صفت ( adjective )
مشتقات: financially (adv.)
مشتقات: financially (adv.)
• : تعریف: of or pertaining to money or those who deal in finance and credit.
• مشابه: business, capital
• مشابه: business, capital
- The couple had gotten into financial difficulty and needed a loan from the bank.
[ترجمه ب گنج جو] این زن و شوهر تو یه هچل مالی گیر کردن، فکر کنم یه وامی ، تسهیلاتی از بانک اوضاعشون رو تا حدی روبرا ه کنه.|
[ترجمه امیرحسن اسودی] زن و شوهر به مشکل مالی خورده بودند و باید از بانک وام می گرفتند.|
[ترجمه امیرحسین شهسواری] این زوج دچار مشکل مالی شده بودند و نیاز داشتند که از بانک وام بگیرند.|
[ترجمه گوگل] این زوج دچار مشکل مالی شده بودند و نیاز به وام از بانک داشتند[ترجمه ترگمان] این زوج دچار مشکل مالی شده و به یک وام از بانک نیاز داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They decided to use a financial adviser to help them decide how to invest their money.
[ترجمه محمد حسن اسایش] آنها تصمیم گرفتند از یک مشاور مالی استفاده کنندتااوبرای سرمایه گذاری ، آنهارا کمک کند|
[ترجمه ^_^] آنها تصمیم گرفتند از یک مشاور مالی استفاده کنند تا او به آنها برای سرمایه گذاری کمک کند.|
[ترجمه امیرحسن اسودی] تصمیم گرفتند دربارۀ روش سرمایه گذاری پولشان، از مشاور مالی مشورت بگیرند.|
[ترجمه گوگل] آنها تصمیم گرفتند از یک مشاور مالی برای کمک به تصمیم گیری در مورد نحوه سرمایه گذاری پول خود استفاده کنند[ترجمه ترگمان] آن ها تصمیم گرفتند از یک مشاور مالی برای کمک به آن ها در تصمیم گیری درباره نحوه سرمایه گذاری پولشان استفاده کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- New York's financial district is centered around Wall Street.
[ترجمه امیرحسن اسودی] محلۀ مالی نیویورک در اطراف وال استریت قرار دارند.|
[ترجمه گوگل] منطقه مالی نیویورک در اطراف وال استریت متمرکز است[ترجمه ترگمان] بخش مالی نیویورک در مرکز وال استریت قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید