• (1)تعریف: an undertaking, esp. one characterized by complexity, risk, or wide scope; venture. • مترادف: venture • مشابه: adventure, concern, endeavor, operation, plan, project, scheme, task, undertaking, work
- The expedition to the south pole was a complicated enterprise.
[ترجمه بهراد] سفر به قطب جنوب یک امر خطیر بود
|
[ترجمه شان] سفر ( اکتشافی ) به قطب جنوب، اقدام تهور آمیز پیچیده ای بود.
|
[ترجمه Mina] سفر به قطب جنوب همتی پیچیده بود
|
[ترجمه گوگل] سفر به قطب جنوب کار پیچیده ای بود [ترجمه ترگمان] سفر به قطب جنوب یک شرکت پیچیده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: a business entity. • مترادف: business, company • مشابه: corporation, establishment, firm, house, industry
- Their software enterprise made huge profits last year.
[ترجمه گوگل] شرکت نرم افزاری آنها در سال گذشته سود زیادی به دست آورد [ترجمه ترگمان] شرکت نرم افزاری آن ها سود بسیار زیادی در سال گذشته داشته است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه گوگل] پروژه او شرکت واقعی را نشان داد [ترجمه ترگمان] پروژه او شرکت واقعی را نشان داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. free enterprise capitalist system
نظام سرمایه داری با رقابت آزاد
2. free enterprise
کسب و کار آزاد (سرمایه گذاری و رقابت بازرگانی و مخاطره پذیری با حداقل دخالت دولت)
3. an old enterprise specializing in banking activities
یک شرکت قدیمی که تخصص آن در امور بانکی است
4. his new enterprise is a restaurant on shemiran avenue
کسب و کار جدید او رستورانی در خیابان شمیران است.
5. agricuiture is the principal enterprise among these people
کشاورزی فعالیت عمده ی این مردم است.
6. a man of unusual insight and enterprise
مردی دارای بینش و همت فوق العاده
7. they complained about his lack of enterprise
از بی عرضگی او شکایت می کردند.
8. Don't forget this is a commercial enterprise - we're here to make money.
[ترجمه مریم سالک زمانی] چیزی که نباید فراموش کرد این است که ما بنگاه اقتصادی هستیم و هدفمان درآمدزایی است.
|
[ترجمه گوگل]فراموش نکنید که این یک شرکت تجاری است - ما برای کسب درآمد اینجا هستیم [ترجمه ترگمان]فراموش نکنید که این یک شرکت تجاری است - ما اینجاییم تا پول بدست آوریم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Free enterprise, he argued, was compatible with Russian values and traditions.
[ترجمه گوگل]او استدلال کرد که سرمایه گذاری آزاد با ارزش ها و سنت های روسیه سازگار است [ترجمه ترگمان]او مدعی بود که تجارت آزاد با ارزش ها و ارزش های روسی سازگاری دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. They are determined to carry forward the enterprise.
[ترجمه مریم سالک زمانی] آنها عزمشان را دربارۀ پیش بردن امور موسسه جزم کرده اند.
|
[ترجمه گوگل]آنها مصمم هستند که این شرکت را به پیش ببرند [ترجمه ترگمان]آن ها مصمم هستند که شرکت را به جلو ببرند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. I aided him in his enterprise.
[ترجمه گوگل]من در کارش به او کمک کردم [ترجمه ترگمان]من کمکش کردم که این کار رو بکنه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The programme is a joint enterprise with the London Business School.
[ترجمه مریم سالک زمانی] آموزشکدۀ کسب و کار لندن در این برنامه سرمایه گذاری کرده است
|
[ترجمه گوگل]این برنامه یک شرکت مشترک با مدرسه تجارت لندن است [ترجمه ترگمان]این برنامه یک شرکت مشترک با دانشکده تجارت لندن است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. State bureaucracies can tend to stifle enterprise and initiative.
[ترجمه مریم سالک زمانی] دیوان سالاری ها موجب خفه شدن ابتکار عمل و روحیۀ ابداع در نطفه می شود.
|
[ترجمه گوگل]بوروکراسی های دولتی می توانند سرمایه گذاری و ابتکار عمل را خفه کنند [ترجمه ترگمان]بوروکراسی دولتی می تواند فعالیت ها و ابتکارات را خفه کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The music festival is a new enterprise which we hope will become an annual event.
[ترجمه گوگل]جشنواره موسیقی یک شرکت جدید است که امیدواریم به یک رویداد سالانه تبدیل شود [ترجمه ترگمان]جشنواره موسیقی یک شرکت جدید است که ما امیدواریم که به یک رویداد سالیانه تبدیل شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. This is a private enterprise.
[ترجمه گوگل]این یک شرکت خصوصی است [ترجمه ترگمان]این یک شرکت خصوصی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. I thought she showed great enterprise.
[ترجمه masome ayazi] من فکر کردم که او شرکت حفاظت از محیط زیست رانشان داد
|
[ترجمه گوگل]من فکر کردم که او کار بزرگی را نشان داد [ترجمه ترگمان]من فکر می کردم که اون یه کار بزرگ رو انجام داده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. We need someone with enterprise and imagination to design a marketing strategy.
[ترجمه مریم سالک زمانی] به منظور طرح ریزی راهبرد بازاریابی، به فردی با روحیۀ ابداع و خوش فکر و برخوردار از قوۀ تخیل نیاز داریم.
|
[ترجمه گوگل]به فردی با سرمایه گذاری و تخیل برای طراحی استراتژی بازاریابی نیازمندیم [ترجمه ترگمان]ما به فردی با شرکت و تخیل برای طراحی یک استراتژی بازاریابی نیاز داریم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
18. Many hotels are showing enterprise and imagination by staging special events.
[ترجمه گوگل]بسیاری از هتل ها با برپایی رویدادهای ویژه، کار و تخیل خود را نشان می دهند [ترجمه ترگمان]بسیاری از هتل ها با برگزاری رویداده ای خاص، شرکت و نیروی تخیل را نمایش می دهند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
سرمایه گذاری (اسم)
finance, investiture, enterprise, investment
تشکیلات اقتصادی (اسم)
enterprise
عمل تهورامیز (اسم)
enterprise
امرخطیر (اسم)
enterprise
اقدام مهم (اسم)
expedience, expediency, enterprise
تخصصی
[حسابداری] واحد تجاری [کامپیوتر] سازمانی که کار یا گروهی از کارهای مربوط به سایر نقاط جهان را انجام می دهد . [حقوق] شرکت، مؤسسه تجاری، امر خطیر [نساجی] موسسه اقتصادی
انگلیسی به انگلیسی
• city in alabama (usa); worldwide auto rental company initiative, boldness, adventurous spirit; undertaking, challenging project; company, firm, business an enterprise is a company or business. an enterprise is also something new, difficult, or important that you do or try to do. enterprise is a system of business, especially one in a particular country. enterprise is also willingness to try out new ways of doing and achieving things.
پیشنهاد کاربران
Despite the resurgence of interest in English school theory, there remain many detractors who view the enterprise as being conceptually underdeveloped با وجود تجدید تمایلات به تئوری مکتب انگلیسی، مخالفان زیادی باقی مانده اند که این نظام/سازمان/تشکیلات/پروژه را از نظر مفهومی توسعه نیافته می دانند.
This term refers to a commercial or industrial organization that is engaged in some kind of economic activity, such as production, trade, or services. It can also refer to a project or undertaking that requires effort or initiative. ... [مشاهده متن کامل]
سازمان تجاری یا صنعتی که به نوعی به فعالیت اقتصادی مانند تولید، تجارت یا خدمات می پردازد. همچنین می تواند به پروژه یا تعهدی اشاره کند که به تلاش یا ابتکار نیاز دارد. مثال؛ Buzzfeed is a media enterprise that produces online content. In a conversation about entrepreneurship, someone might say, “Starting your own enterprise can be both exciting and challenging. ” A business consultant might advise, “To succeed in today’s competitive market, it’s important to innovate and adapt within your enterprise. ”
شراکت
یکی از معانیش کار مهم، پروژه خطیر/سنگین و پیچیده که توسط یک گروه به انجام می رسد The programme is a joint enterprise with the London Business School. معنی دیگه ای که میده به معنی خلاقیت و ابتکار و نواندیشی هستش We’re looking for young people with enterprise and creativity.
شرکت، بنگاه
امور اقتصادی گسترده
1. کار. اقدام. عمل 2. جسارت. تهور. دل و جرات 3. خطر. ریسک 4. کسب و کار. داد و ستد. بازرگانی 5. شرکت. موسسه. بنگاه 6. بخش ( خصوصی یا دولتی ) مثال: the enterprise had failed شرکت با شکست مواجه شده بود.
establishment industry
شرکت، کسب وکار، پروژه مثال: He started his own enterprise after college. او پس از دانشگاه، کسب وکار خودش را راه انداخت.
پروژه بیشتر مربوط به پروژه ای که سخته و پیچیدست
روحیۀ ابداع
موسسات
کسب و کار
تلاش مبادرت ورزیدن مبادرت جستن کلان برنامه اقدام دست یازیدن
( در علوم رایانه ) =>نسخه تجاری A version of paid software that comes with tech support and updates. The term enterprise edition is typically used when there is also a free version for students or single users or when there is a free version maintained by the open source community
کارستان، پیشه
۱. پروژه ی سخت و پرجمعیت - ابر پروژه ۲. شرکت - سازمان - کمپانی ( میتونه به معنای کسب و کار هم باشه ) ۳. ابتکار نوآورانه و مخاطره آمیز noun 1 [count] : a project or activity that involves many people and that is often difficult ... [مشاهده متن کامل]
◀️Moving the drilling rig offshore was a costly enterprise ◀️a criminal enterprise Agriculture is the main economic enterprise among these◀️ people 2 [count] : a business organization When he purchased the company it was a thriving commercial◀️ enterprise. The new regulations are intended to encourage the growth of◀️ small, independent enterprises. [=companies] 3 [noncount] : the ability or desire to do dangerous or difficult things or to solve problems in new ways ◀️ She showed great enterprise [=initiative] as a young reporter. He was criticized for his lack of enterprise in dealing with the crisis ◀️ Soon after, the News was out to the whole world revealing that it was the fault of a secret viral experiment conducted by the international pharmaceutical Enterprise, Umbrella
اَبَر پروژه
فعالیت
شرکت های خصوصی
بدیهیات
تخصصی، حرفه ای
مؤسسه XYZ enterprise group : گروه مؤسسات XYZ
واحد تجاری
کار مهم امر خطیر
همچنین یکی از وسایل و وسیله های شهربازی هم هست که تو ایران فکر نکنم نمونش باشه ( البته مطمعن نیستم هست یا نیست )
بنگاه
شرکت
تشکیلات
سازمان
تشکیلات اقتصادی کسب و کار ( یا توانایی کسب و کار ) ابتکار عمل
امر خطیر
در امور اقتصادی، بهتر است صاحبان سرمایه، کارفرماهای اصلی ، بالادستی ها، بنگاههای اقتصادی، غول های تجاری و مانند این ها ترجمه شود
یکپارچه
عزم، اراده، شجاعت، تهور، بی باکی، روحیه
کارگزار
شاهکار ، اقدام مهم He is a masterpiece of responsibility and valorous شاهکار او شاهکارانه مسئولیت پذیر ودلاوراست Smart هوشمند