجمه ترگمان] شوخی های او همه را مسخره کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She had all the servants scurrying around in preparation for the visit.
[ترجمه Farhood] واسه آماده سازی جهت اون دیدار ( سفر ) ، اون همه خدمتکارا رو به جنب و جوش انداخته بود|
[ترجمه گوگل] او همه خدمتکاران را داشت که برای آماده شدن برای دیدار به اطراف می چرخیدند[ترجمه ترگمان] او تمام خدمتکاران را برای رفتن به سفر آماده کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to possess money and other elements of financial security.
- In our society, some people have and others do not.
[ترجمه گوگل] در جامعه ما عده ای دارند و برخی دیگر ندارند
[ترجمه ترگمان] در جامعه ما، برخی افراد و برخی دیگر این کار را نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] در جامعه ما، برخی افراد و برخی دیگر این کار را نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: (usu. pl.) one who has material wealth.
- the haves and the have-nots of our society
[ترجمه فهیمه چاکرالحسینی] داراها و ندارهای جامعۀ ما|
[ترجمه گوگل] داشته ها و نداشته های جامعه ما[ترجمه ترگمان] the و the -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل کمکی ( auxiliary verb )
حالات: has, having, had
عبارات: have to
حالات: has, having, had
عبارات: have to
• : تعریف: used with a past participle to express an action or state that occurred at some point before the time of speaking or began in the past but continues into the present time. Also used with a past participle to express an action or state that occurred before another event in the past or before a projected future event viewed as if it were already complete.
- They have gone home already.
[ترجمه گوگل] آنها قبلاً به خانه رفته اند
[ترجمه ترگمان] آن ها قبلا به خانه رفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آن ها قبلا به خانه رفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I have traveled in China on two separate occasions.
[ترجمه گوگل] من در دو نوبت جداگانه به چین سفر کرده ام
[ترجمه ترگمان] من در دو موقعیت جداگانه در چین سفر کرده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] من در دو موقعیت جداگانه در چین سفر کرده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They have lived in Chicago for five years now.
[ترجمه گوگل] آنها اکنون پنج سال است که در شیکاگو زندگی می کنند
[ترجمه ترگمان] آن ها پنج سال است که در شیکاگو زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آن ها پنج سال است که در شیکاگو زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Until she went to college, she had never shared her room with anyone.
[ترجمه گوگل] تا زمانی که به دانشگاه رفت، هرگز اتاقش را با کسی تقسیم نکرده بود
[ترجمه ترگمان] تا زمانی که به کالج می رفت هرگز با کسی در اتاقش شریک نشده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] تا زمانی که به کالج می رفت هرگز با کسی در اتاقش شریک نشده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- By the time we arrive, they will have eaten all the turkey!
[ترجمه Farhood] تا زمانی که ما برسیم، اونا همه بوقلمون خوردن!|
[ترجمه گوگل] تا برسیم همه بوقلمون را خورده اند![ترجمه ترگمان] وقتی رسیدیم بوقلمون همه بوقلمون رو می خورن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید