معنی: تکمیل کردنمعانی دیگر: 1- بزرگتر یا گرد تر شدن، گوشت بالا آوردن، کمی چاق شدن، از لاغری در آمدن، عضله به هم زدن 2- (ورقه ی درخواست و غیره را)پر کردن، پر کردن
[ترجمه گوگل]آیا می توانید این فرم را پر کنید؟ [ترجمه ترگمان]میتونی فرم رو پر کنی؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Fill out the application carefully, and keep copies of it.
[ترجمه گوگل]برنامه را با دقت پر کنید و کپی هایی از آن را نگه دارید [ترجمه ترگمان]برنامه را به دقت پر کنید و کپی های آن را نگه دارید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Please fill out the form in pen.
[ترجمه زهرا] پر کردن فرم
|
[ترجمه رسا] لطفاً فرم را با یک خودکار پر کنید
|
[ترجمه گوگل]لطفا فرم را با قلم پر کنید [ترجمه ترگمان]لطفا فرم را با خودکار پر کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. We had to fill out customs forms on the plane.
[ترجمه گوگل]باید فرم های گمرکی را در هواپیما پر می کردیم [ترجمه ترگمان]ما مجبور شدیم صورت های گمرکی روی هواپیما را پر کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Please fill out the form in block capitals.
[ترجمه گوگل]لطفا فرم را با حروف بزرگ پر کنید [ترجمه ترگمان]لطفا فرم را در حروف بزرگ پر کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Pease fill out the beer for me.
[ترجمه گوگل]پیس آبجو را برای من پر کن [ترجمه ترگمان]Pease آبجو را برای من پر کن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The underweight child has begun to fill out after regular exercises.
[ترجمه گوگل]کودک کم وزن پس از تمرینات منظم شروع به پر کردن بدن کرده است [ترجمه ترگمان]کودک با وزن کم شروع به پر کردن بعد از تمرینات منظم کرده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. A girl may fill out before she reaches her full height.
[ترجمه گوگل]یک دختر ممکن است قبل از رسیدن به قد کامل خود را پر کند [ترجمه ترگمان]ممکن است یک دختر قبل از رسیدن به قد بلند او را پر کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Her cheeks began to fill out.
[ترجمه گوگل]گونه هایش شروع به پر شدن کردند [ترجمه ترگمان]گونه هایش شروع به پر کردن کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. He has been asked to fill out his book.
[ترجمه گوگل]از او خواسته شده است که کتابش را پر کند [ترجمه ترگمان]از او خواسته شده است که کتابش را پر کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
تکمیل کردن (فعل)
perfect, complete, improve, supplement, fulfill, augment, fill out
انگلیسی به انگلیسی
• complete, answer (form, application)
پیشنهاد کاربران
❗️تفاوت Fill out، Fill in و Fill up: Fill in اگه برای اشیا به کار بره یعنی پر کردن یه گپ یا جای خالی . مثلا بخشی از فرم که blank هست رو پر کنین اگه برای افراد به کار بره یعنی مطلع کردن فرد Fill out یعنی پاسخ دادن به سوالات مشخص یک پرسشنامه ... [مشاهده متن کامل]
Fill up یعنی تا انتهای چیزی رو پر کردن مثلا انقدر بخورین تا شکمتون پر بشه
Fill out: پر کردن، تکمیل کردن ( فرم، پرسشنامه، چک و . . . ) = acknowledg کمی چاق شدن
نوشتن نسخه توسط دکتر هم معنی میده که نوعی پر کردن و تکمیل کردنه Doctor said I will fill out your prescription دکتر گفت من نسخت رو خواهم نوشت
چاقتر شدن
پاسخگو بودن
پر کردن فرم
پر کردن
پر کردن فرم ، فرم، پرکردن مانند: Please fill out the form
He carefully filled out the forms او با دقت فرم ها را پر کرد 🧳🧳🧳
( فرم ) تکمیل کردن
نوشتن اطلاعات� پر کردن فرم �
کامل کردن فرم
پر کردن ( فرم )
پر کردن کلی یک سند یا یک فرم، ( فرقش با fill in اینست که fill in یعنی پر کردن یک یا چند جای خالی از یک فرم هست نه تمام فرم. مثلا در یک فرم جای خالی نام را fill in میکنند، fill in your name over here )