develop

/dɪˈveləp//dɪˈveləp/

معنی: ایجاد کردن، پرورش دادن، توسعه دادن، بسط دادن
معانی دیگر: رشد یافتن یا دادن، توسعه یافتن یا دادن، گسترش دادن یا یافتن، بالیدن، گستراندن، گوالیدن، پروراندن، تبدیل کردن یا شدن، دگرسان شدن یا کردن، تحول پیدا کردن، متحول کردن یا شدن، آباد شدن، معمور شدن، ساختمان سازی کردن، بساز و بفروش کردن، (بیماری یا اشکال و غیره) دچار شدن، گرفتن، (فیلم) ظاهر کردن یا شدن، ثابت کردن فیلم، (گیاه) روییدن، رستن، نیرومند کردن یا شدن، موثر کردن یا شدن، (ادبیات) کم کم آشکار کردن (داستان یا اندیشه ی اصلی داستان)، آشکار شدن، روی دادن، اتفاق افتادن، به وجود آمدن یا آوردن، پیشرفت کردن، (موسیقی) پیچیده و مبسوط کردن (با ایجاد تنوع در آهنگ های فرعی)، (ریاضی - هندسه) گستردن، مسطح کردن

جمله های نمونه

1. develop a hate for
منزجر شدن از،کینه(ی کسی یا چیزی را) به دل گرفتن

2. develop a taste for something
(در مورد چیزی) سلیقه پیدا کردن،خبره شدن،چشته خور شدن

3. develop breasts
پستان درآوردن

4. flowers develop from buds
گل از شکوفه می روید.

5. rain and summer sun develop the crops
باران و خورشید تابستان محصولات را به عمل می آورد.

6. they are trying to develop the country's economy
آنان می کوشند تا اقتصاد کشور را گسترش دهند.

7. the aim of education must be to develop the whole child
هدف آموزش بایستی پرورش کلیه ی جنبه های کودک باشد.

8. the two companies have teamed up to develop a new rocket
آن دو شرکت برای به وجود آوردن یک موشک جدید با هم همدست شده اند.

9. various companies are vying with each other to develop the new computer
شرت های گوناگون دارند برای ساختن کامپیوتر نوین با هم رقابت می کنند.

10. The company needs to develop a stronger orientation towards marketing its products.
[ترجمه رهام] شرکت باید جهت بازاریابی محصولات خود یک جهت گیری قوی ایجاد کند
|
[ترجمه گوگل]این شرکت باید جهت گیری قوی تری نسبت به بازاریابی محصولات خود ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]شرکت باید جهت بازاریابی محصولات خود یک جهت گیری قوی ایجاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A lot of teenagers develop acne.
[ترجمه سمیه] بسیاری از نوجوانان دچار آکنه می شوند.
|
[ترجمه رهام] بسیاری از نوجوانان آکنه را توسعه می دهند
|
[ترجمه حمید زارعی] بسیاری از نوجوانان به آکنه مبتلا می شوند
|
[ترجمه Roxana] بسیاری از نوجوانان جوش می زنند.
|
[ترجمه گوگل]بسیاری از نوجوانان دچار آکنه می شوند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از نوجوانان آکنه را توسعه می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It is important to develop good study skills.
[ترجمه گوگل]توسعه مهارت های مطالعه خوب مهم است
[ترجمه ترگمان]توسعه مهارت های مطالعه خوب مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Children usually develop speech in the second year of life.
[ترجمه كريستين] کودکان غالبا در دو سالگی توانمندى براى حرف زدن را پیدا می کنند.
|
[ترجمه گوگل]کودکان معمولاً در سال دوم زندگی به تکلم می پردازند
[ترجمه ترگمان]کودکان معمولا در سال دوم زندگی سخنرانی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Once you are injected you will—sooner or later—develop full-blown AIDS.
[ترجمه گوگل]پس از تزریق، دیر یا زود به ایدز کامل مبتلا خواهید شد
[ترجمه ترگمان]زمانی که به شما تزریق می کنید - دیر یا زود به رشد کامل ایدز کمک خواهید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We are trying to develop a working partnership between local schools and industries.
[ترجمه گوگل]ما در تلاش هستیم تا یک مشارکت کاری بین مدارس و صنایع محلی ایجاد کنیم
[ترجمه ترگمان]ما در تلاشیم تا یک مشارکت کاری میان مدارس و صنایع داخلی ایجاد کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. We will do our utmost to develop new markets.
[ترجمه گوگل]ما تمام تلاش خود را برای توسعه بازارهای جدید انجام خواهیم داد
[ترجمه ترگمان]ما نهایت تلاش خود را برای توسعه بازارهای جدید انجام خواهیم داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Many celebrities develop a working class accent to increase their street-credibility.
[ترجمه گوگل]بسیاری از افراد مشهور برای افزایش اعتبار خیابانی خود لهجه طبقه کارگر را ایجاد می کنند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از افراد مشهور دارای لهجه طبقه کارگر برای افزایش اعتبار street هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The council house is planning to develop the area to the east of the town centre.
[ترجمه گوگل]خانه شورا در حال برنامه ریزی برای توسعه منطقه در شرق مرکز شهر است
[ترجمه ترگمان]این خانه در حال برنامه ریزی برای توسعه این ناحیه در شرق مرکز شهر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Apparently some people have an inborn tendency to develop certain kinds of tumour.
[ترجمه حمید زارعی] ظاهرا برخی از افراد زمینه ارثی ابتلاء به انواع خاصی از تومور را دارند.
|
[ترجمه گوگل]ظاهراً برخی از افراد تمایل ذاتی به ایجاد انواع خاصی از تومور دارند
[ترجمه ترگمان]ظاهرا برخی افراد تمایل ذاتی برای توسعه انواع تومور دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ایجاد کردن (فعل)
make, cause, hatch, produce, beget, create, construct, develop, engender, put out

پرورش دادن (فعل)
breed, develop, foster, bring up

توسعه دادن (فعل)
increase, enlarge, expand, develop, extend, outstretch

بسط دادن (فعل)
enlarge, stretch, expand, produce, develop, heighten

تخصصی

[عمران و معماری] ایجاد کردن - توسه دادن
[ریاضیات] پیدا کردن، به دست آوردن، بسط دادن، گستردن، توسعه دادن، آماده ی بهره برداری کردن، طرح و تدوین، پیشرفت، ارائه ی روش خوب، گسترش دادن

انگلیسی به انگلیسی

• build, improve; mature, grow
when something develops, it grows or changes over a period of time into a better, more advanced, or more complete form.
to develop an area of land means to build houses or factories on it.
if someone develops a new machine, they produce it by improving the original design.
to develop a characteristic, illness, or fault means to begin to have it.
when a photographic film is developed, negatives or prints are made from it.
see also developed, developing.

پیشنهاد کاربران

سینونیم ش میشه new event , گسترش
گوالیدن - تبدیل کردن یا شدن
من چون دارم ترجمه می کنم معنی develop به هیچ وجه نمی تونه توسعه دادن باشه. به عنوان مثال شما کاری رو از صفر شروع می کنید و به نتیجه نسبتا مطلوب می رسانید در اینجا شما اون کار رو develop کردید. بعضی مترجمینی
...
[مشاهده متن کامل]
که در خود آمریکا تحصیل کرده اند فعل پروراندن رو برا اون انتخاب کردند. ولی من معنی بار آوردن رو براش انتخاب کردم.

توسعه
مثال: The company aims to develop new products every year.
شرکت هدف دارد هر سال محصولات جدیدی را توسعه دهد.
( منابع انسانی ) پرورش
شکل دادن، ایجاد شدن، توسعه دادن
رشد کردن
پرورش یافتن
( بیماری یا اِشکال و غیره ) دچار شدن - گرفتن
e. g.
This Sleeping Pattern Could Be A Sign You'll Develop Dementia
. . .
Experts at the American Academy of Neurology recently published a paper that suggested waking up regularly throughout the night, and otherwise having an unpredictable sleep schedule, may be linked to later dementia development.
...
[مشاهده متن کامل]

تهیه، تدوین، طراحی
Test development
develop: توسعه دادن
توسعه دادن _ گسترش دادن
مترادفش میشه express
She developed a roll of film yesterday
او دیروز یه حلقه فیلم رو ظاهر کرد
به معنی ظاهر کردن عکس و فیلم هم میشه
اون دوستی که گفتی فقط واسه بیماری های غیر مسریه، این مثال رو از longman ببین:
. Pneumonia can develop very quickly
سینه پهلو هم که یه بیماری مسریه، پس واسه هم مسری هم غیر مسری به کار میره👌
شکوفا شدن
جذب کردن
با سلام و تشکر از دوستان. متأسفانه اکثر ایرانی ها فقط با معنی "توسعه دادن" آشنا هستند و آن را با ربط و بی ربط استفاده می کنند بطوریکه ما شاهد اصطلاحات رایج غلطی مثل "توسعه دهنده برنامه" برای app ) developer
...
[مشاهده متن کامل]
) هستیم در حالی که معادل صحیح و آسانتر "برنامه ساز" است. چون develop علاوه بر "رشد و توسعه" مفهوم "ایجاد"، "ساخت"، "تهیه"، "طراحی" و "تدوین" را هم دارد.

develop یعنی فرآیندی آغاز شده و به نتیجه ای رسیده، به نوعی رشد و پرورش در اون فرآیند هست. هیچ معادل دقیقی برای این فعلا وجود نداره
develop a taste for something به چم : علاقه به خوردن یا نوشیدن چیزی پیدا کردن ، دلبسته یا علاقمند به خوردن یا نوشیدن چیزی شدن
پیشرفت دادن
این معنی براش دقیق تره: پیشرفت دادن
پیشروی کردن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : develop
✅️ اسم ( noun ) : development / developer
✅️ صفت ( adjective ) : developing / developmental / developed
✅️ قید ( adverb ) : developmentally
برآمدن، بالیدن، بالیده شدن، گسترش ژافتن، بزرگ شدن
his interest in music developed into an abiding passion
تبدیل شد/ تحول یافت ( یعنی علاقه اش بیشتر شد به موسیقی )
Over time, their acquaintance developed into a lasting friendship.
آشنایشون تبدیل شد به یک دوستی پایدار ( منظور از تبدیل، تبدیلی است که در جهت مثبت یا بهبود باشه نه منفی )
...
[مشاهده متن کامل]

( Over time, their acquaintance turned into a hatred ( an enmity/a hostility
( Over time, their acquaintance became a hatred ( an enmity/a hostility
turned into/become تبدیل شدنی را نشون میدن که هم میتونه مثبت و هم میتونه منفی باشه
We have to develop a new policy/strategy to deal with the problem
باید بوجود بیاریم/ایجاد کنیم
A new type of painkilling drug has recently been developed.
یک داروی مسکن جدید ساخته شده ( این ساخته شدن را نمی توان برای دارویی که قبلا نبوده و حالا ساخته شده آورد چون این ساخته شدن موجب بهبود و توسعه اثر این دارو شده )
Scientists made/have made a drug for AIDS
این ساختن اینه که این دارو نبوده و حالا برا اولین بار قراره استفاده بشه. ولی اگر قبلا یک نوع داروی ایدز بود و الان یک نوع جدید اش اومده بود اینجا میشد به جای made/have made از developed استفاده کرد
This exercise is designed to develop the shoulder and back muscles
برای رشد عضلات شانه و پشت
The plane got/developed an engine problem and the pilot had to descend
مشکل موتوری پیدا کرد/دچار مشکل موتوری شد
lately, she's developed some strange habits
عادت های عجیبی پیدا کرده/عادت های عجیبی در او ایجاد شده
( some برا این اومده که تعداد اش را نمیدونیم یا نمیخوایم بگیم )
We developed some old negatives from my parent's wedding day
ما ظاهر کردیم چندتا نگاتیو قدیمی
Your essay is good, but you need to develop your ideas more fully
باید ایده هاتون را توسعه بدید/بهتر کنید ( یعنی با جزئیات بیشتر ارائه بدید give more details )
The tourist industry is continuing to develop in our region.
داره همچنان توسعه می یابد/پیدا میکنه
If you develop an illness, you catch it or start to suffer from it
اگر یک بیماری گرفتی یا دچار یک بیماری شدی، . . .
I got tuberculosis = I developed tuberculosis
لطفا همه را تمرین کنید تا خوب یاد بگیرید چون خیلی خیلی پر کاربرده این فعل.
به developed into ( کاربردهای اول ) هم توجه کنید.

شکل گرفتن
در لیتوگرافی نوری به معنی پرداخت
تعریف:عملیاتی که به موجب آن، فوتورزیست اضافه در روی زیرلایه
برداشته و حذف میگردد
تقویت شدن یا تقویت یافتن ( درمورد اراده انسان )
تکامل یافتن
Develop بر اساس متن به ترتیب اولویت کاربرد:1 - ایجاد کردن2 - توسعه دادن3 - رشد یافتن4 - مبتلا شدن، دچار شدن5 - ظاهر کردن ( در عکاسی )
مراقب تفاوت بین: توسعه دادن و توسعه یافتن باشد با توجه به محتوای متن هر یک از این دو معنا می تواند بیاید.
...
[مشاهده متن کامل]

در حالت اسمی ( developing, development ) : طراحی, ابداع, اختراع

برای پرسشنامه هم میگن develop a questionarrie
واقعا خیلی جالبه اون سه نفر اول که کامنت گذاشتن که هزار نفر لایک کردن یا نادرست ترجمه کردن یا اصلا معنی اصلیش نیست
Develop معنی اصلیش توسعه دادن یعنی یک چیزی رو بهتر کردن مثل
theses exercises will develop your health
...
[مشاهده متن کامل]

این تمرین ها باعت توسعه و بهتر شدن سلامتیت میشه
Last time i told you to develop your skills did you develop them
اینم یه جمله دیگه

با دقت شرح دادن
طرح و تدوین
پیدا کردن
معانی ذکر شده در سایت برای این عبارت، تقریبا کامله اما چند نکته مهم گفته نشده:
۱_ معنی ( بیماری یا اشکال و غیره ) دچار شدن یا مبتلا شدن؛ develop صرفا برای بیماری های غیر مسری ( non - communicable ) مثل سردرد یا سرطان و . . . به کار میره و هرگز develop ر نباید برای بیماری های مسری به کار برد.
...
[مشاهده متن کامل]

۲_ ( فیلم ) ظاهر کردن یا شدن؛ قدیمی شده و در سال های آتی، به احتمال قوی منسوخ میشه.

● گشترش دادن، توسعه دادن
● ایجاد کردن، چیز جدیدی را به وجود آوردن
● دچار شدن ( کردن )
To grow or gradually change in to a large , stronger , or more advanced state
توسعه دادن
توسعه دادن، خلق کردن
توسعه دادن
کشف یا ابداع درمان برای بیماری ها
mRNA technology might allow us to develop all kinds of treatments
بزرگ شدن
بزرگ کردن
رشد کردن
به بیماری مبتلا شدن
بیماری گرفتن
عکس و فیلم ظاهر کردن
ساخت
مبتلا شدن
دُچار شدن
تکوین کردن - ایجادکردن - توسعه دادن
ظاهر کردن ( عکس و فیلم )
For some reason, the last film I took didn't develop properly
به نقل از فرهنگ هزاره
[موقعیت، حادثه] بوجود آمدن، ایجاد شدن
صورت گرفتن، رخ دادن
دچار شدن، مبتلا شدن ( مثلاً مبتلا شدن به دندان درد )
develop ( verb ) = evolve ( verb )
به معناهای : توسعه یافتن، پرورش دادن، گسترش دادن، تکامل یافتن، متحول کردن
ظاهر کردن عکس
موضوعی را "باز کردن"
رشد کردن و توسعه دادن
ساختن
ایجاد
پیشرفت
develop wing
بال در آوردن
develop means to grow or change into a stronger; larger or better form and situation
توسعه دادن
ارتقا دادن
پیشرفت کردن
For example: this book can develop your speaking skill

ارتقا دادن
توسعه دادن
پیشرفت کردن
This book can develop your speaking skill
( فهرست، طرح و . . ) تهیه کردن، تنظیم کردن
ظاهر کردن یا شدن ( فیلم )
for some reasons , the last film I took didn't develop properly
بخاطر چند دلیل ، فیلم آخری که من گرفتم به طور کامل ظاهر نشد 🎞🎞🎞
درآوردن ( بال )
توسعه پیدا کردن ( یافتن )
گسترش پیدا کردن ( یافتن )
تجربه کردن
توسعه دادن
موجب پیشرفت
شیوع پیداکردن ( بیماری ها )
رشد ( n )

پیشرفت کردن
یک کلام 😉
دچار شدن
example: He developed a brain abcess
او دچار آبسه مغزی شد.
In science we collect related facts by the use of objective methods to develop a theory to explain those facts.
ارائه دادن ( روان شناسی )
گسترش دادن ، بهبود بخشیدن، توسعه دادن
ظاهر کردن و چاپ عکس
1پروش دادن ، نه به معنیه ( grow پرورش دادن گل گیاه )
2توسعه دادن
3 ظاهر کردن عکس یا فیلم
4دچار ( بیماری درد و. . . ) شدن
5تدوین کردن
6 ابداع کردن ( invent=اختراع کردن )
7رشد یافتن/کردن= Grow” ( رشد کردن )
شاخ و برگ دادن
. to grow or gradually change
افزایش دادن
teacher should always seek knowledge and develop their skills ⌚️
معلمان همیشه باید در پی کسب دانش بوده و مهارت های خود را افزایش دهند
تشکیل دادن، رقم زدن
ارتقا دادن؛بسط و گسترش، پایه ریزی کردن
ایجاد کردن، پرورش دادن، توسعه دادن
ایجاد کردن
ظاهر کردن ( شدن ) فیلم
خلق کردن
God developed the Universe
خدا جهان را خلق کرد
پروردن، پدید آوردن، پر و بال دادن/گرفتن، بسط و توسعه دادن
ارائه کردن
پرورش دادن
توسعه دادن
ایجاد کردن
بوجود اوردن

بهتر کردن
بروز کردن
Develop a film
For photography
ظهور عکس
پیشرفت کردن
پیشبرد
حرکت دادن مهرهای ردیف اول ( غیر از سربازها ) از موقعیت اولیه برای شرکت در بازی شطرنج
( بیماری و درد و غیره ) مبتلا شدن - بوجود آوردن/آمدن، ایجاد کردن/شدن، ابداع کردن/شدن، تشکیل دادن/شدن، شکل دادن/گرفتن
تدوین کردن
به بار نشستن
نتیجه دادن
دنبال کردن
روی دادن
اتفاق افتادن
بوجود آوردن/ بوجود آمدن
موثرواقع شدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٩١)

بپرس