evolve

/ɪˈvɑlv//ɪˈvɑlv/

معنی: استنتاج کردن، در اوردن، بیرون دادن، گشادن، نمو کردن
معانی دیگر: فرگشتن، تکامل یافتن، دگرگونی پیوسته یافتن، رشد کردن، گوالیدن، فرگشت کردن، رستن، (مجازی) کم کم دگرگون شدن، تحول یافتن، شکل گرفتن، دیس مند شدن، متحول کردن، (به ویژه در واکنش های شیمیایی و غیره) بیرون دادن (مثلا گاز یا حرارت)، برون فشاندن، بازکردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: evolves, evolving, evolved
(1) تعریف: to develop, achieve, or devise gradually.
مترادف: perfect
مشابه: develop, improve, metamorphose

- Engineers are evolving new kinds of automobile engines.
[ترجمه شمسایی] مهندسان نمونه جدیدی از موتورهای اتومبیل را طراحی می کنن
|
[ترجمه iahmadrezam] مهندسان در حال توسعه و تکامل نمونه های جدید موتور های اتومبیل هستند.
|
[ترجمه دباغان] مهندسان در حال ارتقای موتورهای انواع جدید خودرو هستن
|
[ترجمه گوگل] مهندسان در حال توسعه انواع جدیدی از موتورهای خودرو هستند
[ترجمه ترگمان] مهندسان انواع جدیدی از موتورهای اتومبیل را در حال تحول هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to develop or change by an evolutionary process.
مشابه: adapt, develop, fit, grow, metamorphose

- Nature has evolved similar species in widely separated areas.
[ترجمه گوگل] طبیعت گونه های مشابهی را در مناطق کاملاً جدا از هم تکامل داده است
[ترجمه ترگمان] طبیعت به طور گسترده در مناطق جدا از هم تکامل یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to give off; emit.
مترادف: emit
مشابه: discharge
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: evolvable (adj.), evolvement (n.), evolver (n.)
(1) تعریف: to develop gradually; come into being.
مترادف: develop, grow
مشابه: arise, emerge, result

- The revolution evolved during years of suffering.
[ترجمه گوگل] انقلاب در طول سال‌ها رنج تکامل یافت
[ترجمه ترگمان] این انقلاب در طی سال ها رنج و رنج تکامل یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The plan evolved over many weeks of discussion.
[ترجمه گوگل] این طرح طی چندین هفته بحث تکامل یافت
[ترجمه ترگمان] این طرح در طول چندین هفته بحث توسعه یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to develop or change into a more complex state.
مترادف: develop, mature
مشابه: advance, change, grow, improve, progress, ripen

- The human's larger brain evolved over a fairly short time in the history of the Earth.
[ترجمه گوگل] مغز بزرگتر انسان در مدت زمان نسبتاً کوتاهی در تاریخ زمین تکامل یافته است
[ترجمه ترگمان] مغز بزرگ تر انسان طی یک زمان نسبتا کوتاه در تاریخ زمین رشد کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. he lay awake trying to evolve a plan
او در بستر بیدار ماند و کوشید نقشه ای را در سر بپروراند.

2. it took him many months to evolve his design for a flying machine
ماه ها طول کشید تا طرح ماشین پرنده ی خود را تکمیل کرد.

3. Each school must evolve its own way of working.
[ترجمه گوگل]هر مدرسه باید روش کار خود را توسعه دهد
[ترجمه ترگمان]هر مدرسه باید روش کار خودش را داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A perfunctory love lost evolve into black and white color.
[ترجمه گوگل]یک عشق ظاهری از دست رفته به رنگ سیاه و سفید تبدیل می شود
[ترجمه ترگمان]یک عشق سرسری و سرسری به رنگ سیاه و سفید تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We can evolve the truth from a mass of confused evidence.
[ترجمه علی هادیان] ما میتوانیم حقیقت را از انبوهی از شواهد گیج کننده استخراج کنیم
|
[ترجمه گوگل]ما می توانیم حقیقت را از انبوهی از شواهد گیج کننده تکامل دهیم
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم حقیقت را از توده ای از مدارک سردرگم استنتاج کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The lungfish is living proof that fish could evolve to breathe on land.
[ترجمه علی جادری] شش ماهی یک نمونه زنده است که ثابت می کند ماهی می تواند برای تنفس در خشکی تکامل یابد .
|
[ترجمه گوگل]ماهی ریه گواه زنده ای است که نشان می دهد ماهی می تواند برای تنفس در خشکی تکامل یابد
[ترجمه ترگمان]The ثابت می کند که ماهی می تواند در زمین تنفس کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. How did living things evolve in its absence?
[ترجمه گوگل]موجودات زنده در غیاب آن چگونه تکامل یافتند؟
[ترجمه ترگمان]چطور موجودات زنده در غیاب او رشد کردند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Melodies tend to evolve out of deep grooves.
[ترجمه گوگل]ملودی ها از شیارهای عمیق بیرون می آیند
[ترجمه ترگمان]Melodies تمایل دارند از شیارهای عمیق بیرون بیایند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Social systems evolve in close relation to ecology.
[ترجمه گوگل]سیستم های اجتماعی در ارتباط نزدیک با بوم شناسی تکامل می یابند
[ترجمه ترگمان]سیستم های اجتماعی در ارتباط تنگاتنگ با اکولوژی رشد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Eyes and genes each evolve through a series of compromises.
[ترجمه گوگل]چشم ها و ژن ها هر کدام از طریق یک سری مصالحه تکامل می یابند
[ترجمه ترگمان]چشم ها و ژن ها هر کدام از طریق یک سری of تکامل می یابند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Some agents of disease, too, have failed to evolve their way around medical advance, although some day they may.
[ترجمه گوگل]برخی از عوامل بیماری نیز نتوانسته‌اند در مسیر پیشرفت پزشکی پیشرفت کنند، اگرچه روزی ممکن است
[ترجمه ترگمان]برخی عوامل بیماری نیز نتوانسته اند تا راه پیشرفت پزشکی خود را طی کنند، هر چند که برخی از آن ها ممکن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The cognitive aspects of sensorimotor development evolve as a child acts on the environment.
[ترجمه گوگل]جنبه‌های شناختی رشد حسی-حرکتی با اعمال کودک بر محیط تکامل می‌یابد
[ترجمه ترگمان]جنبه های شناختی رشد sensorimotor به عنوان یک کودک در محیط رشد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Superior products would evolve and stiff competition would sprout up as Roundup patent protections expired around the globe.
[ترجمه گوگل]محصولات برتر تکامل می یابند و رقابت سختی به وجود می آید زیرا حفاظت از پتنت Roundup در سراسر جهان منقضی می شود
[ترجمه ترگمان]محصولات برتر رشد خواهند کرد و رقابت سخت ایجاد خواهد شد چرا که حفاظت از حق ثبت اختراعات در سراسر دنیا منقضی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They evolve by changing the attitudes, accessibility and availability of the said sport.
[ترجمه گوگل]آنها با تغییر نگرش، دسترسی و در دسترس بودن ورزش مذکور تکامل می یابند
[ترجمه ترگمان]آن ها با تغییر نگرش ها، قابلیت دسترسی و در دسترس بودن این ورزش، تکامل یافتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

استنتاج کردن (فعل)
derive, subsume, conclude, induce, infer, evolve

در اوردن (فعل)
render, intromit, gouge, erupt, evolve, doff, exsect

بیرون دادن (فعل)
throw off, ooze, give out, vent, emit, fling, evolve, give off, exhale, exsert

گشادن (فعل)
open, solve, evolve

نمو کردن (فعل)
evolve

تخصصی

[ریاضیات] کامل شدن

انگلیسی به انگلیسی

• develop, gradually change or mature over time; be developed, be changed
when animals and plants evolve, they gradually change and develop into different forms or species.
when something evolves or someone evolves it, it gradually develops from something simple into something more complex or advanced.

پیشنهاد کاربران

تکامل یافتن
مثال: Over time, birds evolved from dinosaurs.
در طول زمان، پرندگان از دایناسورها تکامل یافتند.
evolve ( v ) ( ɪˈvɑlv ) =to develop gradually, especially from a simple to a more complicated form, e. g. The company has evolved into a major chemical manufacturer.
evolve
پیشروی
تکامل
✔️تکامل یافتن، دگرگونی پیوسته یافتن، رشد کردن ( فکری، تجربی و غیره در زندگی یا کار و غیره )
✔️ ( مجازی ) کم کم دگرگون شدن، تحول یافتن، شکل گرفتن ( شخصیت یا تجربه و غیره )
. . .
Well, in order for a career to evolve, I'm gonna have to move on
...
[مشاهده متن کامل]

Limitless 2011🎥
⬛⬛⬛
?When did you start listening to that type of music
Answer: I started listening to a variety of music genres from a young age, and my tastes have evolved over time as I’ve discovered new artists and styles of music

دگرگونش
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : evolve
✅️ اسم ( noun ) : evolution / evolutionism / evolutionist
✅️ صفت ( adjective ) : evolutionary / evolutionist
✅️ قید ( adverb ) : evolutionarily
پدیدار شدن
بزرگ شدن
ارتقا
تکوین یافتن
معنای کمتر بکار رفتۀ فعل evolve این است:
= to undergo evolutionary change
دستخوش تغییرات تکاملی شدن
تحول یافتن
تدوین کردن
تعالی، صعود، ارتقا، رو به بالا رفتن
سرچشمه گرفتن
در سر پروراندن ( مثلاً : نقشه ای را در سر پرورندان )
فرگشتن. که در زمینه زیست شناسی بسیار کاربرد دارد.
فقط یک موردی است ؛ آن هم این که "فرگشتن" رو به شکل "می فرگردد" بصرفید. که انسجام این کارواژه حفظیده بشه .
evolve ( verb ) = تکامل یافتن، تحول یافتن، متحول شدن، توسعه یافتن، پیشرفت کردن، پرورش دادن، گسترش دادن
معانی دیگر ���{تخلیه کردن یا شدن، انتشار یافتن ( به صورت گاز یا نور ) }، {سرچشمه گرفتن، رخ دادن، دنباله چیزی را گرفتن ( رخ دادن یا پیروی از آن به عنوان نتیجه چیزی ) }، {طرح ریزی کردن، توسعه دادن، تعبیه کردن، اختراع کردن ( برای رسیدن به یک برنامه، ایده یا طرح ) }، {رشد کردن، توسعه یافتن، بالغ شدن، ترقی کردن، به کمال رسیدن ( در رابطه با رسیدن به به بلوغ یا کمال ) }، {تبدیل شدن، تغییر روال دادن، مقاوم شدن ( تبدیل شدن به چیزی کاملا متفاوت ) }، {استنباط کردن، استخراج کردن، استنتاج کردن، بدست آوردن ( برای بدست آوردن چیزی و رسیدن به آن ) }
...
[مشاهده متن کامل]

مترادف با کلمه : develop
Definiton = به تدریج توسعه یابد/ برای دفع یا تخلیه ، به طور معمول گاز یا نور/رخ دادن یا پیروی از آن به عنوان نتیجه چیزی/برای رسیدن به یک طرح ، ایده یا طرح/نائل شدن یا رسیدن به بلوغ یا کمال/برای تبدیل شدن به چیزی متفاوت/برای به دست آوردن چیزی از/
examples :
1 - Did humans evolve from apes?
آیا انسان ها از میمون ها تکامل یافتند؟
2 - the school has evolved its own style of teaching.
مدرسه سبک تدریس خود را متحول کرده است.
3 - The company has evolved over the years into a multi - million dollar organization.
این شرکت در طول سال ها به یک سازمان چند میلیون دلاری تبدیل شده است.
4 - Bacteria are evolving resistance to antibiotics.
باکتری ها در حال مقاوم شدن در برابر آنتی بیوتیک ها هستند.
5 - the group graduaaly evolved into a political party
این گروه به یک حزب سیاسی تبدیل شد.
6 - the company has evolved over the years into a multi - million dollar organization.
این شرکت در طول سال ها به یک سازمان چند میلیون دلاری تبدیل شده است.

متحول شدن
به تدریج تکامل یافتن
سخن گفتن
تکامل یافتن، تحول پیدا کردن
تبدیل شدن یا همان تکامل پیدا کردن
تکامل یافتن
تکامل پیدا کردن
تطور
توسعه ی تدریجی
به مرور توسعه یافتن یا تبدیل شدن یا تکامل یافتن
نکته: در ترجمه این لغت مهم نشان دادن مرور زمان است.
Bacteria are evolving resistance to antibiotics
باکتری ها به مرور در مقابل آنتی بیوتیک ها مقاوم میشوند/ باکتری ها در حال مقاوم شدن در مقابل آنتی بیوتیک ها هستند.
متصاعد شدن ( برق )
استحاله

نشأت گرفتن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣١)

بپرس