- His stories of past glory seem exaggerated, and we find them hard to believe.
[ترجمه موسی] داستان های او درباره شکوه گذشته اغراق آمیز به نظر می رسد و ما به سختی آن ها را باور می کنیم.
|
[ترجمه گوگل] داستان های شکوه گذشته او اغراق آمیز به نظر می رسند، و باور کردن آنها برای ما سخت است [ترجمه ترگمان] داستان شکوه گذشته او اغراق آمیز به نظر می رسد، و ما آن ها را به سختی می توان باور کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She has an exaggerated sense of her own importance.
[ترجمه گوگل] او احساس اغراق آمیزی از اهمیت خود دارد [ترجمه ترگمان] او شعور زیادی از اهمیت خود دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: larger than normal.
- She has slightly exaggerated facial features.
[ترجمه فریبا] اوکمی ویژگیهای صورت اغراق آمیزدارد
|
[ترجمه گوگل] او دارای ویژگی های صورت کمی اغراق آمیز است [ترجمه ترگمان] چهره او کمی اغراق آمیز است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. she exaggerated her own daughter's virtues
او محسنات دختر خود را بزرگ می کرد.
2. rumors of his death were greatly exaggerated
شایعات مرگ او بسیار پر آب و تاب بودند.
3. a writer who had filled his story with exuberant images and exaggerated statements
نویسنده ای که داستان خود را پر از استعارات پرتکلف و اظهارات مبالغه آمیز کرده بود
4. These figures have been greatly exaggerated.
[ترجمه گوگل]این ارقام تا حد زیادی اغراق شده است [ترجمه ترگمان]این ارقام خیلی اغراق کرده اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. They should be sceptical of exaggerated claims for what such courses can achieve.
[ترجمه موسی] آنها باید در مورد ادعاهای اغراق آمیز در مورد آنچه که چنین آموزه هایی را می توانند کسب کنند، شک داشته باشند.
|
[ترجمه گوگل]آنها باید نسبت به ادعاهای اغراق آمیز درباره آنچه که چنین دوره هایی می توانند به دست آورند، شک داشته باشند [ترجمه ترگمان]آن ها باید نسبت به ادعاهای گزافه گویی درباره آنچه که چنین دوره هایی می توانند به آن دست یابند، تردید دارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The threat of attack has been greatly exaggerated.
[ترجمه گوگل]تهدید حمله بسیار اغراق شده است [ترجمه ترگمان]تهدید حمله به شدت مورد اغراق قرار گرفته است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. They exaggerated the enemy's losses and understated their own.
[ترجمه موسی] آنها در تلفات دشمن اغراق کردند و در مورد ضررهای خود حقیقت را اظهار نکردند.
|
[ترجمه گوگل]آنها در مورد تلفات دشمن اغراق کرده و تلفات خود را دست کم گرفتند [ترجمه ترگمان]آن ها نسبت به زیان دشمن اغراق می کردند و خود را دست کم می گرفتند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Reports of his drinking have been wildly exaggerated.
[ترجمه موسی] گزارش های مربوط به نوشیدن او به شدت اغراق آمیز بوده است.
|
[ترجمه گوگل]گزارش های مربوط به نوشیدن الکل او به شدت اغراق شده است [ترجمه ترگمان]گزارش های نوشیدن او بسیار مبالغه آمیز است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. She has an exaggerated sense of her own importance.
[ترجمه گوگل]او احساس اغراق آمیزی از اهمیت خود دارد [ترجمه ترگمان]او شعور زیادی از اهمیت خود دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The revenue figures may be slightly exaggerated .
[ترجمه گوگل]ارقام درآمد ممکن است کمی اغراق آمیز باشد [ترجمه ترگمان]ارقام درآمد ممکن است کمی اغراق آمیز باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The newspapers exaggerated the whole affair wildly.
[ترجمه گوگل]روزنامه ها در کل ماجرا به طرز وحشیانه ای اغراق کردند [ترجمه ترگمان]روزنامه ها دیوانه وار تمام ماجرا را مبالغه آمیز جلوه می دادند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The story had been wildly exaggerated.
[ترجمه گوگل]داستان به شدت اغراق شده بود [ترجمه ترگمان]این داستان به طرزی وحشیانه اغراق آمیز شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. He looked at me with exaggerated surprise.
[ترجمه گوگل]با تعجب اغراق آمیز به من نگاه کرد [ترجمه ترگمان]با تعجب مبالغه آمیز به من نگاه کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Demand for satellite television has been greatly exaggerated.
[ترجمه محمد رضا علم طلب] تقاضا برای تلویزیون ماهواره ای تا حدبسیار زیادی افزایش یافته است.
|
[ترجمه گوگل]تقاضا برای تلویزیون های ماهواره ای تا حد زیادی اغراق شده است [ترجمه ترگمان]تقاضا برای تلویزیون ماهواره ای به شدت مورد اغراق قرار گرفته است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• overstated, made to seem greater or more important than it really is, overdone, excessive something that is exaggerated is or seems larger, better, worse, or more important than it needs to be.
پیشنهاد کاربران
1. مبالغه آمیز. اغراق امیز. گزاف 2. مفرط. افراط امیز. افراطی. بیش از حد مثال: an exaggerated praise یک تحسین مبالغه آمیز و گزاف یک تحسین بیش از حد
پیشنهاد واژه به جایِ {exaggerated, اگزجره}: ساختار این واژه را بررسی می کنیم: 1 - ex:هم ارز آن در پارسی {آز} است. 2 - aggerated:به چَمِ {انباشته، آکنده، باشته} است. پس از این روی، به جایِ آنها، از {آزآکنده، آزاَنباشته} بهره برد. بِدرود!