فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: flouts, flouting, flouted
حالات: flouts, flouting, flouted
• : تعریف: to show scorn or contempt for, esp. by openly or deliberately disobeying.
• مترادف: mock, spurn
• متضاد: revere
• مشابه: defy, deride, disdain, fleer, fly in the face of, insult, refuse, scorn, sneer
• مترادف: mock, spurn
• متضاد: revere
• مشابه: defy, deride, disdain, fleer, fly in the face of, insult, refuse, scorn, sneer
- He flouted authority while at school and no one was surprised when he was expelled.
[ترجمه فرزاد زارع] زمانی که او در مدرسه بود مجوز ( قانون مدرسه ) را نقض میکرد و هیچ کسی به اخراج شدنش متعجب نشد|
[ترجمه Mohaddese.Bostan] زمانی که در مدرسه تحصیل میکرد قانون رو زیرپا میگذاشت و وقتی اخراج شد هیچکس متعجب نشد|
[ترجمه گوگل] او در مدرسه از اقتدار زیر پا گذاشت و از اخراج او هیچ کس تعجب نکرد[ترجمه ترگمان] او زمانی که در مدرسه بود، قانونی را مورد استهزا قرار داد و هیچ کس تعجب نکرد که او اخراج شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The poet flouted the rules of writing by using unorthodox punctuation and no capital letters.
[ترجمه غفار سلجوقی] شاعر با نقطه گذاری های نامتعارف و عدم استفاده از حروف بزرگ قوانین نوشتار را مسخره کرد|
[ترجمه گوگل] شاعر با استفاده از علائم نگارشی نامتعارف و بدون حروف بزرگ قوانین نوشتن را زیر پا گذاشت[ترجمه ترگمان] این شاعر قواعد نوشتن را با استفاده از نقطه گذاری نامتعارف و بدون نامه های سرمایه ای نقض کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to be mocking or scornful (often fol. by at).
• مترادف: mock, spurn
• مشابه: fleer, scoff, scorn, sneer
• مترادف: mock, spurn
• مشابه: fleer, scoff, scorn, sneer
اسم ( noun )
مشتقات: floutingly (adv.), flouter (n.)
مشتقات: floutingly (adv.), flouter (n.)
• : تعریف: a contemptuous act or remark; act of mockery.