فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: grants, granting, granted
حالات: grants, granting, granted
• (1) تعریف: to present or bestow, esp. what is requested or desired.
• مترادف: accord, bestow, confer, present, vouchsafe
• متضاد: deny, refuse
• مشابه: afford, award, concede, endow, favor, give, impart, pay, provide
• مترادف: accord, bestow, confer, present, vouchsafe
• متضاد: deny, refuse
• مشابه: afford, award, concede, endow, favor, give, impart, pay, provide
- The prince granted very few interviews with reporters.
[ترجمه احمد] شاهزاده با خبر نگاران در خصوص چند مورد مصاحبه کرد|
[ترجمه مرتضی خسرونژاد] مصاحبه شاهزاده با خبرنگاران بسیار کم بود.|
[ترجمه فرزاد] شاهزاده به تعداد بسیار محدودی از گزارشگران اجازه مصاحبه داد|
[ترجمه ب گنج جو] اینکه شاهزاده مصاحبه با خبرنگاران رو قبول کنه خیلی سخت بود انگشت شمار همین.|
[ترجمه حسن زاده] شاهزاده با تعداد کمی از خبرنگاران مصاحبه کرد|
[ترجمه گوگل] شاهزاده مصاحبه بسیار کمی با خبرنگاران داد[ترجمه ترگمان] شاهزاده چند مصاحبه با گزارشگران انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She asked her father to grant her just this one wish.
[ترجمه احمد اسدی] او از پدرش خواست تا کمکش کند تا به خواسته اش که خیلی براش مهم است برسد|
[ترجمه امیرمحمد] او از پدرش خواست که این یکدونه ارزویش را براورده کند|
[ترجمه گوگل] او از پدرش خواست که فقط همین یک آرزو را برآورده کند[ترجمه ترگمان] از پدرش خواسته که فقط این آرزو رو برآورده کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The company granted the workers' request.
[ترجمه بهار] شرکت تقاضا های کارگران راعطا کرد|
[ترجمه حسناحاجیان] شرکت با تقاضای کارکنان موافقت کرد|
[ترجمه گوگل] شرکت درخواست کارگران را پذیرفت[ترجمه ترگمان] این شرکت درخواست کارگران را پذیرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to admit or accept.
• مترادف: admit, allow, concede
• متضاد: deny, reject
• مشابه: accept, acknowledge, agree, approve
• مترادف: admit, allow, concede
• متضاد: deny, reject
• مشابه: accept, acknowledge, agree, approve
- All right, I grant your point.
[ترجمه رامین رستم پور] خیلی خوب، با نظر شما موافقم.|
[ترجمه گوگل] بسیار خوب، من نظر شما را قبول می کنم[ترجمه ترگمان] خیلی خب، منظورتو فهمیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to formally transfer or convey.
• مترادف: convey, transfer
• مشابه: bequeath, cede, commit, concede, consign, devise, dower, entrust, impart, will
• مترادف: convey, transfer
• مشابه: bequeath, cede, commit, concede, consign, devise, dower, entrust, impart, will
- The king granted the lands to his most trusted nobles.
[ترجمه فهیمه چاکرالحسینی] پادشاه زمین هارا به قابل اعتمادترین اشرافش منتقل کرد.|
[ترجمه گوگل] پادشاه زمین ها را به قابل اعتمادترین اشراف خود اعطا کرد[ترجمه ترگمان] پادشاه به تمام اشراف اعتماد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: grantable (adj.), granter (n.)
مشتقات: grantable (adj.), granter (n.)
• (1) تعریف: the act of bestowing.
• مترادف: bestowal, conferment, conveyance, donation, endowment, presentation, transfer
• مشابه: award, bequest, concession
• مترادف: bestowal, conferment, conveyance, donation, endowment, presentation, transfer
• مشابه: award, bequest, concession
- His grant of the title to his daughter came as a surprise to many.
[ترجمه گوگل] اعطای عنوان او به دخترش برای بسیاری تعجب آور بود
[ترجمه ترگمان] امتیاز او به دخترش مایه شگفتی بسیاری شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] امتیاز او به دخترش مایه شگفتی بسیاری شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: that which is bestowed, esp. money or property for a specific purpose.
• مترادف: donation, endowment, gift, present, presentation
• مشابه: allowance, bequest, concession, fellowship, franchise, inheritance, legacy, stipend, subsidy, trust
• مترادف: donation, endowment, gift, present, presentation
• مشابه: allowance, bequest, concession, fellowship, franchise, inheritance, legacy, stipend, subsidy, trust
- She's applying for another research grant to continue her study of the disease.
[ترجمه گوگل] او برای ادامه مطالعه خود در مورد این بیماری برای یک کمک هزینه تحقیقاتی دیگر درخواست می کند
[ترجمه ترگمان] او درخواست یک کمک تحقیقاتی دیگر برای ادامه تحصیل در مورد این بیماری را داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او درخواست یک کمک تحقیقاتی دیگر برای ادامه تحصیل در مورد این بیماری را داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید