معنی: کندن، برش دادن، جدا کردن در اثر بریدن، قطع جریانمعانی دیگر: 1- بریدن و برداشتن، بریدن و سوا کردن 2- حذف کردن، از قلم انداختن 3- (عامیانه) جای دیگری را غصب کردن 4- (عامیانه - موتورو غیره) ایستادن، خاموش شدن 5- قال گذاشتن، ترک کردن، قطع جریان، سویچ قطع برق وغیره جریان بر، (برق) مداربند، سویچ قطع جریان، فیوز خودکار، (موتور درون سوز) دریچه ی رها (که دود را به جای بردن به اتاقک اگزوز مستقیما به خارج می برد)، برش (ماکت یا نمونه ی هرچیز)
• (2)تعریف: (informal) to forgo or discontinue. • مشابه: forgo
- He cut out red meat in his diet.
[ترجمه پریا] او گوشت قرمز را از رژیم غذایی خود حذف کرد
|
[ترجمه Miss.Helen] او گوشت قرمز را در رژیم خود برداشت
|
[ترجمه گوگل] او گوشت قرمز را در رژیم غذایی خود حذف کرد [ترجمه ترگمان] او گوشت قرمز را در رژیم غذایی خود برید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• (1)تعریف: something that has been or is made to be cut out, such as a paper doll.
• (2)تعریف: a device for breaking or bypassing an electric circuit.
جمله های نمونه
1. In the spring, cut out the old wood and shorten the young stems .
[ترجمه گوگل]در بهار، چوب های قدیمی را ببرید و ساقه های جوان را کوتاه کنید [ترجمه ترگمان]در بهار، چوب کهنه را ببرید و ساقه های جوان را کوتاه کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. With her speed and agility, Cage cut out all her competitors in the hurdle race.
[ترجمه گوگل]کیج با سرعت و چابکی خود، تمام رقبای خود را در مسابقه با مانع حذف کرد [ترجمه ترگمان]با سرعت و چابکی او، کیج (کیج)تمام رقبای خود را در مسابقه رقابت حذف می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Don't cut out when everyone is going fast.
[ترجمه امیرعلی] وقتی همه دارن سریع میرن منحرف نشو
|
[ترجمه گوگل]وقتی همه تند میروند کوتاهی نکنید [ترجمه ترگمان]وقتی همه دارن سریع میرن بیرون [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Sweets should be cut out of diabetics diet.
[ترجمه 😉] شیرینی ها باید از رژیم غذایی بیماران دیابتی برداشته شود
|
[ترجمه مهدي نوري] شیرینی ها را باید از رژیم غذایی افراد دیابتی قطع کرد.
|
[ترجمه گوگل]شیرینی ها باید از رژیم غذایی دیابتی ها حذف شوند [ترجمه ترگمان]سوییتز \"باید از رژیم دارویی استفاده کنه\" [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه گوگل]او برای یک هنرمند بریده شده است [ترجمه ترگمان]او برای یک هنرمند بریده می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Try to cut out the foods that are making you fat.
[ترجمه فاطمه] سعی کنین غذاهایی ک باعث چاقی شما میشوند رو حذف کنین
|
[ترجمه گوگل]سعی کنید غذاهایی که باعث چاق شدن شما می شوند را حذف کنید [ترجمه ترگمان]سعی کنید غذاهایی را که باعث چربی شما می شوند را حذف کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. She cut out his picture from the magazine.
[ترجمه bari] او عکس خود را از درون مجله حذف/برید
|
[ترجمه گوگل]عکس او را از مجله برید [ترجمه ترگمان]عکسش رو از مجله حذف کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Some factories have cut out the middleman and sell their products directly to customers.
[ترجمه گوگل]برخی از کارخانه ها واسطه را قطع کرده و محصولات خود را مستقیماً به مشتریان می فروشند [ترجمه ترگمان]برخی کارخانه ها این واسطه را قطع کرده و محصولاتشان را مستقیما به مشتریان می فروشند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Cut out the coupon and send those cheques off today.
[ترجمه Iliya] کوپن را ببرید و امروز آن چک را بفرستید.
|
[ترجمه گوگل]کوپن را قطع کنید و آن چک ها را امروز ارسال کنید [ترجمه ترگمان]کوپن را ببرید و آن چک را امروز ارسال کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. It would be wiser to cut out all alcohol during pregnancy.
[ترجمه گوگل]عاقلانه تر است که مصرف الکل را در دوران بارداری قطع کنید [ترجمه ترگمان]عاقلانه تر این است که تمام مشروبات الکلی را در دوران بارداری از بین ببرید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. I cut out the article and pasted it in my scrapbook.
[ترجمه گوگل]مقاله را برش دادم و در دفترچه ام قرار دادم [ترجمه ترگمان]مقاله رو قطع کردم و توی دفتر خاطراتم نوشتم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He cut out the picture from the newspaper.
[ترجمه گوگل]عکس را از روزنامه برید [ترجمه ترگمان]او عکس را از روزنامه جدا کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The doctor cut out his tonsils.
[ترجمه lm .....] دکتر لوزه ها را از بین خواهد برد
|
[ترجمه گوگل]دکتر لوزه هایش را برید [ترجمه ترگمان]دکتر tonsils را قطع کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Why don't they cut out the middleman and let us do it ourselves?
[ترجمه گوگل]چرا دلال را قطع نمی کنند و نمی گذارند خودمان این کار را بکنیم؟ [ترجمه ترگمان]چرا the رو قطع نکنن و به ما اجازه بدن که این کار رو خودمون انجام بدیم؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه گوگل]او نمی خواهد یک سیاستمدار باشد [ترجمه ترگمان]او به عنوان یک سیاست مدار از رده خارج نشده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. We got to install an Indwelling Curiosity Cutout in some nosy booger.
[ترجمه گوگل]ما باید یک بریدگی کنجکاوی ساکن را در یک بوگر فضول نصب کنیم [ترجمه ترگمان]ما باید یک کنجکاوی indwelling را در برخی از booger nosy نصب کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. Scrapbooks and bottles of paste and cutout articles of the young Dove braving gales in canoes, performing heroic acts.
[ترجمه گوگل]دفترچهها و بطریهای رب و اقلام بریده شده از کبوتر جوان که در قایقهای قایقرانی جسارت میکند و اعمال قهرمانانه انجام میدهد [ترجمه ترگمان]scrapbooks و شیشه های مربا و تکه های بریده این قمری جوان با canoes در canoes با حرکات قهرمانانه دست و پنجه نرم می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
18. Poole brought his fist down on the alarm cutout, and the wailing ceased.
[ترجمه گوگل]پول مشتش را روی بریدگی آلارم پایین آورد و زاری متوقف شد [ترجمه ترگمان]پول مشتش را روی یکی دیگر بند زنگ خطر انداخت و شیون و زاری متوقف شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
19. Turn on the text cutout layer again.
[ترجمه گوگل]لایه برش متن را دوباره روشن کنید [ترجمه ترگمان]دوباره متن بریده متن را روشن کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
20. The damage of plane with cutout is mostly caused by the interlaminar fracture around the hole.
[ترجمه گوگل]آسیب صفحه با بریدگی بیشتر ناشی از شکستگی بین لایه ای اطراف سوراخ است [ترجمه ترگمان]آسیب هواپیما با فیوز خودکاری بیشتر از شکستگی بین لایه ای در اطراف سوراخ ایجاد می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
21. You can have your picture taken with a cutout of David Beckham.
[ترجمه گوگل]می توانید عکس خود را با بریدگی دیوید بکهام بگیرید [ترجمه ترگمان]شما می توانید عکس خود را با یک فیوز خودکاری از دیوید بکهام (دیوید بکهام)بگیرید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
22. PS Cutout filter, PS filter Cutout famous tool Cutout hair, wedding and so on.
[ترجمه گوگل]فیلتر PS Cutout، فیلتر PS Cutout ابزار معروف Cutout مو، عروسی و غیره [ترجمه ترگمان]PS Cutout، فیلتر PS، hair معروف Cutout، ازدواج و غیره [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
23. There's a life-size cutout of Obama on the wall.
[ترجمه گوگل]یک برش در اندازه واقعی از اوباما روی دیوار وجود دارد [ترجمه ترگمان]یک فیوز خودکاری به اندازه یک زندگی وجود دارد که اوباما روی دیوار است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
24. We produce porcelain insulator, porcelain bushing, fuse cutout, lightning arrester and composite insulator.
[ترجمه گوگل]ما عایق چینی، بوش چینی، قطع فیوز، صاعقه گیر و عایق کامپوزیت تولید می کنیم [ترجمه ترگمان]ما یک عایق چینی، bushing چینی، فیوز خودکاری، برق گیر و مقره های کامپوزیتی ایجاد می کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
25. black bags designed with a burka cutout at the level where most standard-size magazines show the eyes of their cover girls.
[ترجمه گوگل]کیف های مشکی طراحی شده با برش بورکا در سطحی که اکثر مجلات با اندازه استاندارد چشمان دختران جلد خود را نشان می دهند [ترجمه ترگمان]کیسه های سیاه طراحی شده با یک فیوز خودکاری در سطح بالا که در آن اکثر مجلات سایز استاندارد، چشم دختران پوشش دار خود را نشان می دهند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
26. So he sent a life - size cardboard cutout of himself, as well as a prerecorded speech.
[ترجمه گوگل]بنابراین او یک برش مقوایی در اندازه واقعی از خودش و همچنین یک سخنرانی از قبل ضبط شده فرستاد [ترجمه ترگمان]بنابراین او یک تکه مقوا به اندازه یک قطعه مقوا برای خودش فرستاد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
27. It is used to trace the cutout images onto artwork. In computer typesetting, it is an underlying page design or grid into which text and graphics are placed.
[ترجمه گوگل]برای ردیابی تصاویر برش بر روی آثار هنری استفاده می شود در حروفچینی کامپیوتری، یک طراحی صفحه یا شبکه ای است که متن و گرافیک در آن قرار می گیرد [ترجمه ترگمان]از آن برای ردیابی تصاویر بریده در آثار هنری استفاده می شود در حروف چینی رایانه ای، این یک طراحی صفحه اصلی یا شبکه ای است که متن و گرافیکی در آن قرار داده می شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
28. It's a cutout between the bordello and the abductors.
[ترجمه گوگل]این یک بریدگی بین بوردلو و آدم ربایان است [ترجمه ترگمان]این یک قطع شده میان the و آدم ربایان است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
29. But the pockets are empty. even the makers' labels are cutout.
[ترجمه گوگل]اما جیب ها خالی است حتی برچسب های سازندگان نیز بریده شده است [ترجمه ترگمان]اما جیب هایش خالی است حتی makers هم بریده شده اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[سینما] بریده - تصویر بریده - بریده فیلم - برش حذفی - اشکال بریده شده - بریده مقوا - بریدگی [زمین شناسی] کانال پر کن یک توده شیل، سیلت استون یا ماسه سنگ که یک کانال فرسایشی را که به درون یک رگه زغال سنگ حفر شده است، پر می کند. مقایسه شود با: (زغال سنگ) آب شست (استخراج معدن). مترادف: horseback (زغال سنگ شناسی). [ریاضیات] خم کردن [عمران و معماری] فیوزخودکار - کلید قطع جریان [برق و الکترونیک] قطع کن وسیله ای الکتریکی که به صورت دستی یا خودکار جریان را قطع می کند، مانند مدار شکن، فیوز یا کلید .
انگلیسی به انگلیسی
• switch that cuts off electricity in case of an overload; stop doing; leave out a cut-out is an automatic device that turns off a motor, often because there is something wrong with it. a cardboard cut-out is a shape cut from card. cutoff switch (electricity); clipping, something that has been cut from something else
پیشنهاد کاربران
"Cut out" means to stop an action or to be inherently suited for a particular role متوقف کردن یک عمل یا ذاتاً مناسب بودن برای یک نقش خاص است. متوقف کردن یک رفتار خاص یا شناسایی مناسب بودن ذاتی فرد برای یک نقش یا وظیفه خاص ... [مشاهده متن کامل]
مترادف: Cease, fit, end. مثال؛ He realized he wasn't cut out for a career in finance. او متوجه شد که برای حرفه ای در امور مالی مناسب نیست. If you don't stop talking, I'm going to cut you out of this discussion. She finally decided to cut out the negative influences in her life.
cut out ( leave ) . It is late, I have to cut out. رفتن ، ترک کردن جایی
مثال؛ I need to cut out sweets from my diet. In a friendship, one person might say, “I had to cut out toxic people from my life. ” A person might decide to cut out negative habits or behaviors from their daily routine.
در حالت اسمی به معنای فیگور، مجسمه کاغذی یا چوبی
معنی اصطلاحی cut out میشه قادر یا مناسب برای انجام کاری . Why do you think that you're cut out for this job? چرا فک میکنی برای این کار مناسب هستی؟
be cut out for ( doing ) something مناسب کاری یا چیزی بودن به درد کاری یا چیزی خوردن
CUT OUT معنی عامیانه ی دیگه ای هم داره که میشه قادر به انجام چیزی نبودن مثال: I am not cut out for jumping من نمیتونم بپرم یا i am not cut out for driving نمیتونم رانندگی کنم
عبارات cut out و cut down هر دو یک معنای مشابه دارن و اون هم معنی قطع کردن یا حذف کردنه اما cut down بیشتر به معنای کاهش دادن یا کم کردن است . Example 1 : Please don't put the candy jar right next to my desk. I'm trying to�cut down�on sugar ... [مشاهده متن کامل]
لطفا ظرف آب نبات را کنار میز من نگذارید. من سعی می کنم سطح شکر را ( کم کنم / کاهش دهم ) Example 2 : I have to cut out diary products from my diet من باید محصولات لبنی را از رژیم غذایی ام حذف کنم Example 3 : we need to cut down / cut out that dying tree ما باید آن درخت در حال مرگ را قطع کنیم • اگر موافق هستید لایک کنید ❤️
کنده کاری روی چوب، مقوا و غیره
از میان برداشتن - حذف کردن
از کاری دست برداشتن
دُوربُری - جداسازی پس زمینه از سوژه اصلی
بریدن reach 2
Cut a piece of paper or cloth into a shape برش قطعه ای از کاغذ یا پارچه به صورت یک شکل کاردستی
If an engine, machine, or piece of equipment cuts out, it suddenly stops working: One of the plane's engines cut out, so they had to land with only one. اگر در مورد موتور ماشین یا هواپیما و غیره یا وسایل متحرک به کار بره، یعنی یه دفعه خاموش شدن، یه دفعه از کار افتادن ... [مشاهده متن کامل]
مثل موتوری که یک دفعه از کار می افته
بریدگی
بعضی جاها به معنی تمومش کن هم هست مثلا: I wish I'd told him to cut it out. یعنی کاش بهش میگفتم تمومش کنه یا دیگه اون کار رو ادامه نده
You are not cut out for getting married تو برای ازدواج ساخته نشده ای. تو مناسب ازدواج نیستی به قول دکتر هلاکویی کالای ازدواج نیستی
🔴 To leave, go or exit ◀️ I am going to cut out in a few minutes
cut out ( سینما و تلویزیون ) واژه مصوب: بریدهنقش تعریف: اَشکال کوچک بریدهشده از کاغذ یا مقوا یا چوب یا مواد دیگر که در پویانمایی از آنها استفاده میشود|||متـ . بریده
فرض کنید یک کاغذ دارید ، وسط یا هرجای آن ، منهای گوشه ها و اضلاع یک شکلی میکشید ، می برید و از کاغذ جدا می کنید در این حال شما cut out کرده اید
آنتن قطع شدن
کنار گذاشتن: cut that out آنرا کنار بگذار
cut out ( verb ) = جدا کردن، بریدن، برش دادن، خاتمه دادن، تمام کردن، از کاری دست بر داشتن، بس کردن، حذف کردن، از کار افتادن ( موتور و. . ) exmaples: 1 - I cut it out and pinned it to my bedroom wall. ... [مشاهده متن کامل]
آن را بریدم و به دیوار اتاق خوابم نصب کردم. 2 - I cut the picture out of the newspaper. من آن عکس را از روزنامه جدا کردم ( بریدم ) . 3 - Cut it out! That hurts! بس کن! درد می کند! 4 - . I've cut out red meat from my diet. گوشت قرمز را از رژیم غذایی خود حذف کرده ام. 5 - You can cut out this whole paragraph. می توانید کل این پاراگراف را حذف کنید. 6 - One of the plane's engines cut out, so they had to land with only one. یکی از موتورهای هواپیما از کار افتاد ، بنابراین آنها مجبور شدند فقط با یک موتور به زمین بنشینند.
بریدن چیزی، برش دادن
تصاویر آدم ها که روی مقوا زده میشه و وایمیسه.
جدا کردن یا اختصاص دادن مثلا زمان برای اعضای خانواده
گاه به معنای "رابط" است. در مباحث اطلاعاتی و جاسوسی به فرد واسط گفته میشود. gave this to our cutout
بریدن - ایجاد شدن
رفتن ترک کردن
بیرون کشیدن هم معنی میده
( Verb ) Cut a piece of paper or cloth into a shape برش دادن، جدا کردن در اثر بریدن: Cut out the heart کانون زبان ایران
Cut in = سهیم کردن Cut out = سهم کسی را گرفتن ( به زور ) از چنگ اش در آوردن
remove, eliminate I have lost my job I must cut out all unnecessary spending به معنای حذف کردن و کنار گذاشتن چیزی هم هست
بریدن ، برش دادن
کنار گذاشتن
شکلک کاغذی یا چوبی ( بچه گانه )
I'm not cut out for this job من برای این کار ساخته نشدم
کنده شدن یا کندگی حاصل در سطوح قطعات قسمت توربین موتور ( در اثر حرارت ) که در بازرسی حین تعمیر شناسایی و اصلاح می شود و یا قطعه اسقاط می گردد بعنوان مثال cut out up to 65 mm long and 7mm max depth
طرد کردن
بریدن وسیله کاغذی یا خود کاغد
To remove somthing by cutting around it بریدن، برش دادن
قطع کننده
Cut a piece of paper or cloth into a shape
cut a pice of paper or cloth into a shape
to cut a shape from a piece of paper, cloth etc:
از روی شکلی که کشیده شده قیچی کردن یا بریدن
بریدن چیزی
Skip doing ، اجتناب از مصرف چیزی
Cut out Cut out to be an engineer Cut out for sth Cut out=مستعد برای چیزی یا کاری=استعداد کاری را داشتن=مناسب کاری بودن