dispose

/dɪˈspoʊz//dɪˈspəʊz/

معنی: مرتب کردن، مستعد کردن، ترتیب کارها را معین کردن
معانی دیگر: در معرض قرار دادن، پذیرا کردن، مایل کردن، خواهان کردن، مستقر کردن، آراستن، آرایش رزمی (و غیره) دادن، تنظیم کردن، ردیف کردن، چیدن، اختیار داشتن، مورد رسیدگی قرار دادن، حل و فصل کردن، رسیدگی کردن، disposal : مرتب کردن

جمله های نمونه

1. dispose of
1- (از شر چیزی) خلاص شدن،کلک (چیزی را) کندن،از سر خود باز کردن،دور انداختن

2. in the past, night air was thought to dispose one to sickness
در قدیم معتقد بودند که هوای شب آدم را مستعد بیماری می کند.

3. Have you any secondhand books to dispose of?
[ترجمه پویی] آیا کتاب دست دومی برای دورانداختن داری؟
|
[ترجمه گوگل]آیا کتاب دست دومی برای دور ریختن دارید؟
[ترجمه ترگمان]کتاب های دست دوم هم داری که از شرش خلاص شی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Let's dispose of this matter once and for all.
[ترجمه ز- ع] بیایید یکبار و برای همیشه تکلیف این موضوع را روشن کنیم.
|
[ترجمه گوگل]بیایید یک بار برای همیشه از این موضوع خلاص شویم
[ترجمه ترگمان]بیا یک بار و برای همیشه از این موضوع خلاص شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Suspicions dispose kings to tyranny and husbands to jealousy.
[ترجمه علی جادری] بدگمانی , پادشاهان را به ستم و شوهران را به حسادت وا می دارد .
|
[ترجمه گوگل]سوء ظن، پادشاهان را به استبداد و شوهران را به حسادت می اندازد
[ترجمه ترگمان]از دست دادن شاهان به بیدادگری و husbands نسبت به حسادت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His rudeness when we first met didn't dispose me very kindly to/towards him.
[ترجمه علی جادری] گستاخی او در اولین دیدار باعث نشد تا من با او خیلی مهربانانه برخورد کنم .
|
[ترجمه گوگل]گستاخی او در اولین ملاقات، من را نسبت به او مهربانی نکرد
[ترجمه ترگمان]rudeness که اولین بار همدیگر را دیدیم با مهربانی مرا به او نزدیک نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The low salary did not dispose him to accept the position.
[ترجمه علی] دستمزد کم او را متمایل به پذیرش این پست نکرد
|
[ترجمه گوگل]حقوق کم او را برای پذیرش این سمت آماده نمی کرد
[ترجمه ترگمان]حقوق low او را از این وضع راضی نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There just remains the matter of funding to dispose of.
[ترجمه Javad Keyhan] الان نتها مسله بودجه مونده که برسی شه
|
[ترجمه گوگل]فقط موضوع بودجه برای دفع باقی مانده است
[ترجمه ترگمان]فقط موضوع تامین بودجه برای انهدام وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He doesn't know how to dispose of his spare time.
[ترجمه علی جادری] او نمی داند چگونه اوقات فراغتش ر ا بگذراند .
|
[ترجمه گوگل]او نمی داند چگونه از اوقات فراغت خود استفاده کند
[ترجمه ترگمان]او نمی داند که وقت اضافی خود را چگونه از دست بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We'll have to dispose of the mice in the house .
[ترجمه Ftt] باید از شر موش های این خونه خلاص بشیم
|
[ترجمه گوگل]ما باید موش های خانه را دور بریزیم
[ترجمه ترگمان]ما مجبوریم موش ها را از خونه بیرون ببریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The United States tried to dispose of its grain surpluses.
[ترجمه گوگل]ایالات متحده تلاش کرد تا مازاد غلات خود را دفع کند
[ترجمه ترگمان]ایالات متحده سعی کرد مازاد گندم خود را از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We will have to dispose of the mice in the attic.
[ترجمه گوگل]ما باید موش ها را در اتاق زیر شیروانی دور بیندازیم
[ترجمه ترگمان]ما مجبوریم موش های زیر شیروانی را نابود کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They had to dispose of the opposition.
[ترجمه گوگل]آنها مجبور بودند مخالفان را از بین ببرند
[ترجمه ترگمان]آن ها باید اپوزیسیون را از بین ببرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They decided to dispose of much of their property.
[ترجمه dani] آنها تصمیم گرفتند اکثر دارایی ( مایملک ) خود را بفروشند. ( اینجا معنی فروختن داره نه از شر خلاص شدن و . . . )
|
[ترجمه گوگل]آنها تصمیم گرفتند بسیاری از اموال خود را از بین ببرند
[ترجمه ترگمان]آن ها تصمیم گرفتند که مقدار زیادی دارایی خود را از بین ببرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مرتب کردن (فعل)
order, range, regulate, arrange, set, serialize, dispose, marshal, collocate, put in order, regularize, classify, tidy, draw up, redd, line up, straighten

مستعد کردن (فعل)
dispose, prepare, predispose

ترتیب کارها را معین کردن (فعل)
dispose, plan

تخصصی

[زمین شناسی] مرتبکردن، مستعد کردن، ترتیبکارها رامعینکردن

انگلیسی به انگلیسی

• control; arrange, put in order
see also disposed.
if you dispose of something that you no longer want or need, you get rid of it.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: To dethrone or remove someone from a position of power, especially a monarch 👑
🔍 مترادف: Dethrone, oust
✅ مثال: The revolution aimed to depose the tyrannical ruler and establish a democratic government
to arrange thing or put them in their places
مرتب کردن
به معنی دفع کردن و دور انداختن، مثلا دفع کردن زباله های بیمارستانی
disposable
یک بار مصرف، مثلا ظرف یک بار مصرف که بعد از یک بار مصرف دور انداخته میشه.
۱. [محیط زیست] وارهایی؛ دفع؛ دورریزی؛ دور کردن و انبار کردن پس ماندها در محلی ایمن ( یا غیرایمن ) .
۲. [مدیریت اسناد] وارهایی؛ خارج کردن از دُور؛ یکی از مراحل مدیریت اسناد به معنی کنار گذاشتن سند طی مراحل زیر:
...
[مشاهده متن کامل]

الف ) تدوین پیش نویس، ب ) تصویب پیش نویس و رسمیت دادن به سند، پ ) ابلاغ سند؛ ت ) کاربرد سند؛ ث ) بایگانی سند؛ ج ) وارهایی سند
وارهایی سند می تواند بسته به طبقه بندی محتوای آنها از نظر محرمانه گی به صورت خرد کردن ( shredding ) ، بازیاف در کاغذسازی یا کارتن سازی و مانند آنها، امحا به صورت سوزاندن یا دفن کردن باشد.
۳. [ادبیات] ۳. ۱. دور ریختن؛ دور انداختن؛ دفع ( زباله ) ؛ کنار گذاشتن؛ خلاص شدن از قید یا شر چیزی از طریق دور انداختن، دادن به کسی یا فروختن به کسی؛ ۳. ۲. مایل کردن؛ علاقه مند کردن؛ هدایت کردن ( کسی برای انجام کاری ) ۳. ۳. مرتب کردن؛ قرار دادن با ترتیب معین؛
۳. ۴. ( عامیانه )
۳. ۴. ۱. کشتن ( به معنی نابود کردن یا از بین بردن آبرو و شهرت و مانند آن )
۳. ۴. ۲. غلبه کردن ( مانند پیروزی در بازی فوتبال )

امحاء
تصرف
Article 108. Immediately after the performance of the marriage ceremony the wife becomes the owner of the marriage portion and can dispose of it in any way and manner that she may like.
ماده ۱۰۸۲. به مجرد عقد، زن مالک مهر می شود و می تواند هر نوع تصرفی که بخواهد در آن بنماید .
● تحت تاثیر قرار دادن و وادار کردن به داشتن یک حس خاص در مورد. . .
Her sense of humor disposed me to like her.
● dispose of sth /sb
از شر چیزی خلاص شدن، کلک چیزی را کندن
Every month he must dispose of the oil his restaurant uses to fry potatoes.
Oxford advanced dictionary for learners states about
: dispose this way
One> place somebody something in a suitable way arrange
Two> make somebody willing already to do something
Three> dispose of somebody something
...
[مشاهده متن کامل]

This phrase phrase has three meanings
A>get rid of somebody something that one does not want or cannot keep
B> deal or finish with somebody something that presents a problem
C >Have somebody something available for use

کنار زدن
( خرده فروشی ) معدوم کردن ( کالای منقضی شده یا مورددار )
قال قضیه را کندن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : dispose
اسم ( noun ) : disposition / disposal
صفت ( adjective ) : disposed
قید ( adverb ) : _
✅ لطفا معانی disposal و disposition را در دیکشنری معتبر سرچ کنید چون کاملا باهم متفاوت هستند
ترتیب کار را دادن
[حقوق]
حل و فصل کردن، تعیین تکلیف کردن
مثال :Board disposed of 137 grievance files
هیئت رسیدگی 137 پرونده شکایت را حل و فصل کردن ( از جریان رسیدگی خارج کرد )
مسخره کردن
دور ریختن
دور انداختن
از شر چیزی خلاص شدن
ترتیب چیزی را دادن
اعراض
شکل دادن
حالت دادن
مرتب کردن
این واژه می تواند به صورت امحاء کردن و دفع زباله و چیزهای به درد نخور نیز ترجمه شود.
حقوق ( تعیین تکلیف کردن )
علاوه بر معانی روتین و اشاره شده، به معنا شکست دادن هم میباشد
two goals by Ronaldo disposed of Barcelona
اعراض کردن
دفع شدن
the carbon dioxide is disposed of with waste.
pre dispose
predispose=مستعد کردن یا persuade
dispose با of بیاد
dispose of sth=to get rid of sth
در غیر این صورت
dispose =مرتب کردن
ساماندهی و فیصله امور ( با هر روش از قبیل از بین بردن یا فروش یا جایجایی به محلی دور )
Whose responsibility is it to dispose
Of medical waste unless municipality
چه کسی جز شهرداری مسئول ساماندهی زباله های پزشکی است؟
خلاص شدن از دست چیزی
منتقل کردن، انتقال دادن
دور انداختن
Persuade , encourage
واداشتن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٢)

بپرس