haunt

/ˈhɒnt//hɔːnt/

معنی: پاتوغ، محل اجتماع تبه کاران، امد و شد زیاد، مراجعه مکرر، امیزش، خطور کردن، دیدار مکرر کردن، پیوسته امدن به، تردد کردن، زیاد رفت و آمد کردن در
معانی دیگر: مرتبا به جایی رفتن، پی درپی سرزدن، پاتوق کردن، خواستار مصاحبت کسی بودن، دنبال کسی افتادن، (پی درپی) به فکر خطور کردن، (پی درپی) آشکار شدن، (با محلی یا چیزی) تداعی شدن، درآمیختن، (محل) روح زده شدن یا بودن، شبح زده شدن یا بودن، جن زده شدن یا بودن، میعادگاه، وعده گاه، دیدارگاه، آبشخور حیوانات (محلی که جانوران برای خوردن یا استراحت در آن گرد می آیند)، کنام، زیاد رفت وامد کردن در، خطور، دوستی، روحی که زیاد بمحلی امدوشدکند

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: haunts, haunting, haunted
(1) تعریف: to inhabit or frequent as a ghost.
مشابه: ghost

- It is said that ghosts have haunted the castle since the fifteenth century.
[ترجمه مائده حوایی] گفته شده است که ارواح، قلعه را از قرن ۱۵ به پاتوق خود تبدیل کرده اند.
|
[ترجمه ابوالفضل] - گفته می شود که ارواح از قرن پانزدهم مکررا به قلعه رفت و آمد میکنند
|
[ترجمه ب گنج جو] شایع شده از قرن پانزده تا کنون ارواح ساکن این قلعه هستند.
|
[ترجمه زهرا دریاباری] گفته شده که ارواح از قرن پانزدهم قلعه را تسخیر کرده اند!
|
[ترجمه ی شکسپیر حکیم] گفته شده که ارواح از قرن پانزدهم قلعه را تسخیر کرده اند
|
[ترجمه گوگل] گفته می شود که ارواح از قرن پانزدهم بر این قلعه تسخیر شده اند
[ترجمه ترگمان] گفته می شود که ارواح از قرن پانزدهم قلعه را تسخیر کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to come persistently and painfully to the mind or memory of.
مشابه: obsess

- The tragic scene still haunts her.
[ترجمه مائده حوایی] صحنه های غم انگیز هنوز در ذهن او باقی مانده اند.
|
[ترجمه ب گنج جو] هنوز که هنوزه از تاثیر اون مناظر دهشتناک بیرون نیومده.
|
[ترجمه گوگل] صحنه غم انگیز هنوز او را آزار می دهد
[ترجمه ترگمان] صحنه غم انگیز هنوز او را آزار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- What happened was an accident, but the woman's death haunted him forever.
[ترجمه مائده حوایی] آنچه پیش آمد، یک حادثه بود، اما مرگ زن برای همیشه در ذهنش ثبت شد.
|
[ترجمه ب گنج جو] اگه منظور مرگ اون زنه است ، اون قضیه یه مورد تصادفی بود ولی آثار مرگ اون زن هنوز در ذهنش باقیه.
|
[ترجمه گوگل] اتفاقی که افتاد یک تصادف بود، اما مرگ زن برای همیشه او را تعقیب کرد
[ترجمه ترگمان] اتفاقی که افتاد یک تصادف بود، اما مرگ آن زن همیشه او را تسخیر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to go to (a place) frequently.
مشابه: frequent

- As teenagers, we haunted the mall every weekend.
[ترجمه مائده حوایی] در نوجوانی، هر هفته به فروشگاه سر می زدیم.
|
[ترجمه کلبحسن] در نوجوانی ما اخر هرهفته، فروشگاه را پاتوق میکردیم
|
[ترجمه گوگل] به عنوان نوجوان، ما هر آخر هفته به مرکز خرید می‌رفتیم
[ترجمه ترگمان] به عنوان نوجوان، هر هفته در بازار خرید می کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: (usu. pl.) a place one frequents.

- This cafe is one of the favorite haunts of writers and artists.
[ترجمه مائده حوایی] این کافه یکی از پاتوق های مورد علاقه ی نویسندگان و هنرمندان است.
|
[ترجمه گوگل] این کافه یکی از مکان های مورد علاقه نویسندگان و هنرمندان است
[ترجمه ترگمان] این کافه یکی از نقاشی های مورد علاقه نویسندگان و هنرمندان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He avoided his old haunts and sought company elsewhere.
[ترجمه مائده حوایی] او از جاهای قدیمی صرفنظر کرد و جای دیگری به دنبال شرکت بود.
|
[ترجمه کلبحسن] او پاتوق های قدیمی را رها کرد و جای دیگری دنبال هم صحبت میگشت.
|
[ترجمه گوگل] او از اقامتگاه های قدیمی خود دوری می کرد و به دنبال شرکت در جای دیگری می گشت
[ترجمه ترگمان] او از گردش های قدیمی خود اجتناب کرد و به دنبال شرکت در جاه ای دیگر گشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a haunt of tigers
محل گردهمایی پلنگان

2. this restaurant is the haunt of expatriate iranians
این رستوران پاتوق ایرانیان دور از وطن است.

3. images of yellow and white flowers haunt the lines of his poetry
نماد گل های زرد و سفید با خطوط اشعار او عجین شده است.

4. for a while, the library became his haunt
چند صباحی کتابخانه ی دانشگاه پاتوق او بود.

5. The ghost of Lady Margaret is supposed to haunt this chapel.
[ترجمه گوگل]قرار است شبح لیدی مارگارت این کلیسا را ​​تسخیر کند
[ترجمه ترگمان]روح لیدی مارگارت قرار است در این نمازخانه پرسه بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The area was a popular tourist haunt.
[ترجمه گوگل]این منطقه محل اقامت توریستی محبوب بود
[ترجمه ترگمان]این منطقه یک پاتوق گردشگری محبوب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A ghostly lady is said to haunt the stairway looking for her children.
[ترجمه گوگل]گفته می‌شود که یک بانوی شبح‌آلود در راه پله‌ها به دنبال فرزندانش است
[ترجمه ترگمان]می گویند که یک بانوی شبح وار به طرف پله ها می رود و دنبال بچه هایش می گردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I'll come back to haunt you!
[ترجمه گوگل]من برمی گردم تا شما را تعقیب کنم!
[ترجمه ترگمان]من بر می گردم تا haunt کنم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Fighting in Vietnam was an experience that would haunt him for the rest of his life.
[ترجمه گوگل]جنگیدن در ویتنام تجربه ای بود که او را تا آخر عمر تحت تعقیب قرار داد
[ترجمه ترگمان]جنگیدن در ویتنام تجربه ای بود که برای بقیه عمرش او را آزار می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The Channel Islands are a favourite summer haunt for UK and French yachtsmen alike.
[ترجمه گوگل]جزایر کانال یک مکان تابستانی مورد علاقه برای قایق‌بازان بریتانیایی و فرانسوی است
[ترجمه ترگمان]جزایر دریای مانش یک پاتوق همیشگی تابستانی بریتانیا و yachtsmen فرانسوی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He said he would come back to haunt her.
[ترجمه امیرحسین] او گفت که او برای دیدن دوباره او می آید
|
[ترجمه گوگل]او گفت که برای تعقیب او بر می گردد
[ترجمه ترگمان]او گفت که بر می گردد تا او را تسخیر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The pub is a favourite haunt of artists.
[ترجمه گوگل]میخانه محل مورد علاقه هنرمندان است
[ترجمه ترگمان]پاتوق پاتوق هنرمندان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This pub is a favourite haunt of artists.
[ترجمه گوگل]این میخانه محل مورد علاقه هنرمندان است
[ترجمه ترگمان]این پاتوق پاتوق هنرمندان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His father let him not to haunt with us the bad girls.
[ترجمه گوگل]پدرش به او اجازه داد تا با ما دخترهای بد را نبرد
[ترجمه ترگمان]پدرش به او اجازه می داد که با ما دختر بدی نشود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. His youthful escapades came back to haunt him.
[ترجمه Alireza] سربازان جوان او ک فرار کردن بودند برای دیدار او امدن
|
[ترجمه گوگل]گریزهای جوانی او دوباره به دامش افتادند
[ترجمه ترگمان]چیزی نمانده بود که escapades و escapades او را تسخیر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. That decision came back to haunt him in later life.
[ترجمه گوگل]این تصمیم در زندگی بعدی او را به دام انداخت
[ترجمه ترگمان]این تصمیم بر می گشت تا در زندگی بعدی او را تسخیر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. These visions continued to haunt her for many years.
[ترجمه گوگل]این رؤیاها برای سال‌های متمادی او را آزار می‌داد
[ترجمه ترگمان]این تصاویر سال های سال او را فرا گرفته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The spirits of long-dead warriors seemed to haunt the area.
[ترجمه گوگل]به نظر می‌رسید که ارواح جنگجویان مدت‌ها مرده منطقه را تسخیر کرده بودند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که ارواح of مرده فضا را تسخیر کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پاتوغ (اسم)
joint, recourse, station, nest, haunt, flash house, port of call, hangout, howff, rendezvous, resort

محل اجتماع تبه کاران (اسم)
haunt, hangout

امد و شد زیاد (اسم)
haunt

مراجعه مکرر (اسم)
haunt

امیزش (اسم)
association, combination, mixture, hash, fusion, amalgamation, intercourse, converse, haunt, farrago, intercommunion

خطور کردن (فعل)
strike, occur, flash, dawn upon, haunt

دیدار مکرر کردن (فعل)
haunt

پیوسته امدن به (فعل)
haunt

تردد کردن (فعل)
traffic, ply, haunt

زیاد رفت و آمد کردن در (فعل)
haunt

انگلیسی به انگلیسی

• place frequented or inhabited by ghosts; place frequently visited
visit frequently, frequent; recur at regular intervals; visit as a ghost; intrude upon, torment
if a place is haunted, people believe that a ghost appears there regularly.
if something unpleasant haunts you, you keep thinking or worrying about it over a long period of time.
something that haunts a person or an organization regularly causes them problems over a long period of time.
someone's haunts are places which they often visit.
see also haunted, haunting.

پیشنهاد کاربران

ذهن را مشغول کردن
یکی از معانی پر کاربرد این کلمه تسخیر شدن یا تسخیر کردن است.
the young singer's voice haunted me.
صدای خواننده جوان منو تسخیر کرد.
hʌnt/: hunt/ ◀◀ شکار کردن، جستجو کردن
hɑːnt/ : haunt/ ◀◀ ظاهر شدن مکرر روح در یک محل
باعث دلهره و ترساندن کسی شدن

to make someone worry or make them sad:
Clare was haunted by the fear that her husband was having an affair.
یکی از معانیش رو بعنوان فعل، گوگل اینطوری گفته:
be persistently and disturbingly present in ( the mind )
دائماً و به طور مزاحمت آوری بودن ( در ذهن )
her face haunts me
قیافه ش دائماً تو ذهنمه
دوستان تایید کنید؛ آیا درست گفتم؟
1. زیاد رفت و آمد کردن . ( جایی را ) پاتوق کردن 2. ( ارواح و اشباح ) تسخیر کردن 3. مکرر به خاطر آمدن. ذهن ( کسی ) را اشغال کردن 4. نگران کردن. زجر دادن 5. پاتوق
مثال:
a spirit haunts the island
یک روح جزیره را تسخیر کرده است.
عجین شدن
دامن زدن
تسخیر کردن ( درباره ارواح و اشباح )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : haunt
✅️ اسم ( noun ) : haunt
✅️ صفت ( adjective ) : haunting / haunted
✅️ قید ( adverb ) : hauntingly
تحت الشعاع قرار دادن
عجین شدن، یکی شدن
. E. g
. . .
And in 2005 Newton - John's then - boyfriend, Patrick McDermott, disappeared at sea while on a fishing trip off the coast of California. He was never found - - an unsolved mystery that ⭐haunted the singer for years
مرتبا یا مکررا به سراغ کسی یا چیزی آمدن
دست از سر کسی بر نداشتن
۱ - بطور مستمر روح را آزار دادن، تداعی کردن ( وقایع تلخ )
۲ - بطور مستمر مشکل درست کردن برای کسی
بطور مسمتر روح را آزار دادن
تداعی کردن ( وقایع تلخ )
the tragic scene still haunt herصنه های غم انگیز هنوز روح او را می آزارد ( هنوز تداعی می شود برایش )
What happened was an accident, but the woman's death haunted him forever.
...
[مشاهده متن کامل]

آنچه پیش آمد، یک حادثه بود، اما مرگ آن زن برای همیشه روحش را آزار می دهد ( تداعی میشود برایش )

درگیر کردن - مشغول کردن
سایِهیدَن. مانند سایه چیزی را دنبالیدن. ( مجازانه ) به طور مککر در ذهن فرد حظور داشتن و او را آزاراندن = to haunt.
تسخیریدن.
اقامتگاه
مکان موردعلاقه
haunting specter
شبح سرگردان
پرش ذهنی مدام ، به یک خاطره خاص ، رفت و آمد مککر ذهن به یک حادثه
گشت و گذار، آمد و شد
شبحی در اروپا در گشت و گذار است : A spectre is haunting in Europe
پاتوق hotspot
1 - فعل: "مکرراً آزردن"، ( دقت شود که فاعل آن یک فکر یا خاطره است نه یک شخص یا چیز )
مثال:
. Fighting in Vietnam was an experience that would haunt him for the rest of his life
جنگ در ویتنام تجربه ای بود که برای باقی عمرش ( تا آخر عمرش ) او را "مکرراً می آزرد".
...
[مشاهده متن کامل]

. 30years after the fire he is still haunted by images of death and destruction
30 سال پس از آتش سوزی تجسم ( تصورات/تصاویر ) مرگ و ویرانی هنوز او را "مکرراً می آزارد".

مضطرب شدن/کردن، باعث نگرانی شدن، آزار دادن
پرسه زدن، ولو بودن ( این واژه ها بار منفی دارند. مانند پرسه زدن تبه کاران در جای خلوت برای زورگیری، یا پرسه زدن ارواح برای تسخیر زنده ها )
جن زده شدن
خطور کردن
● رفت و آمد کردن به محلی ( در مورد ارواح )
● نگران کردن، غمگین کردن
● معضل شدن
in rel
دیدار مکرر کردن ( مربوط به افراد آشنا میشه )
Hauntedمحل زندگی ارواح
تسخیر کردن، مسخر کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٥)

بپرس