dump

/ˈdəmp//dʌmp/

معنی: زباله، پکری، جنس را بقیمت خیلیارزان فروختن، اشغال، مرطوب، خالی کردن، رو گرفتن، روبرداری کردن
معانی دیگر: (با کامیون کمپرسی و یا به طور مشابه) ریختن، (توده وار) خالی کردن، (یکباره و با شدت) بیرون ریختن (یا انداختن)، توده شدن، بارافکنی کردن، (آشغال یا هر چیز ناخواسته را) در آشغال دانی شهر ریختن یا خالی کردن، زباله دانی، زباله خالی کردن، توده ی آشغال یا خاکروبه، (بدون مقدمه یا با خشونت یا با لاقیدی) ترک کردن، (کسی را) ول کردن، (بازرگانی - برای از میدان در کردن رقیبان کالای خود را به مقدار زیاد و به بهای کمتر از قیمت تمام شده در یک بازار خارجی عرضه کردن) بازار شکنی کردن، قیمت شکنی کردن، (ارتش) انبار موقت، زاغه، مخزن صحرایی، (عامیانه) جای بد و ناخوشایند، بیغوله، آشغال دونی، (کامپیوتر) روبرداری، روگرفت، روبرداری کردن (از حافظه)، تخلیه کردن (حافظه)، (فوتبال امریکایی) پاس کوتاه دادن، (مهجور) آواز یا آهنگ غم انگیز، موادی که موقتا برای استعمال انبارمیشود، تفکر، خیال، جنس را برای رقابت بقیمت خیلی ارزان فروختن، فرورفتن درخیالات واهی، حالت مالخولیایی

جمله های نمونه

1. dump on
(خودمانی) خوار و خفیف کردن،تحقیر کردن

2. ammunition dump
انبار مهمات

3. ammunition dump
انبار مهمات،زاغه ی مهمات

4. the city dump
آشغال دانی شهر

5. their house is a dump
خانه ی آنها آشغالدونی است.

6. this is your duty, don't try to dump it into my lap!
این وظیفه ی تو است،سعی نکن آن را به من محول کنی !

7. Some people just dump their rubbish in the river.
[ترجمه M.N] بعضی از مردم فقط زباله و آشغال توی رودخانه میریزند
|
[ترجمه پارسا] بعضی از مردم آشغال خود را فقط در رودخانه پرت می کنند
|
[ترجمه گوگل]برخی از مردم فقط زباله های خود را در رودخانه می ریزند
[ترجمه ترگمان]بعضی ها فقط rubbish رو توی رودخونه ول میکنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. People dump their refuse in the surrounding woods instead of taking it to the tip.
[ترجمه گوگل]مردم زباله های خود را به جای بردن زباله در جنگل های اطراف می ریزند
[ترجمه ترگمان]مردم به جای آن که آن را به نوک بزنند، رد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They dumped their old car in the town dump.
[ترجمه آتنا] آنها ماشین قدیمیشان را در شهر انداخته بودند.
|
[ترجمه رحمانی] انها ماشین قدیمیشان را در اشغالدانی انداخته بودند
|
[ترجمه مینا] آنها ماشین قدیمی شان را تو خرابه شهر انداختند
|
[ترجمه گوگل]ماشین قدیمی خود را در زباله دانی شهر انداختند
[ترجمه ترگمان] ماشین their رو انداخته بودن توی شهر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. People come and dump wastes over our wall.
[ترجمه گوگل]مردم می آیند و زباله ها را روی دیوار ما می ریزند
[ترجمه ترگمان]مردم میان و dump را از روی دیوار ما خالی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She had enough troubles of her own——don't dump on her.
[ترجمه Fatima] او به اندازه کافی دردسرای خودش رو داشت - تو تحقیرش نکن
|
[ترجمه گوگل]او به اندازه کافی دردسرهای خودش را داشت - او را از دست ندهید
[ترجمه ترگمان]اون به اندازه کافی مشکلات خودش رو داشت - بهش فکر نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He tried to dump on her.
[ترجمه Fatima] او سعی کرد تا خوار و خفیفش کنه
|
[ترجمه گوگل]سعی کرد روی او بیفتد
[ترجمه ترگمان]اون سعی کرد بهش خیانت کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. If he's so awful, why don't you just dump him?
[ترجمه گوگل]اگر او خیلی وحشتناک است، چرا او را رها نمی کنید؟
[ترجمه ترگمان]اگر این قدر وحشتناک است، پس چرا او را ول نمی کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. How can you live in this dump?
[ترجمه ذبیح الله رحیمی] چه جور می تونی توی این بیغوله زندگی کنی؟
|
[ترجمه گوگل]چگونه می توان در این زباله دان زندگی کرد؟
[ترجمه ترگمان]چطور می تونی تو این آشغالدونی زندگی کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Dump the topsoil here.
[ترجمه گوگل]خاک سطحی را اینجا بریزید
[ترجمه ترگمان] خاک سطحی رو بریز اینجا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. We all dump our troubles on Mike.
[ترجمه ℳεℓɨ] ما همه ی مشکلاتمون رو سر مایک خالی کردیم
|
[ترجمه Baran bbt] تقصیر مایکیه🤡
|
[ترجمه گوگل]همه ما مشکلاتمان را سر مایک می اندازیم
[ترجمه ترگمان] ما همه troubles رو با \"مایک\" کنار گذاشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Just dump your stuff over there-we'll sort it out later.
[ترجمه گوگل]فقط وسایلتان را آنجا بریزید - بعداً آنها را مرتب می کنیم
[ترجمه ترگمان]وسایلت رو بذار اونجا بعدا یه کاریش می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. She came to see me just to dump.
[ترجمه ذبیح الله رحیمی] او فقط برای ترک کردن من به دیدنم اومد
|
[ترجمه گوگل]اون اومده بود منو ببینه فقط برای اینکه ول کنه
[ترجمه ترگمان]اومد که منو ببینه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زباله (اسم)
ordure, sullage, garbage, rubbish, dump

پکری (اسم)
dump

جنس را بقیمت خیلیارزان فروختن (اسم)
dump

اشغال (اسم)
inhabitancy, litter, run-off, slag, tenure, occupation, raff, trash, refuse, garbage, junk, busyness, rubbish, scrap, soilage, dump, paltriness, dreg, offal, occupancy, jakes, riffraff, swill

مرطوب (صفت)
humid, wet, sappy, moist, wettish, dank, dewy, dump

خالی کردن (فعل)
free, empty, hollow, purge, aspirate, unload, discharge, vent, deplete, evacuate, dump, eviscerate, vacate, disgorge

رو گرفتن (فعل)
dump

روبرداری کردن (فعل)
dump

تخصصی

[کامپیوتر] نسخه برداری ؛ انباشت ؛ ریختن ؛ انباشتن ؛ رونوشت ؛ روبرداری؛ روبرداری کردن ؛ روگرفت - نسخه برداری انتقال داده ها از یک محل به محل دیگر . بدون توجه به اهمیت آنها . نسخه برداری ( روی کاغذ ) خروجی چاپی محتویات یک حافظه یا فایل کامپیوتری است ک بایت به بایت به شکل هگزاد سیمال ( سیستم شانزده شانزدهی ) یا کاراکتر نمایش داده می شود . معمولاً خواندن این نسخه ها دشوار است و فقط زمانی به کار میروند که روش آسانی برای دسترسی به داده ها وجود ندارد کپی فایلها از دیسک به نوار، یا بر عکس در مقیاس بزرگ نیز نسخه برداری نامیده می شود .
[برق و الکترونیک] تخلیه کردن؛کپی برداری 1. کشیدن تصادفی یا عمدی تمام انرژی از رایانه . 2. در برنامه نویسی رایانه ای به انتقال تمام بخشی از محتوای یک قسمت از حافظه به قسمت دیگر گفته می شود.
[زمین شناسی] رونوشت ،انباشتن ،ریختن ،انباشت برداشتن بار به خصوص بار زغال یا باطله ؛ مکانیکی برای برداشتن بار .
[نساجی] دو عدل پشم که توسط تسمه و سیم به هم محکم شده اند
[معدن] سنگر (معادن روباز)

انگلیسی به انگلیسی

• garbage dumping site; warehouse; aggregation; copying of a part of memory into an output or storage device (computers)
drop abruptly, throw down; empty out; get rid of; reject someone, end a relationship (informal)
when unwanted waste matter is dumped, it is put somewhere and is intended to remain there for a very long period of time.
if you dump something somewhere, you put it there quickly and carelessly.
a rubbish dump is a place where rubbish is left, for example on open ground outside a town.
an ammunition dump is a place where weapons are stored, usually by the armed forces.
if you refer to a place as a dump, you mean it is unattractive and unpleasant to live in; an informal use.

پیشنهاد کاربران

به عنوان فعل:
تخلیه کردن
دور ریختن
رها کردن
کنار گذاشتن
ریختن
دفع کردن
زیر قیمت فروختن
ثبت کردن ( اطلاعات )
خروجی گرفتن ( داده ها )
به عنوان اسم:
محل تخلیه زباله
آشغال دانی
محل دفن زباله
تخلیه اطلاعات
افت شدید
پایان دادن به یک رابطه عاشقانه ( مخصوصا وقتی این تصمیم یکطرفه باشد )
در یکی از معانی آن به جاهایی گفته می شود که شهرداری زباله ها را در آن تخلیه و دفع می کند. حال ممکن است این زباله ها را زیر خاک دفن کنند یا بسوزانند، یا به شیوه های نامتعارفی مانند در آب ریختن نابود کنند.
اگر مفید بود لطفاً لایک بفرمایید. متشکرم.
In slang, “dump” can refer to an abandoned or run - down area, often associated with crime or danger.
زبان عامیانه
یک منطقه متروک یا محروم که اغلب با جرم یا خطر در ارتباط است.
مثال؛
Don’t go near that old warehouse, it’s a dump.
...
[مشاهده متن کامل]

A person might say, “I used to live in a dump, but I found a better place. ”
In a discussion about urban exploration, someone might warn, “Be careful, that place is a dump. ”

1. محل تخلیه زباله. زباله دانی 2. کپه زباله. زباله 3. انبار موقت. زاغه ( مهمات ) 4. ( کامپیوتر ) روگرفت. کپی 5. ( عامیانه ) خرابه. سگ دونی. آشغال دونی / 1. ریختن. خالی کردن. تخلیه کردن 2. انداختن. پرت
...
[مشاهده متن کامل]
کردن 3. آشغال ریختن. زباله ریختن 4. ول کردن. به امید خدا رها کردن. کنار گذاشتن 5. پیاده کردن 6. زیر قیمت فروختن. قیمت شکنی کردن. 7. ( کامپیوتر ) روبرداری کردن. کپی کردن

پایان دادن به یک رابطه ( اصطلاح )
زباله. اشغال
dump – an old, ugly, dirty, broken, and poorly maintained building that is almost
falling apart
* As an intern, Harrison didn’t have much money, so he couldn’t afford a nice
apartment and instead he lived in a dump.
پرت کردن
کُپه کردن، تلنبار کردن روی هم
VERB
مورد اول: ( بدون مقدمه یا با خشونت یا با لاقیدی ) ترک کردن - ( کسی را ) ول کردن
مورد دوم: کنار گذاشتن - حذف کردن - ( یکباره و با شدت ) بیرون انداختن
💠 Trump’s hubris has brought about the downfall of his family’s business empire
...
[مشاهده متن کامل]

. . . Trump bloated his holdings, emblazoning his name in gold letters on everything he could get his hands on. He bought the Eastern Shuttle and renamed it the Trump Shuttle. He started the United States Football League. He built the Taj Mahal casino in Atlantic City. He dumped Ivana for a blonde actress, Marla Maples.
. . . Trump filed six bankruptcies. He was forced to sell his airline, the Plaza Hotel on Fifth Avenue, and his yacht, named Princess for his daughter Ivanka. The Taj Mahal and the Castle went belly - up. Fortune dumped him from its list of billionaires. Forbes reported he had a negative net worth. The New York banks cut him off from future loans. They put him on an allowance to give him a chance to repay part of his debts. His casino company filed for bankruptcy protection in 2014 for the fifth time.

dump یک کلمه با معانی متعدد است و اغلب در زبان انگلیسی، بسته به سردرگمی، می تواند معانی گوناگونی داشته باشد. این امر می تواند دلیل ایجاد ابهام باشد. دلایلی که باعث ایجاد این تنوع در معنی شده می تواند شامل تاریخچه کلمه، استفاده محلی، و همچنین استفاده در زبان انگلیسی رسمی و غیررسمی، باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

1. معانی اصلی:
- به طور عمومی، "dump" به معنای دور انداختن یا رها کردن چیزی است. مثلاً "He dumped his old clothes in the trash" به معنای "او لباس های قدیمی خود را در سطل زباله رها کرد. "
2. استفاده در حوزه های تکنیکی:
- کامپیوتر: در این حوزه، "dump" به معنای ذخیره اطلاعات یا داده هایی از حافظه یا پایگاه داده می باشد. مثلاً "The system administrator took a dump of the database for backup. " به معنای "مدیر سیستم یک نسخه پشتیبان از پایگاه داده گرفت. "
3. اصطلاحات رایج:
- مشروبات: "Dump" معمولاً به معنای اضافه کردن همه مواد یا موادی خاص به طور تصادفی به یک نوشیدنی است. مثلاً "I like my coffee black, please don't dump sugar in it. " به معنای "قهوه ام رو تیره دوست دارم، لطفاً قند توش نریزید. "
با این وجود، وجوهی اشتراکی بین این معانی وجود دارد، اگرچه به نظر می رسد که تنوع آنها بیشتر است. به عنوان مثال، معنی اصلی "رها کردن" و "ذخیره کردن" دو رویداد معکوس هستند، اما هر دو اشتراکاتی همچون فرایند انتقال یا تغییر موقعیت ماده یا اطلاعات را دارند.
بنابراین، وقتی با کلمه "dump" روبرو می شوید، توجه به سردرگمی محتمل و متن مورد استفاده را داشته باشید. این کمک می کند تا معنای صحیح را در هر زمینه خاص تشخیص دهید.
منبع : CHATGPT4. 00

pour: ریختن - هم ممکنه حواست نباشه چیزی و بریزی - هم اینکه حواست باشه با کنترل بریزی مثل ریختن چای در فنجان ، ریختن آب جوش در قوری که باید دقت کنی.
dump : ریختن با حالت اینکه زیاد دقت لازم نیست . میتونی با سرعت بیشتری بریزی مثلا شیر و بریزی داخل مخلوط کن . چون مخلوط کن بزرگتره و بطری شیر کوچکتر پس میتونی دامپ میکنی.
...
[مشاهده متن کامل]

تفاوت Drop و Throw و Dump و Toss:
drop یعنی چیزی رو "ول کنی" تا به صورت عمودی بیفته ( در اثر جاذبه )
throw یعنی چیزی رو ( به صورت افقی ) "پرت کنی" و معمولا این پرتاب نیاز به استفاده از کل دست داره نه فقط مچ
...
[مشاهده متن کامل]

toss یعنی چیزی رو "بندازی" و در این پرتاب از مچ معمولا فقط استفاده میشه یعنی پرتاب جسم سبکیه
dump یعنی چیزی رو "بندازی" با این نیت که دیگه نیازش نداری و بدردت نمیخوره و هم معنی throw away هست

برف سنگین
It's dumping
بدجوری داره برف می یاد یا برف سنگینی داره می باره ( آمریکایی اسلنگ )
غیر هوشمند
پیچوندن هم معنی میده. بر اساس سریال friends
یکی از معانیش تخلیه کردن هست
[اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال]
‏دامپ
کاهش ناگهانی قیمتی دارایی های دیجیتال.
چیزی را که دیگر نمیخواهید در یک مکان به عنوان زباله رها کردن
سر کار گذاشتن
1 -
END RELATIONSHIP
to suddenly end a romantic relationship, you have been having with someone
بطور ناگهانی ارتباط عاشقانه را با کسی قطع کردن، به پایان رساندن
If he's so awful, why don't you just dump him?
...
[مشاهده متن کامل]

2 -
to sell goods so cheaply in another country that companies in that country cannot compete fairly
فروش کالاها به قدری ارزان در کشوری دیگر که شرکت های آن کشور نتوانند به طور منصفانه رقابت کنند
The Commerce Department announced punitive tariffs against foreign paper manufacturers accused of dumping goods in the US below cost.
The producers of the goods are claiming that foreign manufacturers are dumping on the market.
3 -
to move information from a computer's memory in order to store it
انتقال دادن اطلاعات از حافظه کامپیوتر به منظور ذخیره آن
Dump all the data onto an external hard drive as a backup.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/dump
پکر بودن
dump توی ماژول JSON پایتون به معنای تبدیل کردن آبجکت به فرمت json است.
dump product
محصولی را در بازارهای خارجی/ بین المللی به زیر قیمت بازار ( داخلی ) فروختن
رهاکردن چیزی جایی
I dumped the trash into the trash can
من زباله ها رو داخل سطل زباله انداختم.
Dump دور انداختن
Trash زباله
Trash csnسطل زباله
با یکی بهم زدن
فکر کنم به عنوان اوا هم میتونه باشه مثلا صدای افتادن
دامپ
نه؟؟ 🤔
در فارسی: لِرتیدن
دست انداختن ( عامیانه )
dump ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: برگرفت
تعریف: نسخه‏برداری از محتویات حافظۀ رایانه در یک رسانۀ خارجی مثل چاپگر یا دیسک ( disk )
- انباشت
- انباشتن
Dump someone means to stop dating someone or put an end to a relationship
با کسی کات کردن ، قطع رابطه کردن
@لَنگویچ
آشغالدونی
دور انداختن
Dump the phone, they're tracking you
گوشیتو بنداز دور. اونا رَدِتو میگیرن
Lisa Dumped me
لیزا باهام بهم زد/باهام کات کرد/منو دور انداخت
I got dumped yesterday
دیروز باهام بهم زد
My girlfriend dumped me
دوست دخترم منو از زندگیش حذف کرد

informl: an unpleasant or dreary place
دخمه، خرابه
"why are you living in a dump like this
واسه چی تو یه همچین دخمه ای زندگی میکنی؟
دپو کردن/شدن
لطفا با dumb اشتباه نگیریدکه به معنی لال هستش
زباله
زباله دونی
ارزان فروختن
یه گوشه انداختن
( در والیبال ) جاخالی پاسور، یک جاخالی غافلگیر کننده که توسط پاسور و در دومین تماس روانه زمین حریف می شود.
پخش بودن
take a dump
to pass solid waste from the bowels
مدفوع کردن

کلمه ی dumb رو با dump اشتباه نگیرید.
dumb به معنای لال هست نه dump.
دور انداختن
throw away
کپی کردن
1. خالی کردن
2. خلاص شدن از چیزی ( مثل دور ریختن زباله )
3. به هم زدن یا تمام کردن یک رابطه
4. به قیمت ارزان فروختن
5. کپی کردن حافظه کامپیوتر
1. زباله دانی
2. انبار یا زاغه ( برای مهمات، غذا . . . در ارتش )
3. ذخیره مهمات، غذا و . . . در ارتش
4. محل زندگی کثیف و زشت و نامرتب ( شاید مثل زباله دانی )
5. کپی برداری از حافظه کامپیوتر
کنار گذاشتن، بیرون انداختن
خیط کردن, خراب کردن
( کامپیوتر ) انتقال دادن
1. انداختن، چیزی رو جایی ول کردن یا پرت کردن
2. بهم زدن ( رابطه عاطفی ) ، تمام کردن یک رابطه
* دقت کنید که اینجا حرف اضافه ندارد. مثلا :
He dumped his girlfriend
3. از شر مواد بلااستفاده خلاص شدن، خاک کردن مواد بی مصرف, یا فروختنش با قیمت پایینتر
4. کپی برداری از اطلاعات یک سیستم یا کامپیوتر در حافظه
5. Dump something on somebody
A ) بدرفتاری کردن
B ) کاری رو گردن کسی انداختن
C ) مشکلات و گرفتاری های خود را به کسی گفتن

دورانداختن زباله
Put something that is not wanted in a place and leave it as rubbish
Get dump به معنی بهم خوردن رابطه عشقی
. put sth that is not wanted in a place and leave it as rubbish
به نوعی یعنی شغال.
زباله دانی
به اتمام رساندن روابط عاشقانه ( relationship )
خالی کردن سوخت هواپیما در موارد اضطراری برای فرود.
قال گذاشتن، دو در کردن ( بیشتر در رابطه عاشقانه )
سنگ باطله معدنی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٦١)

بپرس