exist

/ɪgˈzɪst//ɪɡˈzɪst/

معنی: بودن، زیستن، وجود داشتن، موجود بودن
معانی دیگر: هستن، دارای هستی بودن، هست بودن، به حیات ادامه دادن، دوام آوردن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: exists, existing, existed
مشتقات: existing (adj.)
(1) تعریف: to have being or reality.
مترادف: be
مشابه: dwell, happen, obtain, occur, prevail, reside

- Unicorns do not exist in the real world.
[ترجمه هلیا خلیلی ] تک شاخ ها در دنیای واقعی وجود ندارند
|
[ترجمه عباس بوعذار] ( اسب ) تک شاخ ها در دنیا واقعی وجود ندارند.
|
[ترجمه ام چیزه اسممو نمیگم] تکشاخ ها در جهان واقعی وجود ندارند
|
[ترجمه گوگل] تک شاخ در دنیای واقعی وجود ندارد
[ترجمه ترگمان] unicorns در دنیای واقعی وجود ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Engine-powered airplanes did not exist in the nineteenth century.
[ترجمه Aydin Jz] هواپیماهای موتوری در قرن نوزدهم وجود نداشتند
|
[ترجمه گوگل] هواپیماهای موتوری در قرن نوزدهم وجود نداشتند
[ترجمه ترگمان] هواپیماهای نیروی موتور در قرن نوزدهم وجود نداشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- A lot of truth exists in what she's saying.
[ترجمه بهاره] حقایق زیادی در آنچه او می گوید وجود دارد.
|
[ترجمه گوگل] حقیقت زیادی در صحبت های او وجود دارد
[ترجمه ترگمان] خیلی از حقیقت وجود دارد که او می گوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- At that time, there existed a cable car that went up the side of the mountain, but it stopped running long ago.
[ترجمه گوگل] در آن زمان تله کابینی وجود داشت که از کنار کوه بالا می رفت، اما مدت ها پیش از حرکت بازماند
[ترجمه ترگمان] در آن زمان یک ماشین کابلی وجود داشت که طرف کوه بالا می رفت، اما خیلی وقت پیش متوقف شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to maintain one's being or survival; endure; survive.
مترادف: endure, live, subsist, survive
مشابه: dwell, get along, manage, persist, prevail, thrive

- How can you exist making so little money?
[ترجمه A.A] با چنین پول کمی که در میارید چطور میتوانید دوام بیاورید؟
|
[ترجمه گوگل] چگونه می توانی وجود داشته باشی که اینقدر پول کم کنی؟
[ترجمه ترگمان] چطور میتونی اینقدر پول در بیاری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He existed on berries and insects until he was rescued.
[ترجمه ط ق] او تا زمانی که نجات پیدا کند بوسیله حشرات و توتها زنده ماند. ( از توتهاو حشرات تغذیه میکد )
|
[ترجمه گوگل] او تا زمانی که نجات یافت روی توت ها و حشرات وجود داشت
[ترجمه ترگمان] او تا وقتی که نجات پیدا کند، روی تمشک و حشرات وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to be alive; live.
مترادف: breathe, live
مشابه: abide, flourish, subsist, survive

- Dinosaurs no longer exist on this planet.
[ترجمه رومینا صحت نیاکی] دایناسور ها دیگر در کره زمین زندگی نمیکنند
|
[ترجمه الناز ارجمند] دایناسورها خیلی وقته درسیاره وجود ندارند
|
[ترجمه گوگل] دایناسورها دیگر در این سیاره وجود ندارند
[ترجمه ترگمان] دایناسورها دیگر در این سیاره وجود ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- There once existed numerous other species of amphibians on the island.
[ترجمه گوگل] زمانی گونه های متعدد دیگری از دوزیستان در این جزیره وجود داشت
[ترجمه ترگمان] قبلا چندین گونه دیگر از دوزیستان در این جزیره وجود داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. parity must exist between authority and responsibility
باید میان اختیار و مسئولیت موازنه برقرار باشد.

2. hydrogen ices that exist in meteors
یخ های هیدروژنی که در شهاب ها موجودند

3. in order to exist comfortably
برای راحت زیستن

4. the ideas that exist in the mind of an artist
اندیشه هایی که در ذهن هنرمند وجود دارد

5. the problems which exist in the provinces
مسایل موجود در شهرستان ها

6. the refugees barely exist
پناهندگان به سختی زندگی می کنند.

7. how can so many people exist in such a small place?
چگونه این همه انسان می توانند در جایی به این کوچکی زندگی کنند؟

8. such a creature does not exist at all
چنین موجودی اصلا وجود ندارد.

9. three variants of this old song exist today
این ترانه ی قدیمی امروزه به سه صورت وجود دارد.

10. when the curtain drops neither you nor i will exist
(خیام) چون پرده برافتد نه تو مانی و نه من

11. in those days the idea of nationality and frontiers did not exist
در آن روزها اندیشه ی هویت ملی و مرز گرایی وجود نداشت.

12. You can't exist by hope alone.
[ترجمه لیدا] تو نمیتونی فقط با امید زندگی کنی
|
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید تنها با امید وجود داشته باشید
[ترجمه ترگمان]تو نمی تونی با امید وجود داشته باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They seem to exist on a different spiritual plane.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که آنها در یک سطح معنوی متفاوت وجود دارند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد آن ها در یک صفحه معنوی متفاوت وجود دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He doesn't even know I exist.
[ترجمه گوگل]او حتی نمی داند من وجود دارم
[ترجمه ترگمان]او حتی نمی داند که من وجود دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A hive cannot exist without a queen.
[ترجمه گوگل]کندو بدون ملکه نمی تواند وجود داشته باشد
[ترجمه ترگمان]یک مرکز نمی تواند بدون یک ملکه وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. He does not even know I exist.
[ترجمه گوگل]او حتی نمی داند من وجود دارم
[ترجمه ترگمان]اون حتی نمی دونه که من وجود دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. If they did, and life-long in exist.
[ترجمه گوگل]اگر آنها وجود داشته باشند، و مادام العمر وجود دارند
[ترجمه ترگمان]اگر این کار را می کردند، و زندگی - مدت زیادی در زندگی وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Few of these monkeys still exist in the wild.
[ترجمه Mah] تعداد کمی از این میمون ها هنوز در طبیعت وجود دارند
|
[ترجمه گوگل]تعداد کمی از این میمون ها هنوز در طبیعت وجود دارند
[ترجمه ترگمان]تعداد کمی از این میمون ها هنوز وجود دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بودن (فعل)
be, stand, exist

زیستن (فعل)
be, live, exist, shack

وجود داشتن (فعل)
be, exist

موجود بودن (فعل)
exist

تخصصی

[ریاضیات] موجود بودن، وجود داشتن، هست بودن

انگلیسی به انگلیسی

• live, be
if something exists, it is present in the world as a real or living thing.
see also existing.

پیشنهاد کاربران

1. وجود داشتن. بودن 2. یافت شدن. پیدا شدن 3. زندگی کردن 4. به حیات خود ادامه دادن. زنده ماندن 5. تغذیه کردن از
مثال:
animals existing in the distant past
حیواناتی {که} در گذشته دور زندگی می کردند ( وجود داشتند. )
...
[مشاهده متن کامل]

the liberal climate that existed during his presidency
جو لیبرالی که در مدت دوره ریاست جمهوری اش وجود داشت.
she had to exist on a low income
او مجبور بود با یک درآمد کم به حیات خود ادامه بدهد.

وجود داشتن، وجود
مثال: Does life exist on other planets?
آیا زندگی در سیارات دیگر وجود دارد؟
exist: وجود داشتن
وجود داشتن
مثال: i feel like i don't exist enymore
معنی: حس میکنم دیگه وجود ندارم
To be or happen or found in a place : )
joker is not real there's no one exist like him he is fable
No one can laugh when have a lot of pain
I love joker
وجود داشتن
هستیدن
آزیستن
بودن در شرایطی مثلا
Exist in a delicate ecological balance
یعنی در در تعادل شکننده اکولوژیکی قرار داشتن
بودن/هستن
موجودیدن.
حاضر بودن

زیستن
زندگی کردن
remain
زنده بودن
وجود داشتن
بودن
وجود داشتن
Poverty still exists in the country
هنوز در کشور فقر وجود دارد 🔙🔙🔙
به قوت خود باقی بودن
زیستن
به بقای خود ادامه دادن، زیست کردن، تداوم یافتن
وجود داشتن
زیستن
موجود
وجود داشتن
حاضر بودن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس