glare

/ˈɡler//ɡleə/

معنی: تشعشع، تابش خیره کننده، روشنایی زننده، پرتلالوء، خیره نگاه کردن
معانی دیگر: بسیار درخشیدن، (با نور زیاد) چشم را زدن، فروزیدن، تابناک و چشمگیر بودن، خیره کنندگی، چیز پر زرق و برق، هر چیز درخشان و خیره کننده، نگاه خیره (از روی خشم)، چشم غره، چشم زهره، خصمانه نگریستن، چپ چپ نگاه کردن، چشم غره رفتن، چشم زهره رفتن، نور خیره کننده، نورتابناک، سطح صاف و شیشه مانند، لایه یاورقه ای از یخ (که صاف و لیز باشد)، صاف و براق، لیز و درخشان، (تلویزیون) بازتاب خیره کننده، درخشندگی زیاد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a steady, blinding light.
مترادف: blaze, brightness, brilliance
مشابه: flare, flash, gleam, glow, radiance, shine

- We shaded our eyes from the glare of the noonday sun.
[ترجمه شان] ما جهت {مصون ماندن ) از تابش خیره کننده خورشید نیمروز برای چشمانمان سایه بان ایجاد کردیم.
|
[ترجمه ب گنج جو] اشعه ی نیمروزی خورشید بد جوری چشم رو آزار میداد به هر صورت چشمهامون رو از این تابش لعنتی حفظش کردیم.
|
[ترجمه گوگل] از تابش آفتاب ظهر چشمانمان را سایه انداختیم
[ترجمه ترگمان] از نور آفتاب آفتاب، چشمان خود را زیر نظر گرفتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: an unwavering, hostile look or stare.
مترادف: glower
مشابه: frown, goggle, lower, scowl, stare

- She faced him with an angry glare.
[ترجمه شان] او به آن مرد نگاه خشم آگینی کرد ( چشم غره رفت ) .
|
[ترجمه علی ماشا اله زاده] او روبرو شد با آن مرد با چشم غره خشم آلود
|
[ترجمه گوگل] او با یک خیره خشمگین روبرو شد
[ترجمه ترگمان] با نگاهی خشمگین به او نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: showiness or garishness.
مترادف: garishness, showiness
مشابه: ostentation

- The actress needed time away from the glare of Hollywood.
[ترجمه گوگل] این بازیگر به دور از درخشش هالیوود نیاز داشت
[ترجمه ترگمان] این بازیگر به زمان نیاز داشت تا از درخشش هالیوود دور باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: glares, glaring, glared
(1) تعریف: to give off a steady, blinding light.
مترادف: blaze
مشابه: dazzle, flare, flash, gleam, glisten, glitter, radiate, shine

- The sunlight glared off the cars on the expressway.
[ترجمه گوگل] نور خورشید از ماشین ها در بزرگراه عبور می کرد
[ترجمه ترگمان] نور خورشید از اتومبیل ها در بزرگراه به چشم می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to stare steadily or hostilely.
مترادف: glower, scowl
مشابه: frown, look daggers at, lower, stare

- We blurted out the truth, and our father glared at us in anger and disbelief.
[ترجمه گوگل] ما حقیقت را فاش کردیم و پدرمان با عصبانیت و ناباوری به ما خیره شد
[ترجمه ترگمان] ما حقیقت را فاش کردیم و پدر ما با عصبانیت و ناباوری به ما خیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to show with a glaring look.
مشابه: frown, scowl

- She glared her contempt at the smug members of the committee.
[ترجمه گوگل] او تحقیر خود را به اعضای خود راضی کمیته نشان داد
[ترجمه ترگمان] او نگاهی تحقیر آمیز به اعضای کمیته انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: a smooth, glassy surface of or like ice.
مترادف: glaze
مشابه: gloss

جمله های نمونه

1. glare of publicity
نور خیره کننده ی شهرت (یا تبلیغات)

2. the glare of the sun
نور خیره کننده خورشید

3. the criminal gave the judge a glare
آن تبهکار به قاضی چشم زهره رفت.

4. A sudden glare of headlights lit the driveway.
[ترجمه وانیا شیراوند] چراغهای جلوی ماشین ناگهان جاده را روشن کرد
|
[ترجمه گوگل]تابش ناگهانی چراغ‌های جلو، خیابان را روشن کرد
[ترجمه ترگمان]نور چراغ های جلوی اتومبیل را روشن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The hearings were conducted in the full glare of publicity.
[ترجمه گوگل]جلسات استماع با تابش کامل تبلیغات انجام شد
[ترجمه ترگمان]جلسات دادرسی با توجه کامل به تبلیغات برگزار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He turned his baleful glare on the cowering suspect.
[ترجمه گوگل]او نگاه خیره کننده خود را به سمت مظنون خفه کننده چرخاند
[ترجمه ترگمان]او نگاهی baleful به مظنون فراری انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She fixed her questioner with an icy glare.
[ترجمه علی ماشا اله زاده] او چشم دوخت به بازجوی خود با چشم غره ای سرد و بی احساس
|
[ترجمه گوگل]او پرسشگر خود را با یک تابش خیره کننده یخی تعمیر کرد
[ترجمه ترگمان]چهره سوال کننده را با نگاهی سرد برانداز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Don't glare at me like that, you deserved the scolding.
[ترجمه علی ماشا اله زاده] چشم غره نرو به من اونجوری، تو سزاوار سرزنش کردن هستی
|
[ترجمه گوگل]اینطوری به من نگاه نکن، تو مستحق سرزنش بودی
[ترجمه ترگمان]به من نگاه نکن، تو سزاوار سرزنش شدن هستی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His glasses magnified his irritable glare.
[ترجمه گوگل]عینک او تابش خیره کننده اش را بزرگ کرد
[ترجمه ترگمان]عینک His به شدت درشت تر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The divorce was conducted in the full glare of media publicity.
[ترجمه گوگل]این طلاق در تمام تابش تبلیغات رسانه ای انجام شد
[ترجمه ترگمان]طلاق در درخشش کامل تبلیغات رسانه ها صورت گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Norma is said to dislike the glare of publicity.
[ترجمه گوگل]گفته می شود که نورما از تابش خیره کننده تبلیغات خوشش نمی آید
[ترجمه ترگمان]نورما \"گفته که از شعله های تبلیغات خوشش نمیاد\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The walls were whitewashed to reflect the glare of the sun.
[ترجمه گوگل]دیوارها سفید شده بودند تا تابش نور خورشید را منعکس کنند
[ترجمه ترگمان]دیوارها سفید شده بودند تا انعکاس نور خورشید را منعکس کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The glare of the headlights almost blinded us.
[ترجمه گوگل]تابش خیره کننده چراغ های جلو تقریبا ما را کور کرد
[ترجمه ترگمان]نور چراغ های جلوی اتومبیل تقریبا ما را کور کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The actor's wedding took place in the full glare of publicity/the media.
[ترجمه گوگل]مراسم عروسی این بازیگر در همه جا تبلیغات/رسانه ها برگزار شد
[ترجمه ترگمان]مراسم ازدواج این بازیگر در درخشش کامل تبلیغات و رسانه ها قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We wore sunglasses to reduce the glare from the road.
[ترجمه گوگل]ما عینک آفتابی زدیم تا تابش خیره کننده جاده را کاهش دهیم
[ترجمه ترگمان]ما برای کاهش درخشش جاده عینک آفتابی استفاده کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تشعشع (اسم)
ray, radiance, radiation, flash, glare, radiancy, refulgence

تابش خیره کننده (اسم)
glare

روشنایی زننده (اسم)
glare

پرتلالوء (اسم)
shine, glisten, glare

خیره نگاه کردن (فعل)
glower, gaze, stare, glare, gape, gloat, gorgonize

تخصصی

[سینما] انعکاس زیاده از حد نور - نور خیره کننده
[کامپیوتر] RF درخشش - انعکاس نور از سطح صفحه نمایش . - درخشش

انگلیسی به انگلیسی

• radiance, brilliance; blinding light; piercing look; angry look
shine, flash; dazzle, blind; stare in an angry manner, stare at piercingly
smooth; slippery
if you glare at someone, you look at them angrily. verb here but can also be used as a singular noun. e.g. he shot a suspicious glare at me.
if a light glares, it shines very brightly and makes things difficult to see. verb here but can also be used as a singular noun. e.g. the windows were tinted to reduce the glare.
if you are in the glare of publicity or public attention, you are constantly being watched and talked about by people.
see also glaring.

پیشنهاد کاربران

( اسم ) : 1. چشم غره: خیره شدن طولانیِ بیانگر احساس منفی مانند عصبانیت 2. تابش زننده: نور شدید ناراحت کننده یا خیره کننده 3. تشعشع: نور درخشان پراکنده هنگام بررسی چیزی با میکروسکوپ ■ ( فعل ) : 1. چشم غره رفتن: خیره شدن با عصبانیت 2. چشم را زدن: درخشش ناخوشایند داشتن 3. بسیار واضح یا آشکار بودن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : glare
✅️ اسم ( noun ) : glare
✅️ صفت ( adjective ) : glaring
✅️ قید ( adverb ) : glaringly
چشم غره رفتن
با چشم غره نگاه کردن
look angrily at someone
چپ چپ نگاه کردن
نور زننده ( برای چشم )
این کلمه از واژه آلمانی باستان glaz می آید. این واژه در هندی اروپایی ghel می باشد که به معنی درخشان است. کلمه gold هم از این کلمه گرفته شده که به معنی زرد درخشان است. در زبان سانسکریت harih ( زرد ) , فارسی باستان daraniya, اوستایی zari ( زرد ) , لاتین helvus ( زرد رنگ ) , روسی zeltyj.

نگاه غضب آلود
چپچپ نگا کردن
درخشندگی زیاد
خیرگی چشم
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس