hand in

/hænd ɪn//hænd ɪn/

تسلیم کردن، دادن

جمله های نمونه

1. Be prepared to put one's hand in one's pocket.
[ترجمه زینب سرآمد] آماده پول خرج کردن باشید
|
[ترجمه گوگل]آماده باشید که دست خود را در جیب خود بگذارید
[ترجمه ترگمان]آماده باشید که یک دست را در جیب بگذاری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Gossiping and lying go hand in hand.
[ترجمه بنیامین رئوف] شایعات دست به دست میشن
|
[ترجمه بنیامین رئوف] شایعات و دروغ دست به دست می شوند.
|
[ترجمه گوگل]غیبت و دروغ دست به دست هم می دهند
[ترجمه ترگمان]دراز کشیدن و دراز کشیدن در دست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Virtue and courtesy go hand in hand.
[ترجمه بنیامین رئوف] فضیلت و ادب نسل به نسل منتقل میشن
|
[ترجمه گوگل]فضیلت و ادب دست به دست هم می دهند
[ترجمه ترگمان]فضیلت و ادب دست به دست هم می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The baby put his tiny hand in mine.
[ترجمه بابک] کودک دست کوچک خود را در دست من قرار داد
|
[ترجمه گوگل]بچه دست کوچکش را در دست من گذاشت
[ترجمه ترگمان]بچه دست کوچکش را در دست من گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He dipped his hand in the water.
[ترجمه گوگل]دستش را در آب فرو برد
[ترجمه ترگمان]دستش را در آب فرو برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. As you start your married life together hand in hand, may all the things you're hoping for turn out the way you've planned.
[ترجمه تهمینه] همچنان که شما زندگی زناشیویی خود را درست در دست شروع میکنید ممکن است همه ی چیزهایی که برای انها برنامه ریزی کرده اید انجام بشوند.
|
[ترجمه گوگل]همانطور که زندگی زناشویی خود را دست در دست هم شروع می کنید، ممکن است همه چیزهایی که به آنها امیدوار هستید، همانطور که برنامه ریزی کرده اید انجام شود
[ترجمه ترگمان]همان طور که زندگی زناشویی خود را با یکدیگر شروع می کنید، ممکن است همه چیزهایی را که می خواهید از آن خارج کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He raised a hand in greeting.
[ترجمه گوگل]دستی را به نشانه سلام بلند کرد
[ترجمه ترگمان]دستش را به علامت سلام بلند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Dip your hand in to see how hot the water is.
[ترجمه گوگل]دست خود را در آن فرو ببرید تا ببینید آب چقدر داغ است
[ترجمه ترگمان]دستتان را فرو کنید تا ببینید آب چقدر گرم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Let go hand in a noisy streets, find the pupil picture.
[ترجمه گوگل]دست در خیابان های پر سر و صدا بگذارید، تصویر مردمک را پیدا کنید
[ترجمه ترگمان]بیایید در یک خیابان شلوغ دست به دست هم بدهیم، تصویر مردمک چشم را پیدا کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She dipped her hand in the sea to find out how cold it was.
[ترجمه گوگل]دستش را در دریا فرو برد تا بفهمد چقدر سرد است
[ترجمه ترگمان]دستش را در دریا فرو برد تا ببیند چه قدر سرد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Our team gained / had the upper hand in the second half.
[ترجمه گوگل]تیم ما در نیمه دوم به برتری رسید / برتری داشت
[ترجمه ترگمان]تیم ما در نیمه دوم دست بالایی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Pls hand in the document to me.
[ترجمه بابک] لطفا سند را به من بده
|
[ترجمه زینب سرامد] لطفا آن سند را به من تحویل بدهید.
|
[ترجمه Sam] لطفا مدارک مربوطه را به من بدهید
|
[ترجمه گوگل]لطفاً سند را به من تحویل دهید
[ترجمه ترگمان]دستم را در سند به طرف من دراز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She waved her hand in reply.
[ترجمه فاطمه عبدی] او در جواب دستشو تکون داد.
|
[ترجمه گوگل]دستش را در جواب تکان داد
[ترجمه ترگمان]زن دستش را به علامت نفی تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. When he saw the principal, he raised his hand in salute.
[ترجمه گوگل]وقتی مدیر مدرسه را دید، دستش را به نشانه سلام بلند کرد
[ترجمه ترگمان]وقتی مدیر را دید دستش را به علامت احترام بلند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• submit school work, submit homework (e.g.: "i'd better get started on my book-report, i have to hand it in first thing tomorrow morning")

پیشنهاد کاربران

تحویل دادن
. Time to hand - in your phones
وقتشه گوشیاتونو تحویل بدین.
Hand in
به دست ( کسی ) دادن
hand in رو برای تحویل دادن چیزی به کسی استفاده میکنن. مثال معروفش توی مدرسه معلم میگه:
I am going to ask you to hand in your papers this afternoon.
hand over هم تقریبا مشابه hand in هست ولی در اغلب موارد به معنای واگذاری مسئولیته تا تحویل اشیاء
شما باید تکلیفتتون رو روز شنبه تحویل بدید
You have to hand in your essays on Saturday
. e. g
I have to ⭐hand in⭐ an essay on biology
( a short piece of writing on one subject )
تحویل دادن
Give s. th to s. b
Mostly it comes before homework
I have to think of an excuse to not hand in my homework.
Hand in = give
Hand in تحویل دادن ( هر چیز فیزیکی با دست )
Turn in تحویل دادن ( هر چیزی )
تحویل بدهید
تسلیم کردن، دادن
Hand over یا تحویل دادن
تحویل. Is there a fixed hand - in date yet?
حالت غیر رسمی کلمه ی submit
معادل turn in و به معنای تحویل دادن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس