فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: haunts, haunting, haunted
حالات: haunts, haunting, haunted
• (1) تعریف: to inhabit or frequent as a ghost.
• مشابه: ghost
• مشابه: ghost
- It is said that ghosts have haunted the castle since the fifteenth century.
[ترجمه مائده حوایی] گفته شده است که ارواح، قلعه را از قرن ۱۵ به پاتوق خود تبدیل کرده اند.|
[ترجمه ابوالفضل] - گفته می شود که ارواح از قرن پانزدهم مکررا به قلعه رفت و آمد میکنند|
[ترجمه ب گنج جو] شایع شده از قرن پانزده تا کنون ارواح ساکن این قلعه هستند.|
[ترجمه زهرا دریاباری] گفته شده که ارواح از قرن پانزدهم قلعه را تسخیر کرده اند!|
[ترجمه ی شکسپیر حکیم] گفته شده که ارواح از قرن پانزدهم قلعه را تسخیر کرده اند|
[ترجمه گوگل] گفته می شود که ارواح از قرن پانزدهم بر این قلعه تسخیر شده اند[ترجمه ترگمان] گفته می شود که ارواح از قرن پانزدهم قلعه را تسخیر کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to come persistently and painfully to the mind or memory of.
• مشابه: obsess
• مشابه: obsess
- The tragic scene still haunts her.
[ترجمه مائده حوایی] صحنه های غم انگیز هنوز در ذهن او باقی مانده اند.|
[ترجمه ب گنج جو] هنوز که هنوزه از تاثیر اون مناظر دهشتناک بیرون نیومده.|
[ترجمه گوگل] صحنه غم انگیز هنوز او را آزار می دهد[ترجمه ترگمان] صحنه غم انگیز هنوز او را آزار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- What happened was an accident, but the woman's death haunted him forever.
[ترجمه مائده حوایی] آنچه پیش آمد، یک حادثه بود، اما مرگ زن برای همیشه در ذهنش ثبت شد.|
[ترجمه ب گنج جو] اگه منظور مرگ اون زنه است ، اون قضیه یه مورد تصادفی بود ولی آثار مرگ اون زن هنوز در ذهنش باقیه.|
[ترجمه گوگل] اتفاقی که افتاد یک تصادف بود، اما مرگ زن برای همیشه او را تعقیب کرد[ترجمه ترگمان] اتفاقی که افتاد یک تصادف بود، اما مرگ آن زن همیشه او را تسخیر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to go to (a place) frequently.
• مشابه: frequent
• مشابه: frequent
- As teenagers, we haunted the mall every weekend.
[ترجمه مائده حوایی] در نوجوانی، هر هفته به فروشگاه سر می زدیم.|
[ترجمه کلبحسن] در نوجوانی ما اخر هرهفته، فروشگاه را پاتوق میکردیم|
[ترجمه گوگل] به عنوان نوجوان، ما هر آخر هفته به مرکز خرید میرفتیم[ترجمه ترگمان] به عنوان نوجوان، هر هفته در بازار خرید می کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: (usu. pl.) a place one frequents.
- This cafe is one of the favorite haunts of writers and artists.
[ترجمه مائده حوایی] این کافه یکی از پاتوق های مورد علاقه ی نویسندگان و هنرمندان است.|
[ترجمه گوگل] این کافه یکی از مکان های مورد علاقه نویسندگان و هنرمندان است[ترجمه ترگمان] این کافه یکی از نقاشی های مورد علاقه نویسندگان و هنرمندان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He avoided his old haunts and sought company elsewhere.
[ترجمه مائده حوایی] او از جاهای قدیمی صرفنظر کرد و جای دیگری به دنبال شرکت بود.|
[ترجمه کلبحسن] او پاتوق های قدیمی را رها کرد و جای دیگری دنبال هم صحبت میگشت.|
[ترجمه گوگل] او از اقامتگاه های قدیمی خود دوری می کرد و به دنبال شرکت در جای دیگری می گشت[ترجمه ترگمان] او از گردش های قدیمی خود اجتناب کرد و به دنبال شرکت در جاه ای دیگر گشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید