emphatic

/emˈfætɪk//ɪmˈfætɪk/

معنی: موکد، تاکید شده، باقوت تلفظ شده
معانی دیگر: مصر، سمج، پا فشار، قاطع، محکم، قرص

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: emphatically (adv.)
(1) تعریف: expressed, performed, or uttered with emphasis.
متضاد: unemphatic
مشابه: energetic, explicit, forceful, intense, powerful, strong, vehement, vigorous

- This was the most emphatic statement in the President's speech.
[ترجمه علی جادری] این , تندترین اظهار نظر , در سخنرانیِ رئیس جمهور بود .
|
[ترجمه موسی] این قاطع ترین سخنان رئیس جمهور بود.
|
[ترجمه گوگل] این تاکیدی ترین جمله در سخنرانی رئیس جمهور بود
[ترجمه ترگمان] این the بیانیه رئیس جمهور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His answer was an emphatic "no!"
[ترجمه فرشاد] پاسخ او یک "نه" محکم بود.
|
[ترجمه گوگل] پاسخ او یک «نه» قاطع بود!
[ترجمه ترگمان] پاسخ او یک \"نه!\" بود \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She pounded her fist in an emphatic gesture.
[ترجمه گوگل] مشتش را در یک حرکت تاکیدی کوبید
[ترجمه ترگمان] مشت خود را با یک حرکت تند تند می کوبید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: forceful, determined, or insistent in speech or action.
مترادف: insistent, resolute
متضاد: weak, wishy-washy
مشابه: decisive, determined, forceful, loud, trenchant, vehement

- Her response was an emphatic refusal.
[ترجمه گوگل] پاسخ او امتناع قاطعانه بود
[ترجمه ترگمان] جواب او یک رد emphatic بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: clearly delineated; bold in outline.
متضاد: indistinct
مشابه: clear, definite, distinct, explicit, manifest, plain, prominent, vivid

- Their horse came out the emphatic winner of the race.
[ترجمه گوگل] اسب آنها برنده قاطع مسابقه بیرون آمد
[ترجمه ترگمان] اسب ایشان برنده emphatic مسابقه اسب دوانی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. an emphatic defeat
شکست فاحش

2. he gave an emphatic order not to let anyone in
او دستور موکد داد که کسی را راه ندهیم.

3. The statement is emphatic in stating that there must be a quid pro quo.
[ترجمه learner] این بیانیه تاکید داره که ما به ازایی باید وجود داشته باشد
|
[ترجمه گوگل]این بیانیه در بیان اینکه باید یک quid pro quo وجود داشته باشد تأکید دارد
[ترجمه ترگمان]در این بیانیه تاکید شده است که باید در مورد وضع موجود یک پوند وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Wilde was emphatic that the event should go ahead.
[ترجمه گوگل]وایلد تاکید داشت که این رویداد باید برگزار شود
[ترجمه ترگمان]وایلد با تاکید گفته بود که این رویداد باید ادامه پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She was equally emphatic about the importance of discipline.
[ترجمه گوگل]او به همان اندازه بر اهمیت نظم و انضباط تاکید داشت
[ترجمه ترگمان]به همان اندازه در مورد اهمیت انضباط، تاکید کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was emphatic that he could not work with her.
[ترجمه گوگل]او تاکید می کرد که نمی تواند با او کار کند
[ترجمه ترگمان]تاکید کرد که نمی تواند با او کار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His response was immediate and emphatic.
[ترجمه گوگل]پاسخ او فوری و قاطع بود
[ترجمه ترگمان]عکس العمل او فوری و موکد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The minister has issued an emphatic rejection of the accusation.
[ترجمه گوگل]وزیر این اتهام را قاطعانه رد کرده است
[ترجمه ترگمان]وزیر یک رد قاطع از این اتهام را صادر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was most emphatic that I should go.
[ترجمه گوگل]خیلی تاکید داشت که من باید بروم
[ترجمه ترگمان]او بیش از همه تاکید کرد که من باید بروم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He was most emphatic about me leaving.
[ترجمه گوگل]او بیشترین تاکید را بر رفتن من داشت
[ترجمه ترگمان]او بیش از همه در مورد رفتن من تاکید کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I answered both questions with an emphatic "Yes".
[ترجمه گوگل]من هر دو سوال را با یک "بله" قاطعانه پاسخ دادم
[ترجمه ترگمان]من با یک \"بله\" به هر دو سوال پاسخ دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He is especially emphatic about the value of a precise routine.
[ترجمه گوگل]او به ویژه بر ارزش یک روال دقیق تأکید دارد
[ترجمه ترگمان]به خصوص در مورد مقدار یک روتین دقیق بسیار موکد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Yesterday's emphatic victory was their fifth in succession.
[ترجمه گوگل]پیروزی قاطع دیروز پنجمین پیروزی متوالی آنها بود
[ترجمه ترگمان]پیروزی قاطع دیروز پنجمین پیروزی آن ها بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The rebels are emphatic that this is not a surrender.
[ترجمه گوگل]شورشیان تاکید دارند که این تسلیم نیست
[ترجمه ترگمان]شورشیان قاطعانه اعلام کردند که این تسلیم نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In a number of passages there are emphatic statements that he had come to fulfil the scriptures.
[ترجمه گوگل]در تعدادی از فرازها اظهارات مؤکدی وجود دارد که او برای تحقق متون مقدس آمده است
[ترجمه ترگمان]در چندین مسیر، اظهارات موکد زیادی وجود دارد مبنی بر آنکه او برای به دست آوردن کتب مقدس آمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

موکد (صفت)
strict, corroborated, emphatic, emphasized, forceful

تاکید شده (صفت)
emphatic

باقوت تلفظ شده (صفت)
emphatic

انگلیسی به انگلیسی

• forceful, insistent; stressed, pronounced
an emphatic statement or opinion is made forcefully.
if you are emphatic, you use forceful language, to show that what you are saying is important.
if someone gives an emphatic performance or achieves an emphatic victory, they have been successful in a complete, forceful, or positive way.

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: Expressing something in a forceful way 💥👊
🔍 مترادف: Assertive
✅ مثال: His emphatic refusal to accept the offer made it clear he was not interested.
۱. قوی. محکم. قرص ۲. راسخ ۳. موکد ۴. مصر ۵. محرز. مسلم. اشکار ۶. ( زبان شناسی ) تاکیدی. تکیه دار
مثال:
Say the sentence with emphatic stress on that word.
جمله را با تکیه تاکیدی بر آن لغت بگویید.
مصر ( پافشاری )
در روانشناسی: همدلانه
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : emphasize
✅️ اسم ( noun ) : emphasis
✅️ صفت ( adjective ) : emphatic
✅️ قید ( adverb ) : emphatically
تاکیدی، موکد، موکداً، قاطع، تاکید شده، با تاکید و اشارات دست سخن گوینده ( تاکید آمیز، تاکید برانگیز ) ، سمج، مصر، قرص، محکم
defenition =بیان تاکیدی، بیان چیزی به زور و اجبار و با پافشاری

...
[مشاهده متن کامل]

emphatic articulation = باقوت تلفظ شده، بیان تاکیدی
emphatic win = پیروزی قاطع
example : "the children were emphatic that they would like to repeat the experience
کودکان تأکید داشتند که دوست دارند این تجربه را تکرار کنند.

محکم/تاکید
مصمم
Determined
تاکیدی

بپرس