فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: evolves, evolving, evolved
حالات: evolves, evolving, evolved
• (1) تعریف: to develop, achieve, or devise gradually.
• مترادف: perfect
• مشابه: develop, improve, metamorphose
• مترادف: perfect
• مشابه: develop, improve, metamorphose
- Engineers are evolving new kinds of automobile engines.
[ترجمه شمسایی] مهندسان نمونه جدیدی از موتورهای اتومبیل را طراحی می کنن|
[ترجمه iahmadrezam] مهندسان در حال توسعه و تکامل نمونه های جدید موتور های اتومبیل هستند.|
[ترجمه دباغان] مهندسان در حال ارتقای موتورهای انواع جدید خودرو هستن|
[ترجمه گوگل] مهندسان در حال توسعه انواع جدیدی از موتورهای خودرو هستند[ترجمه ترگمان] مهندسان انواع جدیدی از موتورهای اتومبیل را در حال تحول هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to develop or change by an evolutionary process.
• مشابه: adapt, develop, fit, grow, metamorphose
• مشابه: adapt, develop, fit, grow, metamorphose
- Nature has evolved similar species in widely separated areas.
[ترجمه گوگل] طبیعت گونه های مشابهی را در مناطق کاملاً جدا از هم تکامل داده است
[ترجمه ترگمان] طبیعت به طور گسترده در مناطق جدا از هم تکامل یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] طبیعت به طور گسترده در مناطق جدا از هم تکامل یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to give off; emit.
• مترادف: emit
• مشابه: discharge
• مترادف: emit
• مشابه: discharge
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: evolvable (adj.), evolvement (n.), evolver (n.)
مشتقات: evolvable (adj.), evolvement (n.), evolver (n.)
• (1) تعریف: to develop gradually; come into being.
• مترادف: develop, grow
• مشابه: arise, emerge, result
• مترادف: develop, grow
• مشابه: arise, emerge, result
- The revolution evolved during years of suffering.
[ترجمه گوگل] انقلاب در طول سالها رنج تکامل یافت
[ترجمه ترگمان] این انقلاب در طی سال ها رنج و رنج تکامل یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این انقلاب در طی سال ها رنج و رنج تکامل یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The plan evolved over many weeks of discussion.
[ترجمه گوگل] این طرح طی چندین هفته بحث تکامل یافت
[ترجمه ترگمان] این طرح در طول چندین هفته بحث توسعه یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این طرح در طول چندین هفته بحث توسعه یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to develop or change into a more complex state.
• مترادف: develop, mature
• مشابه: advance, change, grow, improve, progress, ripen
• مترادف: develop, mature
• مشابه: advance, change, grow, improve, progress, ripen
- The human's larger brain evolved over a fairly short time in the history of the Earth.
[ترجمه گوگل] مغز بزرگتر انسان در مدت زمان نسبتاً کوتاهی در تاریخ زمین تکامل یافته است
[ترجمه ترگمان] مغز بزرگ تر انسان طی یک زمان نسبتا کوتاه در تاریخ زمین رشد کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] مغز بزرگ تر انسان طی یک زمان نسبتا کوتاه در تاریخ زمین رشد کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید