صفت ( adjective )
حالات: happier, happiest
مشتقات: happily (adv.)
حالات: happier, happiest
مشتقات: happily (adv.)
• (1) تعریف: marked by a feeling of joy, contentment, pleasure, comfort, or the like.
• مترادف: glad, pleased
• متضاد: dark, disconsolate, displeased, sad, tragic, unhappy
• مشابه: blessed, content, delighted, elated, joyful, joyous, jubilant, radiant, satisfied, wild
• مترادف: glad, pleased
• متضاد: dark, disconsolate, displeased, sad, tragic, unhappy
• مشابه: blessed, content, delighted, elated, joyful, joyous, jubilant, radiant, satisfied, wild
- He was a happy baby who was easily amused and seldom cried.
[ترجمه گوگل] او نوزاد شادی بود که به راحتی سرگرم می شد و به ندرت گریه می کرد
[ترجمه ترگمان] او بچه خوشبختی بود که به سادگی تفریح می کرد و به ندرت گریه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او بچه خوشبختی بود که به سادگی تفریح می کرد و به ندرت گریه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I'm quite happy with my life, unlike my brother who is never satisfied.
[ترجمه گوگل] من بر خلاف برادرم که هرگز راضی نیست از زندگی ام کاملا راضی هستم
[ترجمه ترگمان] از زندگی خودم خیلی خوشحالم، برخلاف برادرم که هیچ وقت راضی به نظر نمی رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] از زندگی خودم خیلی خوشحالم، برخلاف برادرم که هیچ وقت راضی به نظر نمی رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Flowers always make my mother happy.
[ترجمه Lika Katsuki] گل ها همیشه مادرم را خوشحال میکنند|
[ترجمه گوگل] گل همیشه مادرم را خوشحال می کند[ترجمه ترگمان] گل ها همیشه مادرم را خوشحال می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The portrait received much praise, but the artist was never truly happy with it.
[ترجمه امیرحسین جعفری] پرتره بسیار تحسین شد. ولی هنرمند اصلا از آن رضایت نداشت|
[ترجمه گوگل] این پرتره مورد تحسین بسیاری قرار گرفت، اما هنرمند هرگز از آن راضی نبود[ترجمه ترگمان] پرتره مورد تحسین بسیاری قرار گرفت، اما هنرمند هرگز واقعا از آن راضی نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: full of cheer; in good spirits.
• مترادف: blithe, cheerful, chipper, gay, lighthearted, merry, sunny
• متضاد: blue, down, downcast, forlorn, sad, unhappy
• مشابه: bright, carefree, gleeful, good-humored, happy-go-lucky, jocund, jolly, jovial, joyful, light, radiant
• مترادف: blithe, cheerful, chipper, gay, lighthearted, merry, sunny
• متضاد: blue, down, downcast, forlorn, sad, unhappy
• مشابه: bright, carefree, gleeful, good-humored, happy-go-lucky, jocund, jolly, jovial, joyful, light, radiant
- You're very happy this morning! Did you get some good news?
[ترجمه احمد] تولدت مبارک ایشالا 20 ساله بشس|
[ترجمه Lika Katsuki] امروز صبح خیلی خوشحالی خبر های خوب تازه گرفتی؟|
[ترجمه گوگل] امروز صبح خیلی خوشحالی! خبر خوبی گرفتی؟[ترجمه ترگمان] امروز صبح خیلی خوشحالی! خبر خوب گرفتی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: fortunate or lucky.
• مترادف: fortunate, lucky
• متضاد: sorry, unfortunate, unhappy
• مشابه: auspicious, blessed, favorable, felicitous, fortuitous, good, opportune, propitious, providential
• مترادف: fortunate, lucky
• متضاد: sorry, unfortunate, unhappy
• مشابه: auspicious, blessed, favorable, felicitous, fortuitous, good, opportune, propitious, providential
- It was a happy circumstance that they met because I can't imagine a couple more well-suited.
[ترجمه گوگل] این شرایط خوشحال کننده ای بود که آنها با هم آشنا شدند زیرا نمی توانم زن و شوهری را که مناسب تر بودند تصور کنم
[ترجمه ترگمان] به این خاطر بود که آن ها یکدیگر را ملاقات کرده بودند، چون نمی توانستم دو نفر را بیشتر از این تصور کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] به این خاطر بود که آن ها یکدیگر را ملاقات کرده بودند، چون نمی توانستم دو نفر را بیشتر از این تصور کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: fitting; appropriate.
• مترادف: appropriate, fitting, meet, suitable
• متضاد: unhappy
• مشابه: expedient, good, proper, seemly
• مترادف: appropriate, fitting, meet, suitable
• متضاد: unhappy
• مشابه: expedient, good, proper, seemly
- I think you've made a happy choice of a husband.
[ترجمه سادات خاتمی] به نظر من شما شوهر مناسبی انتخاب کرده اید. محاوره ای: به نظرم ( فکر کنم ) شوهر مناسبی انتخاب کردی.|
[ترجمه گوگل] من فکر می کنم شما انتخاب خوبی برای یک شوهر کرده اید[ترجمه ترگمان] فکر می کنم تو انتخاب خوبی برای شوهر کردی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید