اسم ( noun )
• (1) تعریف: a rectangular solid with six square faces all of the same size.
• (2) تعریف: a number represented as the third power of another number.
- Eight is the cube of two.
[ترجمه بردیا.م] در اینجا هشت مکعب است که در آنها عدد دو وجود دارد|
[ترجمه سروش] عدد هشت مکعب عدد دو است|
[ترجمه یوسف نادری] عدد ۸، توان سوم عدد ۲ است.|
[ترجمه ارین] عدد هشت مکعب شده ی عدد دو است.|
[ترجمه گوگل] هشت مکعب دو است[ترجمه ترگمان] هشت نفر مکعب دو است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: (slang) one of a pair of dice.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: cubes, cubing, cubed
حالات: cubes, cubing, cubed
• (1) تعریف: to make into cubes, as by cutting.
- He cubed the meat before cooking it.
[ترجمه 😊MIRSMH] او قبل از پختن گوشت را تکه تکه ( به قطعات کوچک تر تقسیم ) کرد .|
[ترجمه گوگل] قبل از پختن گوشت را مکعبی کرد[ترجمه ترگمان] او قبل از پختن آن گوشت را تمیز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to multiply (a number) by itself twice.
- If you cube three, the result is twenty-seven.
[ترجمه یوسف نادری] اگر عدد ۳ را، به توان سه برسانید نتیجه ۲۷ می شود. ( توان سوم هر عدد را، مکعبِ cube آن عدد می گویند )|
[ترجمه گوگل] اگر سه را مکعب کنید، نتیجه بیست و هفت می شود[ترجمه ترگمان] اگر شما سه تا را مکعب کنید نتیجه بیست و هفت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: any of certain American plants related to the pea, the roots of which yield rotenone.