eternity

/ˌɪˈtɜːrnəti//ɪˈtɜːnɪti/

معنی: ابدیت، ابد، بقاء، سرمد، ازلیت، جاودانی، بی زمانی
معانی دیگر: جاودانگی، جاویدی، تمام نشدنی، آخرت، حیات اخروی، زندگی جاودانه، جهان آخرت، (مجازی) یک قرن، یک عصر، مدت طولانی، مرگ، مکرر، بدون سرانجام و سراغاز، بی پایان

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: eternities
(1) تعریف: time without beginning or end; infinite past and future.
مشابه: everlasting, perpetuity

(2) تعریف: the endless time following death.
مشابه: everlasting

(3) تعریف: a seemingly endless or extremely long time.
متضاد: instant, moment
مشابه: age, everlasting

- After an eternity, the boring visitor left.
[ترجمه گوگل] پس از یک ابد، بازدید کننده خسته کننده رفت
[ترجمه ترگمان] پس از یک ابدیت، مهمان خسته کننده از آنجا رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. an eternity of waiting
انتظار ابدی

2. the preacher promised us eternity
واعظ به ما نوید داد که جاودانه خواهیم شد.

3. religious rites that seal a marriage for eternity
مراسم مذهبی که ازدواج را تا ابد معتبر می کند

4. all that lives must die, passing through nature to eternity
(شکسپیر) هر چه زیست می کند خواهد مرد و از طبیعت به زندگانی جاویدان خواهد پیوست.

5. Eternity is in love with the productions of time.
[ترجمه دکتر محمدشکیبی نژاد] ابدیت عشق, به درازای زندگی ست. ( تولید زمان - ایهام و اشاره )
|
[ترجمه گوگل]ابدیت عاشق تولیدات زمان است
[ترجمه ترگمان]ابدیت در عشق به تولیدات زمان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A day is a miniature of eternity.
[ترجمه گوگل]یک روز مینیاتوری از ابدیت است
[ترجمه ترگمان]یک روز، یک روز کوچک از ابدیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A teacher affects eternity; he can never tell where his influence stops.
[ترجمه سی سی] تاثیر یک معلم ابدی ست؛ او هرگز نمی تواند بگوید اثری که میگذارد تا کجا نتیجه میدهد
|
[ترجمه گوگل]معلم بر ابدیت تأثیر می گذارد او هرگز نمی تواند بگوید که تأثیرش در کجا متوقف می شود
[ترجمه ترگمان]یک معلم بر ابدیت اثر می گذارد؛ او هرگز نمی تواند بگوید که نفوذ او متوقف می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They haven't been given these rights for eternity - they should justify having them just like most other people have to.
[ترجمه سی سی] این حق و حقوق برای ابد در اختیار آنها گذاشته نشده ست_ آنها باید استحقاق خود را برای داشتنشان نشان بدهند همانطور که اکثریت مردم دیگر باید.
|
[ترجمه دکتر محمدشکیبی نژاد] کلیه حقوق حقه که در اختیار آن ها قرار دارد مادام العمر نیست. آن ها نیز مانند بمانند مردم باید شایستگی لازم را نشان دهند.
|
[ترجمه گوگل]این حقوق برای همیشه به آنها داده نشده است - آنها باید مانند بسیاری از افراد دیگر داشتن آنها را توجیه کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها این حقوق را برای ابدیت دریافت نکرده اند - آن ها باید آن ها را مانند بسیاری از افراد دیگر توجیه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Eternity is not a distance but a decision.
[ترجمه دکتر محمدشکیبی نژاد] تا ابدیت فاصله نیست تا ابدیت تصمیم ست.
|
[ترجمه گوگل]ابدیت فاصله نیست بلکه یک تصمیم است
[ترجمه ترگمان]ابدیت یک فاصله نیست بلکه یک تصمیم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A teacher affects eternity; he can never tell where his influence stops.
[ترجمه گوگل]معلم بر ابدیت تأثیر می گذارد او هرگز نمی تواند بگوید که تأثیرش در کجا متوقف می شود
[ترجمه ترگمان]یک معلم بر ابدیت اثر می گذارد؛ او هرگز نمی تواند بگوید که نفوذ او متوقف می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They vowed to love each other through all eternity.
[ترجمه گوگل]آنها عهد کردند که تا ابد یکدیگر را دوست داشته باشند
[ترجمه ترگمان]آن ها قول دادند که از طریق ابدیت یکدیگر را دوست داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The idea of eternity is beyond our full understanding.
[ترجمه گوگل]ایده ابدیت فراتر از درک کامل ما است
[ترجمه ترگمان]فکر ابدیت فراتر از فهم و فهم ما است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Eternity is not a distance.
[ترجمه گوگل]ابدیت فاصله نیست
[ترجمه ترگمان]ابدیت دور نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He gave her an eternity ring when their son was born.
[ترجمه گوگل]وقتی پسرشان به دنیا آمد، او یک حلقه ابدیت به او داد
[ترجمه ترگمان]وقتی که پسرشون به دنیا اومد بهش حلقه جاودانگی داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ابدیت (اسم)
aeon, eternity, immortality, infinity, sempiternity, infinitude

ابد (اسم)
eternity, lifetime, perpetuity

بقاء (اسم)
durability, permanence, eternity, duration, perpetuity, survival, survivorship, survivance

سرمد (اسم)
eternity

ازلیت (اسم)
eternity, pre-existence

جاودانی (اسم)
perennial, eternity, perpetuity

بی زمانی (اسم)
eternity

انگلیسی به انگلیسی

• timelessness, infinity; time after death
eternity is time without an end, or a state of existence that is outside time, especially the state which some people believe they will pass into after they have died.
you can refer to a period of time as an eternity when it seems very long; an informal use.

پیشنهاد کاربران

مثال؛
Their love will last for eternity.
A person might say, “I waited for what felt like an eternity. ”
In a philosophical discussion, someone might ponder, “What happens to our souls after eternity?”
ابدیت، مکرر، بدون سرانجام و سراغاز، بی پایان، ازلیت، جاودانی، بی زمانی، قانون فقه: ابدیت، روانشناسی: جاودانگی
مکرر
سرمدیّت
from eternity = از ازل
to infinity = تا ابد
تا اَبَد
انگار یه عمر
جاودانگی ( نه جاودانی که در ترجمه اصلی آمده )

بپرس