اسم ( noun )
• (1) تعریف: anything that is or ought to be discarded as worthless, esp. spoiled or unwanted food; rubbish.
• مترادف: refuse, rubbish, trash, waste
• مشابه: junk, offal
• مترادف: refuse, rubbish, trash, waste
• مشابه: junk, offal
- We put garbage in this container and take it outside when it is full.
[ترجمه سجاد مصلحی] ما زباله را در این محفظه قرار می دهیم و وقتی پر شد آنرا بیرون می بریم.|
[ترجمه گوگل] زباله ها را در این ظرف می ریزیم و وقتی پر شد بیرون می آوریم[ترجمه ترگمان] ما زباله را در این ظرف قرار می دهیم و وقتی پر است آن را بیرون می بریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- There was a lot of garbage in the streets after the festival.
[ترجمه samir_8203] بعد جشن خیلی آشغال کف خیابون ریخته شده بود|
[ترجمه گوگل] بعد از جشنواره زباله های زیادی در خیابان ها جمع شده بود[ترجمه ترگمان] پس از جشن، زباله زیادی در خیابان ها وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a collection of garbage or the container designated for garbage.
- Don't put metal cans in the garbage; they can be recycled.
[ترجمه samir_8203] قوطی های فلزی را در سطل آشغال نیندازید آنها میتوانند بازیافت شوند ( میتونیم "آنها قابل بازیافت هستند" ترجمه کنیم )|
[ترجمه گوگل] قوطی های فلزی را در زباله نگذارید آنها می توانند بازیافت شوند[ترجمه ترگمان] قوطی فلزی رو توی سطل آشغال ننداز اونا میتونن بازیافت بشن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: anything that is regarded as worthless, illogical, substandard, or offensive.
• مترادف: junk, rubbish
• مشابه: chaff, crud, filth, hogwash, refuse, rot, shit, trash, waste
• مترادف: junk, rubbish
• مشابه: chaff, crud, filth, hogwash, refuse, rot, shit, trash, waste
- That book is garbage.
[ترجمه Jennie] این کتاب چرت و پرته/اشغاله|
[ترجمه گوگل] اون کتاب آشغاله[ترجمه ترگمان] این کتاب آشغاله
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید