gallant

/ˈɡælənt//ɡəˈlænt/

معنی: زن باز، جنتلمن، زن نواز، عالی، شجاع، دلاور، دلیر، متعارف وخوش زبان درپیش زنان، عشقبازی کردن، ملازمت کردن، دلاوری کردن، زن بازی کردن
معانی دیگر: چشمگیر، با ابهت، باشکوه، مجلل، نجیب زاده و شجاع، یل، غیور، خوش لباس و زنده دل، شیک و پیک، مودب و مهربان (به ویژه نسبت به زنان)، وابسته به عشق و عاشقی، عاشقانه، دوستدار، (مهجور) خواستگاری کردن، مشایعت کردن (زنان در مهمانی و غیره)، اسکورت کردن (زنان)

جمله های نمونه

1. a gallant building
عمارت باشکوه

2. those gallant officers on horseback
آن افسران دلیر سوار بر اسب

3. The pilot swore a gallant oath to save his buddy.
[ترجمه زباری] خلبان با شکوه و راسخ سوگند خورد تا رفیق خود را نجات دهد.
|
[ترجمه گوگل]خلبان سوگند شجاعانه ای برای نجات رفیقش قسم خورد
[ترجمه ترگمان]خلبان قسم خوردی که دوستش رو نجات بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Many gallant knights entered the contest to win the princess.
[ترجمه زباری] بسیاری از شوالیه های دلیر با هدف دستیابی به شاهزاده در رقابت وارد شدند.
|
[ترجمه گوگل]بسیاری از شوالیه های شجاع برای برنده شدن شاهزاده خانم وارد مسابقه شدند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از پهلوانان دلاور وارد مسابقه شدند تا شاهزاده خانم را ببرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Ed is so gallant that he always gives up his subway seat to a woman.
[ترجمه زباری] اد به قدری نجیب زاده است که همیشه صندلی مترو خود را به خانم ها واگذار می کند.
|
[ترجمه گوگل]اد آنقدر شجاع است که همیشه صندلی مترو خود را به یک زن می دهد
[ترجمه ترگمان]اد خیلی شجاع است که همیشه با مترو به یک زن نزدیک می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The gallant soldiers lost their lives so that peace might reign again.
[ترجمه محمد ادریس] سربازان شجاع جان های شان را از دست دادند تا صلح دوباره حکمفرما شود
|
[ترجمه گوگل]سربازان شجاع جان خود را از دست دادند تا صلح دوباره حاکم شود
[ترجمه ترگمان]سربازان شجاع جانشان را از دست دادند تا صلح دوباره برقرار شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Despite fierce competition she made a gallant effort to win the first medal of the championships.
[ترجمه گوگل]علیرغم رقابت شدید، او تلاش شجاعانه ای برای کسب اولین مدال قهرمانی انجام داد
[ترجمه ترگمان]با وجود رقابت شدید، او تلاشی شجاعانه برای کسب اولین مدال از این رقابت ها کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She made a gallant attempt to hide her tears.
[ترجمه امیرعلی] او سعی کرد اشک هایش را نگه دارد و بروز ندهد
|
[ترجمه محمد ادریس] او شجاعانه تلاش کرد تا اشک هایش را پنهان کند.
|
[ترجمه گوگل]او تلاش شجاعانه ای کرد تا اشک هایش را پنهان کند
[ترجمه ترگمان]سعی کرد اشک هایش را پنهان کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Huang Jiguang's gallant deed is known by all men.
[ترجمه Amini] کارهای جوانمردانه هوانگ جیانگ نزد همه مردان مشهور است
|
[ترجمه گوگل]کار شجاعانه هوانگ جیگوانگ توسط همه مردان شناخته شده است
[ترجمه ترگمان]کاره ای شجاعانه Huang با همه مردها شناخته میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They have put up a gallant fight over the years.
[ترجمه Aydin Jz] آنها سالیان سال جنگ های شجاعانه برگزار کرده اند
|
[ترجمه گوگل]آنها در طول سال ها مبارزه شجاعانه ای انجام داده اند
[ترجمه ترگمان]در طول سال ها جنگ شجاعانه را مطرح کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I had been promoted for what was called gallant and meritorious service.
[ترجمه ادریس] من به خاطر خدمات شجاعانه و شایسته ی که انجام داده بودم ترفیع گرفته بودم
|
[ترجمه گوگل]من به خاطر چیزی که به آن خدمت شجاعانه و شایسته می گفتند ارتقا یافته بودم
[ترجمه ترگمان]من به خاطر کاری که به آن خدمت کرده بودم ترفیع گرفته بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A seasoned gallant who spoke seven languages, he had a quick and agile mind that few women could resist.
[ترجمه گوگل]او که یک شجاع با تجربه بود که به هفت زبان صحبت می کرد، ذهنی سریع و چابک داشت که کمتر زنی می توانست در برابر آن مقاومت کند
[ترجمه ترگمان]چند زبان که هفت زبان سخن می گفت، ذهن تند و چابک داشت که بعضی از زن ها بتوانند در مقابلش مقاومت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Well and nobly did. . . his gallant troops hold their own. . . .
[ترجمه گوگل]خوب و نجیبانه انجام داد سربازان شجاع او خود را حفظ می کنند
[ترجمه ترگمان]خب، شرافتمندانه و شرافتمندانه، سربازان شجاع او، خود را حفظ کردند،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He was my gallant, my protector.
[ترجمه گوگل]او شجاع من بود، محافظ من
[ترجمه ترگمان]او حامی من بود، حامی من
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Gallant talks about the ease of extending the techniques for dynamic systems with on-line learning and noisy data.
[ترجمه گوگل]گالانت در مورد سهولت گسترش تکنیک ها برای سیستم های پویا با یادگیری آنلاین و داده های پر سر و صدا صحبت می کند
[ترجمه ترگمان]Gallant در مورد سهولت گسترش تکنیک ها برای سیستم های دینامیکی با یادگیری خط سیر و داده های نویزی، صحبت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Want to help our gallant team at the World Aerobatic Championships?
[ترجمه گوگل]آیا می خواهید به تیم شجاع ما در مسابقات جهانی آکروباتیک کمک کنید؟
[ترجمه ترگمان]می خواهید به تیم gallant در مسابقات قهرمانی جهان Aerobatic کمک کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The gallant commander and his horse fell in a heap. . . the horse dead, the rider unhurt.
[ترجمه گوگل]فرمانده شجاع و اسبش در تپه ای افتادند اسب مرده، سوار سالم
[ترجمه ترگمان]فرمانده شجاع و اسبش روی یک کپه کشته شدند، سوار آسیبی ندیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زن باز (اسم)
gallant, amorist, philander

جنتلمن (اسم)
gallant

زن نواز (اسم)
gallant

عالی (صفت)
superior, super, great, fine, top, high-toned, high, grand, brave, gallant, beautiful, splendid, exquisite, excellent, superb, capital, immense, spiffy, imperial, magnificent, nobby, supreme, outstanding, superlative, swank, elevated, lofty, famous, copacetic, top-hole, remarkable, topping, high-grade, sublime, exalted, first-rate, unrivaled, palmary, ripping, wally, whizbang, whizzbang

شجاع (صفت)
brave, courageous, gallant, stark, intrepid, valorous, valiant, manful

دلاور (صفت)
brave, gallant, valorous, valiant

دلیر (صفت)
adventurous, brave, courageous, plucky, gallant, bold, chivalric, hardy, intrepid, valorous, doughty, stout-hearted, lion-hearted, manful, pushing

متعارف و خوش زبان در پیش زنان (صفت)
gallant

عشقبازی کردن (فعل)
make love, gallant, flirt, gallivant

ملازمت کردن (فعل)
gallant

دلاوری کردن (فعل)
gallant

زن بازی کردن (فعل)
gallant, philander

انگلیسی به انگلیسی

• chivalrous man, man who is extremely gentlemanly; lover; paramour
brave, courteous; knightly, chivalrous, gentlemanly
a gallant person is very brave and honourable when in danger or difficulty.
a gallant man is polite and considerate towards women.

پیشنهاد کاربران

جنتلمن/ شجاع.
مترادف:
Swell
Lofty
شجاع، مبادی آداب، دلیر
gallant = ( of a man ) polite and kind towards women, especially when in public
gallant = showing no fear of dangerous or difficult things
جنتلمن
خوش سر وزبون در مقابل خانم ها
gallant 2 ( adj, n ) = ( of a man ) giving polite attention to women, e. g. “I left her standing in the rain. ” “That wasn't very gallant of you. ”
gallant
gallant 1 ( adj ) ( ɡ�lənt ) =brave, especially in a very difficult situation, e. g. gallant soldiers. She made a gallant attempt to hide her tears. gallantly ( adv ) , gallantry ( n )
gallant
جوانمرد ، جوانمردانه ، باشکوه ، شجاعانه
🔵 GALLANT
adjective
[more gallant; most gallant]
1 ) showing courage : very brave
◀️The defenders of the fort made a gallant stand.
◀️a gallant knight
They failed to reach the summit, but they made a gallant◀️ attempt.
...
[مشاهده متن کامل]

2 ) Large and impressive :
◀️a gallant ship
3 ) having or showing politeness or respect for women
◀️He greeted her with a gallant bow.
◀️He offered her his seat in a gallant gesture.
🔵GALLANTLY
adverb
◀️The troops marched gallantly into battle.
◀️He gallantly offered her his seat.
🔵 GALLANTRY
noun
[noncount]
1 : very brave behavior : courage
◀️
He was awarded several medals for gallantry [=heroism, valor] in battle
◀️
I so admire the gallantry [=spirit, courage] with which she fought the disease
2 : polite attention shown by a man to a woman
Many women were charmed by his old - fashioned◀️ gallantry.
⬛ GALLANT ⬛
۱. بسیار شجاع
۲. بزرگ و تاثیرگذار
۳. مودب فقط برای خانما ( زن ذلیل - زن نواز )
⬛ GALLANTLY ⬛
۱. با شجاعت - شجاعانه
۲. زن نوازانه
⬛ GALLANTRY ⬛
۱. شجاعت زیاد - رشادت و دلاوری
۲. زن نوازی - توجه به زنان
شجاع میشه : Brave - Courageous - Fearless - Undaunted - Audacious - Intrepid - Bold - Daring - Lionhearted - Valorous - Unafraid - Doughty - Spunky - Valiant
شجاعت میشه : Bravery - Courage - Valianty - Valor
متضاد شجاعت میشه بزدلی : Cowardice - Wimpiness - Gutlessness - Fearfulness - Funk

Brave, showing respect
شجاع و دلیر 💪
brave
showing respect
شجاع
مبادی آداب ( مخصوصا نسبت به زنان )
شجاع، با شکوه
یعنی زن نواز، شجاع، دلیر
Showing respect for women
Syn: brave
با تشکر
موفق باشید: )
مهدی نیک نژاد
دلیر
valiant
چشمنواز
Showing respect for women
1 ) brave
2 ) showing respect for women
شجاع
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)

بپرس