fret

/ˈfret//fret/

معنی: تهییج، اخم، ترشرویی، بی حوصلگی، تحریک، هیجان، اذیت، جیغ، ساییدگی، کج خلقی کردن، جویدن، ساییده شدن، جور بجور کردن، گلابتون دوزی کردن، اخم کردن، پوسترا بردن، وهوی های کردن، رنگ امیزی کردن
معانی دیگر: (مانند موش یا بید) خوردن، (با:into یا on یا upon) جویدن (و از بین بردن)، (با جویدن یا مالیدن یا خاصیت اسیدی داشتن) ساییدن، فرسودن، دارای زدگی کردن یا شدن، رفتگی پیدا کردن، خورده شدن، متلاطم کردن یا شدن، موج دار کردن یا شدن، خروشان کردن یا شدن، اذیت کردن، آزار دادن، سر به سر (کسی) گذاشتن، ناراحت کردن یا شدن، بی قراری کردن، آشفته شدن یا کردن، نگران کردن یا شدن، دلخور شدن یا کردن، نگرانی، دلواپسی، آزردگی، دلخوری، جوش زدن، ساختن یا شکل دار کردن (از راه جویدن یا خوردن یا ساییدن)، تراشاندن، خوردگی، زدگی، روسری توری (زنانه)، (سوزن دوزی و گچ بری و منبت کاری و غیره) طرح مشبک، (برخی سازهای زهی مانند گیتار)، پرده، شیار زیر سیم، شیار دار کردن، فریاد، دارای نقشه های پیچ در پیچکردن، هایهو کردن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: frets, fretting, fretted
(1) تعریف: to feel or express worry, concern, or annoyance.
مترادف: chafe, ruffle, stew, worry
مشابه: agonize, brood, care, fuss, upset

- He always frets when I take the subway by myself at night.
[ترجمه علی] او همیشه، وقتی من آخرهای شب با مترو میایم، نگران من است
|
[ترجمه حامد] من وقتی همیشه شب ها تنهایی سوار مترو می شوم، او نگران می شود.
|
[ترجمه Saray] او همیشه نگرانه ، وقتی خودم شب با مترو میام
|
[ترجمه گوگل] او همیشه وقتی شب ها خودم سوار مترو می شوم عصبانی می شود
[ترجمه ترگمان] اون همیشه وقتی من مترو مترو رو با خودم می برم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She couldn't sleep because she was fretting about the exam.
[ترجمه قانعی] او از ترس امتحان شب ها خواب به چشم نداشت.
|
[ترجمه علی] چون نگران امتحانش بود، شب نتونست بخوابه
|
[ترجمه Saray] او نتوانست بخوابد چون نگران امتحان بود
|
[ترجمه گوگل] او نمی توانست بخوابد زیرا نگران امتحان بود
[ترجمه ترگمان] او نمی توانست بخوابد، چون در مورد امتحان ناراحت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Why do you fret over these small details?
[ترجمه قانعی] چرا سر این چیزهای کوچک ناراحتی درست میکنی؟؟
|
[ترجمه علی] چرا برای این ریزه کاری ها، خودخوری می کنی؟
|
[ترجمه گوگل] چرا از این جزئیات کوچک ناراحت هستید؟
[ترجمه ترگمان] چرا از این جزئیات کوچک fret؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to corrode or erode, or to make a passage in something by corrosion or erosion.
مترادف: corrode, erode, fray, wear
مشابه: gall, gnaw, weather

(3) تعریف: to move agitatedly, as the surface of a body of water.
مترادف: roil, ruffle, toss
مشابه: ripple, seethe, unsettle
فعل گذرا ( transitive verb )
(1) تعریف: to concern, or irritate.
مترادف: chafe, fray, rile, ruffle, unsettle, upset, worry
مشابه: badger, concern, irritate, nettle, torment

(2) تعریف: to corrode or erode, or to form a passage in by corrosion or erosion.
مترادف: chafe, corrode, erode, fray, wear
مشابه: gall, gnaw, weather

(3) تعریف: to agitate the surface of (water).
مترادف: rile, ripple, roil, ruffle
مشابه: agitate, disturb, unsettle, upset
اسم ( noun )
(1) تعریف: an irritation or state of irritation.
مترادف: agitation, fuss, worry
مشابه: bother, fluster, fume, impatience, lather

- The delay put him in a fret.
[ترجمه گوگل] تأخیر او را در ناراحتی قرار داد
[ترجمه ترگمان] این تاخیر او را ناراحت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a worn spot, hole, or passage formed by erosion or corrosion.
مترادف: fray
مشابه: abrasion, scuff
اسم ( noun )
(1) تعریف: an interlaced, angular design used as decoration, esp. as cut out of wood with a fret saw; fretwork.
مترادف: fretwork
مشابه: gingerbread, tracery

(2) تعریف: an angular, repeated pattern within a border.
مشابه: fascia, molding
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: frets, fretting, fretted
• : تعریف: to decorate with a fret.
مشابه: decorate, embellish, finish, ornament
اسم ( noun )
• : تعریف: one of the ridges set across the fingerboard of a stringed instrument, such as a guitar or lute, that is played by hand.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: frets, fretting, fretted
مشتقات: fretless (adj.)
• : تعریف: to press down the strings of an instrument between frets.
مترادف: finger

جمله های نمونه

1. acids fret metals
اسیدها فلزات را می خورند.

2. to be in a terrible fret
سخت جوش زدن

3. Don't fret - I'm sure he's OK.
[ترجمه محمدحسن صفوی] دلواپس نباش، مطمئنم حالش خوبه.
|
[ترجمه علی] بد به دلت راه نده، مطمئنم حالش خوبه
|
[ترجمه حسین] جوش نزن مطمئنم اون ( مرد ) حالش خوبه
|
[ترجمه گوگل]ناراحت نباش - من مطمئنم که او خوب است
[ترجمه ترگمان]نگران نباش - مطمئنم حالش خوبه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Doubts began to fret his mind.
[ترجمه گوگل]شک و تردید ذهنش را به خود مشغول کرد
[ترجمه ترگمان]تردید و تردید به فکر فرو رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Don't fret; everything will be all right.
[ترجمه گوگل]ناراحت نباش؛ همه چیز درست میشه
[ترجمه ترگمان]نگران نباش، همه چیز روبه راه خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Don't fret, we'll get there on time.
[ترجمه گوگل]خسته نباشید به موقع می رسیم
[ترجمه ترگمان]نگران نباش، ما به موقع به آنجا می رسیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Her baby starts to fret as soon as she goes out of the room.
[ترجمه علی] به محض اینکه مادر از اتاق خارج می شود، بچه اش بی تاب می شود
|
[ترجمه گوگل]نوزادش به محض اینکه از اتاق خارج می شود شروع به عصبانیت می کند
[ترجمه ترگمان]به محض اینکه از اتاق خارج می شود، بچه اش ناراحت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Don't let sorrow fret away your courage.
[ترجمه گوگل]اجازه نده غم و اندوه شجاعتت را از بین ببرد
[ترجمه ترگمان]نگذارید غم و اندوه، شجاعت تو را از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Don't fret, all will be well.
[ترجمه گوگل]ناراحت نباش همه چی خوب میشه
[ترجمه ترگمان]نگران نباش، همه چیز روبه راه خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But congressional staffers fret that the project will eventually cost billions more.
[ترجمه گوگل]اما کارکنان کنگره نگرانند که این پروژه در نهایت میلیاردها هزینه بیشتر خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]اما کارکنان کنگره نگران این هستند که این پروژه در نهایت میلیاردها دلار هزینه خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Babies often fret when their mothers are not near.
[ترجمه گوگل]نوزادان اغلب زمانی که مادرشان نزدیک نیست ناراحت می شوند
[ترجمه ترگمان]زمانی که مادرانشان نزدیک نیستند، اغلب از کوره در می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. For those of us who fret about ways in which modern technology distances us from understanding this programme was a revelation.
[ترجمه گوگل]برای آن دسته از ما که نگران راه هایی هستیم که فناوری مدرن ما را از درک این برنامه دور می کند، یک مکاشفه بود
[ترجمه ترگمان]برای کسانی از ما که نگران راه هایی هستند که فن آوری مدرن ما را از درک این برنامه دور می کند، یک افشاگری محسوب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Opponents fret that the system might not provide enough help in times of rural economic crisis.
[ترجمه گوگل]مخالفان نگرانند که این سیستم ممکن است کمک کافی در زمان بحران اقتصادی روستایی ارائه نکند
[ترجمه ترگمان]مخالفان نگران این هستند که این سیستم می تواند به اندازه کافی به بحران اقتصادی روستایی کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But we need not fret over the details.
[ترجمه علی] لازم نیست نگران جزییات باشیم
|
[ترجمه گوگل]اما ما نیازی به نگرانی در مورد جزئیات نداریم
[ترجمه ترگمان]اما ما نیازی به نگرانی در مورد جزئیات نخواهیم داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. And don't fret about your brother, neither.
[ترجمه گوگل]و برای برادرت هم ناراحت نباش
[ترجمه ترگمان]و نگران برادرت هم نباش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تهییج (اسم)
incitement, fret, excitement, fry, incitation

اخم (اسم)
fret, glower, lower, frown, scowl, sulk, lour

ترشرویی (اسم)
fret, lower, scowl, sulk, lour

بی حوصلگی (اسم)
fret, impatience

تحریک (اسم)
instigation, incitement, persuasion, fret, boil, actuation, stimulation, stimulus, excitation, fomentation, agitation, excitement, animation, inanition, suasion, incitation, snit

هیجان (اسم)
fit, fret, boil, excitation, agitation, excitement, thrill, frenzy, dither, titillation, fission, ignition, tornado, fever, tempest, lather, hysterics, unco, snit, stour

اذیت (اسم)
fret, annoyance, persecution, inconvenience, tease, harassment, harm, nuisance, mischief, hindrance

جیغ (اسم)
fret, catcall, shout, squawk, scream, squeal, shriek, screech, vociferation, skirl

ساییدگی (اسم)
erosion, abrasion, chafe, detrition, fret, state of being chafed

کج خلقی کردن (فعل)
fret, acidulate, cross, tiff

جویدن (فعل)
fret, champ, chew, munch, chaw, masticate

ساییده شدن (فعل)
rub, fret, erode

جور بجور کردن (فعل)
fret

گلابتون دوزی کردن (فعل)
fret

اخم کردن (فعل)
fret, glower, lower, frown, scowl, lour, pout

پوست را بردن (فعل)
fret

وهوی های کردن (فعل)
fret

رنگ امیزی کردن (فعل)
fret, lay in, limn

انگلیسی به انگلیسی

• irritation, worry, anxiety; erosion, wearing away; area that has been eroded; ornamental design; any of the ridges of wood or metal on a fingerboard (of a guitar, lute, etc.)
worry, annoy, irritate; get annoyed; become worried; corrode, erode; wear out, tire; decorate with fretwork
if you fret, you feel anxious and worried about something.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: To feel or express worry or concern; worry 😟
🔍 مترادف: Agonize
✅ مثال: She began to fret over the possibility of missing her flight due to traffic.
ترسیدن
دلشوره داشتن
۱. ناراحت بودن. نگران بودن. عصبانی بودن ۲. بی تابی کردن. ناراحتی کردن ۳. بدخلقی کردن. نق زدن ۴. ناراحت کردن ۵. ساییدن. فرسوده کردن. خوردن 6. جویدن. گاز گرفتن. گاز زدن
مثال:
So do not fret yourself to death regretting for them.
...
[مشاهده متن کامل]

پس خودت را بی تاب و ناراحت نکن که جانت را برای افسوس بر آنها از دست بدهی.
� فَلَا تَذْهَبْ نَفْسُکَ عَلَیْهِمْ حَسَرَاتٍ�

This term refers to fog that is light and hazy, creating a soft and dreamy atmosphere. It is often associated with a sense of tranquility and calmness.
مهی/fog که سبک و مه آلود است و فضایی لطیف و رویایی ایجاد می کند.
...
[مشاهده متن کامل]

اغلب با احساس آرامش و آسایش همراه است.
For instance, a photographer might say, “I love capturing the beauty of the fret in the early morning. ”
A poet might describe the scenery as, “The fret enveloped the landscape, creating an ethereal ambiance. ”
A nature lover might say, “Walking through the fret feels like being in a different world. ”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-fog/
دلشوره
حرص و جوش خوردن
( با جویدن یا مالیدن یا خاصیت اسیدی داشتن ) ساییدن - فرسودن - دارای زدگی کردن یا شدن - رفتگی پیدا کردن - خورده شدن - تراشاندن
High - speed mechanical shaft seals
. . .
Other advantages of the rotating seat are that misalignment of the shaft causes the springs to adjust only once and ⭐prevent fretting ⭐ of the sleeve under the O - ring
...
[مشاهده متن کامل]

to worry or be unhappy about something
درباره چیزی نگران یا ناراحت بودن
Don’t fret – I’m sure we’ll find the kitten
Iran frets as Israel opens embassy 11 miles from border in Turkmenistan
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/fret
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : fret
✅️ اسم ( noun ) : fret
✅️ صفت ( adjective ) : fretful
✅️ قید ( adverb ) : fretfully
fret ( موسیقی )
واژه مصوب: دستان
تعریف: نواری فلزی یا چوبی یا استخوانی که بر روی رودسته تعبیه می شود یا رشته هایی از جنس روده یا ابریشم که دور دستۀ ساز در فواصل معین بسته می شوند تا بتوان به کمک آنها سیم ها را برای تولید نغمه های مشخص شده در جای مناسب گرفت|||متـ . پرده 5
فرت بورد گیتار ( معنای اسمی ) . الکی نگران بودن
شور زدن ( فکر کنم شیرازیا میگن فقط )
نگرانی بی مورد
غصه خوردن
۱ ) آزرده شدن
۲ ) فرسودن
۳ ) نقش پیچاپیچ باخطوط مستقیم و عمود به یکدیگر ( مقل برند ورساچه یا زنجیره ی یونانی که تو قرنیز سخف و جا های مختلف استفاده میکنن )
۴ ) پرده ی ساز
۵ ) مه سرد دریا یا haar
تقسیمات روی دسته فرت برد گیتار برابر نیم پرده. در فرت های متفاوت در اصل بر اساس طول سیم انتخاب شده نت دلخواه به صدا در می آید. معادل دستان در سه تار
نگرانی، دلواپسی
نگرانی بی مورد
اذیت، هیجان، جیغ، ترشرویی
don't fret, we wont be late!
جوش نزن، دیر نخواهیم رسید!
the wind was fretting the sea
باد دریا را خروشان می کرد.
نگرانی بی مورد
she's always fretting about the children

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)

بپرس