emerge

/ˌɪˈmɜːrdʒ//ɪˈmɜːdʒ/

معنی: پدیدار شدن، بیرون آمدن
معانی دیگر: (به ویژه از ورای آب) پدیدار شدن، به چشم خوردن، نمایان شدن، به وجود آمدن، تکوین یافتن، هست شدن، هستی یافتن، بیرون امدن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: emerges, emerging, emerged
(1) تعریف: to rise up from or come out of a surrounding environment or substance.
مشابه: appear, emanate, issue, loom, surface

- A figure emerged from the mist.
[ترجمه حمید سانی] یه شکل خاصی از گردوغبار درست شد
|
[ترجمه محمد حیدری] یک منظره ای با غبار پدیدار شده ( این مکان گرد و خاکی شده )
|
[ترجمه حلما] یکی از تو مه ظاهر شد
|
[ترجمه گوگل] شکلی از مه بیرون آمد
[ترجمه ترگمان] هیکلی از میان مه بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Finally, the diver's head emerged out of the murky water.
[ترجمه حمید سانی] بالاخره سروکله غواص از آب تیره اومد بالا
|
[ترجمه محمد حیدری] بالاخره سر غواص از آب گل آلود بیرون اومد ( دیده شد )
|
[ترجمه BTS-Army] سرانجام سر غواص از آب کدر بیرون آمد.
|
[ترجمه گوگل] سرانجام سر غواص از آب کدر بیرون آمد
[ترجمه ترگمان] سرانجام، سر غواص از آب تیره بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to become apparent or evident.
مترادف: appear
مشابه: materialize, transpire

- Eventually, new evidence emerged, and the case was reopened.
[ترجمه ali] بالاخره مدارک جدید روشد و پرونده دوباره باز شد
|
[ترجمه گوگل] در نهایت شواهد جدیدی به دست آمد و پرونده دوباره باز شد
[ترجمه ترگمان] سرانجام، مدارک جدید پدیدار شدند و پرونده دوباره باز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It finally emerged that the boy had been telling the truth.
[ترجمه گوگل] بالاخره معلوم شد که پسر حقیقت را گفته است
[ترجمه ترگمان] بالاخره معلوم شد که پسر حقیقت را می گوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to come into being; develop.
مترادف: arise, come up, develop, evolve, rise
مشابه: crop up, dawn, originate, spring up

- The project was delayed because of unforeseen problems that emerged.
[ترجمه مریم] به علت مشکلات پیش بینی نشده ای که ظاهر شد، پوژه به تعویق افتاد
|
[ترجمه گوگل] این پروژه به دلیل مشکلات پیش بینی نشده به تعویق افتاد
[ترجمه ترگمان] این پروژه به دلیل مشکلات پیش بینی نشده بوجود آمده به تعویق افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- New and radical ideas began to emerge toward the end of the century.
[ترجمه گوگل] ایده های جدید و رادیکال در اواخر قرن شروع به ظهور کردند
[ترجمه ترگمان] ایده های جدید و رادیکال در اواخر قرن پدیدار شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. When the fight was over, the underdog emerged the winner.
[ترجمه Edris nozari] دعوا که تمام شد، کتک خور برنده از اب دراومد
|
[ترجمه گوگل]هنگامی که مبارزه به پایان رسید، شکست خورده برنده ظاهر شد
[ترجمه ترگمان]وقتی دعوا تمام شد، بازنده در مسابقه پیروز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. You have to be nimble to emerge from the narrow opening in five seconds.
[ترجمه گوگل]شما باید زیرک باشید تا در پنج ثانیه از دهانه باریک بیرون بیایید
[ترجمه ترگمان]تو باید در عرض پنج ثانیه از شکاف باریک بیرون بیایی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. What emerged from the bottle was a blend of fruit juices.
[ترجمه گوگل]چیزی که از بطری بیرون آمد ترکیبی از آب میوه بود
[ترجمه ترگمان]چیزی که از بطری بیرون آمد ترکیبی از آب میوه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The baby's head was starting to emerge from the womb.
[ترجمه یحیی] سر نوزاد شروع به خروج از رحم کرد.
|
[ترجمه محدثه فرومدی] کم کم سر نوزاد از رحم بیرون آمد
|
[ترجمه Shey] کم کم سر نوزاد شروع به پدیدار شدن از رحم کرد
|
[ترجمه گوگل]سر بچه داشت از رحم بیرون می آمد
[ترجمه ترگمان]سر کودک از رحم امده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The tadpoles metamorphose and emerge onto land.
[ترجمه گوگل]قورباغه ها دگردیسی می کنند و روی خشکی ظاهر می شوند
[ترجمه ترگمان]کفچه ماهی ها وارد زمین می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The flowers emerge in the spring.
[ترجمه گوگل]گلها در بهار ظاهر می شوند
[ترجمه ترگمان]گل ها در بهار ظاهر می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Two weeks later the moth will emerge in its adult form.
[ترجمه گوگل]دو هفته بعد پروانه به شکل بالغ خود ظاهر می شود
[ترجمه ترگمان]دو هفته بعد پروانه به شکل بزرگ سال خود ظاهر خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We assume that competent doctors emerge at the end of an obstacle course of traditional examinations based on facts.
[ترجمه گوگل]ما فرض می کنیم که پزشکان شایسته در پایان یک دوره مانع معاینات سنتی بر اساس حقایق ظاهر می شوند
[ترجمه ترگمان]ما فرض می کنیم که پزشکان ذی صلاح در پایان یک دوره مانع از آزمون های سنتی براساس حقایق پدیدار می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Several facts started to emerge from my investigation.
[ترجمه گوگل]چندین واقعیت از تحقیقات من شروع به ظهور کردند
[ترجمه ترگمان]چند واقعیت از تحقیقات من پدیدار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We were confident that the Allies would emerge victorious .
[ترجمه گوگل]ما مطمئن بودیم که متفقین پیروز ظاهر خواهند شد
[ترجمه ترگمان]ما مطمئن بودیم که متفقین پیروز خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The facts behind the scandal are sure to emerge eventually.
[ترجمه گوگل]حقایق پشت این رسوایی مطمئناً در نهایت آشکار خواهد شد
[ترجمه ترگمان]حقایق پشت این رسوایی در نهایت پدیدار خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A pattern is beginning to emerge from our analysis of the accident data.
[ترجمه گوگل]الگویی از تجزیه و تحلیل ما از داده های تصادف شروع به ظهور کرده است
[ترجمه ترگمان]یک الگو در حال پدیدار شدن از تجزیه و تحلیل داده های تصادفی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Hopes grew that a workable peace settlement might emerge.
[ترجمه گوگل]امیدها افزایش یافت که یک راه حل صلح عملی ممکن است پدیدار شود
[ترجمه ترگمان]امیدها به وجود آمد که یک توافق صلح عملی بوجود خواهد آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The missiles emerge from the underbelly of the transport plane.
[ترجمه گوگل]موشک ها از زیر شکم هواپیمای ترابری خارج می شوند
[ترجمه ترگمان]این موشک ها از قسمت پایین صفحه حمل و نقل بیرون می آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The points at which stress and anxiety emerge can be mapped.
[ترجمه گوگل]نقاطی که در آن استرس و اضطراب ظاهر می شوند را می توان ترسیم کرد
[ترجمه ترگمان]نکاتی که در آن استرس و اضطراب پدیدار می شوند را می توان نگاشت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. It's difficult to emerge from such a scandal with your reputation still intact.
[ترجمه گوگل]بیرون آمدن از چنین رسوایی در حالی که شهرت شما هنوز دست نخورده است، دشوار است
[ترجمه ترگمان]بیرون آمدن از چنین جنجالی با شهرت شما که هنوز سالم مانده است، دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. What sort of picture is starting to emerge ?
[ترجمه گوگل]چه نوع تصویری در حال ظهور است؟
[ترجمه ترگمان]چه نوع عکسی شروع به پدیدار شدن می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The winged adult mosquitoes emerge from the pupae.
[ترجمه گوگل]پشه های بالغ بالدار از شفیره ها بیرون می آیند
[ترجمه ترگمان]پشه بالغ بال دار از the بیرون می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پدیدار شدن (فعل)
appear, emerge

بیرون آمدن (فعل)
pull out, issue, emerge, exude, extrude, transpire, emanate

انگلیسی به انگلیسی

• appear, come out, be revealed
when you emerge from a place that you have been in for some time, you come out; a formal word.
if you emerge from a difficult or bad experience, you come to the end of it; a formal word.
if a fact emerges from a discussion or investigation, it becomes known as a result of it; a formal word.
when something such as an industry or a political movement emerges, it comes into existence; a formal word.

پیشنهاد کاربران

تراوش کردن
1. بیرون آمدن. نمایان شدن. پدیدار شدن. ظاهر شدن 2. معلوم شدن 3. بدست آمدن. حاصل شدن 4. شکل گرفتن. بوجود آمدن
مثال:
he emerged from the shadows
او از ( میان ) سایه ها بیرون امد. {ظاهر شد}
نمایان شدن، روشن شدن
ظاهر شدن
مثال: The sun emerged from behind the clouds.
خورشید از پشت ابرها ظاهر شد.
سر بر آوردن
arise
نمایان شدن، پدیدار شدن
appear
روشن شدن ، آفتابی شدن ( حقیقت، واقعیت )
تجلی یافتن
خارج شدن ) اضطراری (
تبدیل شدن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : emerge
✅️ اسم ( noun ) : emergence
✅️ صفت ( adjective ) : emergent / emerging
✅️ قید ( adverb ) : _
ظاهر شدن
بروز کردن
ظهور کردن، ظاهر شدن، پدیدار شدن، بیرون آمدن
Imam zaman will emerge and he'll save us from those who have stolen in the name of
Islam
امام زمان ظهور خواهد کرد و ما را از دست کسانی که به اسم اسلام دزدی کرده اند نجات میدهد
بر آمدن
He knows whatever enters into the earth and whatever emerges from it
به منصه ظهور رسیدن
سر برآوردن
سر و کله اش پیدا شدن
معلوم شدن، فاش شدن، آشکار شدن
بدست آمده
حاصل شدن
روی کار آمدن
معنی به وجود اومدن نمیده
به معنای بیرون آمدن از خفا و پدیدار شدن و نمایان شدن هست
و همینطور
بیرون آمدن ( از ازمایش و شرایط دشوار )
مورد توجه قرار گرفتن/دیده شدن/شناخته شدن
رسیدن به
بیرون آمدن ( از شرایط دشوار )
جان سالم به در بردن
نشان دادن
Emerged plant
emerge
1. پدیدار شدن / ظاهر شدن
2. شناخته شدن
3. توسعه یافتن/ رشد کردن
Birthdate
پدیدار شدن
در آمدن و بیرون زدن از جایی
ظاهر شدن، نمایان شدن، بیرون آمدن
بر ملا شدن، اشکار شدن حقایقی که پنهان و راز نگه داشته شده اند
خلاص شدن از یک تجربه بد و مشکل
Emerge as:شناخته شدن به عنوان
سر و کله کسی یا چیزی پیدا شدن
بر آمدن

بوجود آمدن
پدید آمدن
ظهور کردن
ظاهر شدن
ظهور کردن
شناخته شدن
دوستانی که به صورت کلمه معنی می کنید
کاملا اشتباه چون این کلمه یک فعله و باید به صورت مصدر معنی بشه
شکل گرفتن ؛پدید آمدن
سر برآوردن، ظاهر شدن
ظهور، پیدایش، پدیدآیی
رهایی یافتن
نمایان شدن
ظهور کردن!
For every Shams of Tabriz who has passed away, there will emerge a new one on a different age, under a different name.
با هر شمس تبریزی که از دنیا رفته، یک شمس تبریزی دیگری ظهور میکند، در عصر دیگری، با اسمی متفاوت.

سرچشمه گرفتن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤١)

بپرس