guile

/ˈɡaɪl//ɡaɪl/

معنی: خیانت، حیله، دورویی، مکر، تلبیس، دستان و تزویر، روباهصفتی
معانی دیگر: نیرنگ، تزویر، شیادی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: deceitfulness, treachery, or skillful cunning; wiliness.
مترادف: artfulness, chicanery, craftiness, cunning, deceitfulness, duplicity, foxiness, fraud, skulduggery, slyness, treachery, trickiness, wiliness
متضاد: candor, honesty, ingenuousness
مشابه: craft, finesse, perfidy, slickness, subtlety

- It was not through persuasion but through guile that he got the old couple to sign over the property.
[ترجمه گوگل] نه از طریق متقاعد کردن، بلکه از طریق فریبکاری بود که او زوج پیر را مجبور کرد تا ملک را امضا کنند
[ترجمه ترگمان] نه تنها از طریق فریب و نیرنگ، بلکه با آن مکر و حیله بود که آن زوج پیر را امضا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. With a little guile she might get what she wanted.
[ترجمه مریم سالک زمانی] با کمی حقه بازی می توانست آن چه را میخواست به دست آورد.
|
[ترجمه گوگل]با کمی مکر ممکن است به آنچه می خواست برسد
[ترجمه ترگمان]با کمی حیله می توانست آنچه را که می خواست به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I love children's innocence and lack of guile.
[ترجمه حمید سانی] من عاشق معصومیت و یکرنگی کودکانم.
|
[ترجمه مریم سالک زمانی] شیفتۀ بی آلایشی و معصومیت کودکان هستم.
|
[ترجمه گوگل]من عاشق معصومیت و بی فریبی کودکان هستم
[ترجمه ترگمان]من معصومیت کودکان و lack را دوست دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. George was a man completely lacking in guile.
[ترجمه مریم سالک زمانی] جورج اصلا اهل حقه بازی نبود.
|
[ترجمه گوگل]جورج مردی بود که کاملاً فاقد حیله بود
[ترجمه ترگمان]جورج مردی بود که از guile بی بهره بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. These garments now await the guile of high-priced tailors before transfer to my hotel.
[ترجمه گوگل]این لباس ها در حال حاضر قبل از انتقال به هتل من در انتظار فریب خیاطان گران قیمت هستند
[ترجمه ترگمان]این لباس ها اکنون در انتظار اختراع خیاطان با قیمت بالا قبل از انتقال به هتل من هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He knew no guile; upon his lips were kinds words only.
[ترجمه مریم سالک زمانی] اصلا اهل دوز و کلک نبود، کلام مهربار از دهانش می تراوید.
|
[ترجمه گوگل]او هیچ مکری نمی دانست فقط کلمات محبت آمیز بر لبانش بود
[ترجمه ترگمان]او هیچ guile بلد نبود، بر لبان او کلماتی بود جز کلمات
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. By guile, bribery or skill the fleeing rebels managed to elude their pursuers.
[ترجمه گوگل]شورشیان فراری با فریب، رشوه یا مهارت توانستند از تعقیب کنندگان خود فرار کنند
[ترجمه ترگمان]شورشیان با حیله، رشوه یا مهارت شورشیان فراری توانستند از تعقیب کنندگان خود فرار کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A face devoid of guile, the sweetest smile I've ever seen.
[ترجمه گوگل]چهره ای خالی از حیله، شیرین ترین لبخندی که تا به حال دیده ام
[ترجمه ترگمان]چهره ای عاری از guile، شیرین ترین لبخندی که تا به حال دیده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. By guile and skill, they managed to escape.
[ترجمه مریم سالک زمانی] با ترفند و شگرد توانستند فرار کنند.
|
[ترجمه گوگل]آنها با حیله و مهارت موفق به فرار شدند
[ترجمه ترگمان]با فریب و حیله موفق به فرار شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Her guile and genius has helped Cane establish a seemingly unassailable lead over the weak and divided Opposition.
[ترجمه گوگل]نیرنگ و نبوغ او به کین کمک کرده است تا برتری ظاهراً غیرقابل ردیابی را نسبت به مخالفان ضعیف و تقسیم شده ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]حیله و نبوغ او به Cane کمک کرده است تا یک رهبری به ظاهر unassailable را بر مخالفان ضعیف و تقسیم شده ایجاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A man with-out guile or hidden history.
[ترجمه گوگل]مردی بدون حیله یا تاریخچه پنهان
[ترجمه ترگمان] یه مرد با حقه یا سابقه مخفی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The qualities these men admired included guile alongside bravery.
[ترجمه گوگل]ویژگی هایی که این مردان تحسین می کردند شامل حیله گری در کنار شجاعت بود
[ترجمه ترگمان]ویژگی هایی که این مردان تحسین می کردند در کنار شجاعت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He is full of guile.
[ترجمه مریم سالک زمانی] دغلبازی او حد و مرزی ندارد.
|
[ترجمه گوگل]او پر از نیرنگ است
[ترجمه ترگمان] اون پر از guile
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Set against my wits and guile, Manly strength won't save your skin.
[ترجمه گوگل]در برابر عقل و نیرنگ من، نیروی مردانه پوست شما را نجات نخواهد داد
[ترجمه ترگمان]با عقل و حیله گری من قدرت مردونه تو رو نجات نمی ده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Stupid they may be but not lacking in guile.
[ترجمه Edris nozari] شاید احمق باشند اما بدون تزویر هم نیستند.
|
[ترجمه گوگل]ممکن است احمق باشند، اما فریبکاری ندارند
[ترجمه ترگمان]ممکن است که آن ها احمق باشند، ولی نه in
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. These adjectives mean free from guile, cunning, or sham.
[ترجمه گوگل]این صفت ها به معنای عاری از نیرنگ، حیله گری یا ساختگی هستند
[ترجمه ترگمان]این صفات یعنی آزادی، cunning، مکر و نیرنگ یعنی فریب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خیانت (اسم)
perfidy, collaboration, infidelity, adultery, betrayal, treason, treachery, disloyalty, untruth, guile, treason felony, ratting, treacherousness, treasonableness

حیله (اسم)
illusion, foul, craft, cunning, deftness, wile, deception, deceit, fraud, evasion, trick, ruse, humbug, gaff, imposture, gimmick, guile, monkeyshine, slyness

دورویی (اسم)
hypocrisy, duplicity, imposture, hanky-panky, dissimulation, guile, double-dealing

مکر (اسم)
wile, ruse, imposture, guile

تلبیس (اسم)
wile, guile, subreption

دستان و تزویر (اسم)
guile

روباه صفتی (اسم)
guile

انگلیسی به انگلیسی

• deceit, duplicity; fraud, cunning; trickery
guile is cunning and deceit.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Cunning in attaining a goal 🕵️‍♂️
🔍 مترادف: Deceit
✅ مثال: She used her guile to outsmart her opponents and win the game.
حیله یا هوش فریبکارانه که برای رسیدن به اهداف خود استفاده می شود.
این اصطلاح اغلب برای توصیف کسی استفاده می شود که اهداف خود را از طریق روش های هوشمندانه اما نادرست به دست می آورد، که هم هوش و هم فقدان صداقت این افراد را برجسته می کند.
...
[مشاهده متن کامل]

مترادف: Cunning, craftiness, deceit
متضاد: Honesty, sincerity, straightforwardness
مثال؛
"She used guile to win the negotiations. "
"His guile was evident in the way he manipulated the situation. "
"The character in the novel is known for his guile and trickery. "

نیرنگ. تزویر. مکر. حیله. فریب کاری. شیادی
مثال:
his political guile
فریب کاری سیاسی او
فریب، دغلبازی، حقه بازی، شیادی
همون گول خودمونه

بپرس