dedicated

/ˈdedəketəd//ˈdedɪkeɪtɪd/

معنی: اختصاصی، وقف شده
معانی دیگر: فداکار، جانفشان، ایثارگر، ازخود گذشته، زمان گذشته و اسم مفعول: dedicate، متعهد

جمله های نمونه

1. a dedicated teacher
معلم جانفشان

2. he dedicated his book to his wife
او کتاب خود را به همسرش تقدیم کرد.

3. he dedicated his life to the service of god
او عمر خود را وقف خدمت خدا کرد.

4. he is dedicated to his profession
او نسبت به حرفه ی خود از خود گذشتگی دارد.

5. an institution that is dedicated to reforming criminals
موسسه ای که وقف اصلاح تبهکاران شده است

6. he is not a dedicated painter, just a dabbler
او یک نقاش جدی نیست و فقط از روی هوس کار می کند.

7. the building will be formally dedicated on sunday
ساختمان روز یکشنبه رسما گشایش خواهد یافت.

8. the saga of those who dedicated their lives to the development of sciences
حماسه ی آنان که جان خود را فدای پیشرفت علوم کردند

9. Back on the island, he dedicated himself to politics.
[ترجمه گوگل]در بازگشت به جزیره، خود را وقف سیاست کرد
[ترجمه ترگمان]در بازگشت به جزیره، او خود را وقف سیاست کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This book is dedicated to my parents.
[ترجمه Kkk] این کتاب درمورد فداکاری والدین من است
|
[ترجمه گوگل]این کتاب تقدیم به پدر و مادرم
[ترجمه ترگمان]این کتاب به پدر و مادرم اختصاص یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She is dedicated to her job.
[ترجمه mohammad] او به شغل خود متعهد است
|
[ترجمه گوگل]او متعهد به کار خود است
[ترجمه ترگمان]او به کارش اختصاص داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A few dedicated doctors have fought for years to enlighten the profession.
[ترجمه Ar24min] چند دکتر از خود گذشته سال ها تلاش کرده اند تا این حرفه را روشن کنند
|
[ترجمه گوگل]چند پزشک متعهد سال ها برای روشنگری این حرفه مبارزه کرده اند
[ترجمه ترگمان]چند پزشک اختصاصی سال ها تلاش کرده اند تا این حرفه را روشن کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He has dedicated his life to scientific research.
[ترجمه گوگل]او زندگی خود را وقف تحقیقات علمی کرده است
[ترجمه ترگمان]او زندگی خود را وقف تحقیقات علمی کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The soldier dedicated himself to the service of the people.
[ترجمه رها] سرباز خود را وقف مردم کرد برای خدمت به مردم
|
[ترجمه جواد حاجیلو] سرباز خودرا وقف خدمت به مردم کرد.
|
[ترجمه اژدر] آن سرباز خودرا متعهد خدمت به مردم کرد
|
[ترجمه گوگل]سرباز خود را وقف خدمت به مردم کرد
[ترجمه ترگمان]سرباز خود را وقف خدمت مردم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The workforce is small but highly dedicated.
[ترجمه گوگل]نیروی کار کوچک اما بسیار اختصاص داده شده است
[ترجمه ترگمان]نیروی کار کوچک اما بسیار متعهد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اختصاصی (صفت)
separate, appropriative, dedicated, proprietary, private, privy, custom-built

وقف شده (صفت)
consecrate, holy, dedicated, sacred

تخصصی

[کامپیوتر] اختصاصی ؛ وقف شده - اختصاصی - فقط به یک عملکرد تخصیص یافته . مثلاً یک خط تلفن اختصاصی، تلفن است که همیشه به تجهیزات خاصی متصل است .

انگلیسی به انگلیسی

• set apart for; devoted to
if you are dedicated to something, you give a lot of time and effort to it because you think it is important.

پیشنهاد کاربران

۱. متعهد ۲. ( کامپیوتر ) اختصاصی
مثال:
Not surprisingly, he was regarded as a dedicated physician.
جای شگفتی نیست که به او به عنوان یک پزشک متعهد نگریسته می شود.
مختص، اختصاصی
فداکار ، پایبند
وقف شده ، فداکار
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : dedicate
✅️ اسم ( noun ) : dedication
✅️ صفت ( adjective ) : dedicated
✅️ قید ( adverb ) : _
در ترجمه شهروندان قپال انگلستان به منعی متعهد است
برجسته ، مشهور
فداکار ، مسئولیت پذیر
مختص داده شده یا اختصاص داده شده
سرسپرده
اختصاص داده شده
متعهد ؛ اختصاصی
# She's completely dedicated to her work
# The Green Party is dedicated to protecting the environment
# a dedicated sports channel
تخصیص یافته
جانانه
Dedicated Effort= تلاش جانانه
متعهد و وقف کاری/
اختصاصی یا انحصاری ( طراحی شده برای هدف یا عملی به خصوص )
تقدیم شده، پیشنهاد شده
فداکار/جان فشان/متعهد
به نقل از هزاره:
1. متعهد، دلسوز، پایبند، علاقه مند، مشتاق
2. ( کامپیوتر و غیره ) اختصاصی
Dedicate : اختصاص دادن ، وقف کردن
Dedicated :متعهد ، وفادار ، پایبند
Dedication : تعهد
پشتکار
اهدا شده
متعهد ( صفت )
متخصص، اختصاصی، فداکار
متعهد
اختصاص داشتن
be dedicated to =اختصاص یافته به
وقف شدن
فدای . . . شدن
I am dedicated to my work یعنی من خودم را وقف کارم کرده ام
ترجمه به صورت فعل جمله:اختصاص داده شده است.
فداکار و از جان گذشته ( کسی که خود را وقف کاری کرده است. )
مثال a dedicated and thoughtful teacher یک معلم فداکار
تقدیم کردن ( کتاب شعر، کتاب داستان . . . ) البته به صورتdedicate
متخصص متعهد
فدا شده
فداکار
متعهد، دلسوز
وفادار
مختص
صفت ) متعهد
تمام وقت
داده شده ، سپرده شده ، واگذاشته ، واگذارده ، واگذار شده ، واگذاشته شده
ویژه
واگذاری شده - پیشکش شده - اهدایی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٠)

بپرس