• (1)تعریف: to depend or rely on. • مترادف: depend on, rely on, trust in • مشابه: bank on, calculate, depend, lean, lean on, rely
- Can I count on you to keep a secret?
[ترجمه zahra] آیا میتوانم برای نگهداری یک راز به تو اعتماد کنم ؟
|
[ترجمه مريم جون] ایا می توانم به شما اعتماد کنم و رازی را به شما بگم
|
[ترجمه امیررضا فرهید] آیا میتوانم روی شما حساب کنم و رازی را بگم ؟
|
[ترجمه Sahar] میتونم روی راز داری تو حساب کنم؟
|
[ترجمه سید مهدی اکبری] ایا امکان دارد برای نگهداری یک راز به تو اعتماد کنم
|
[ترجمه //] آیا من می توانم برای حفاظت ( رازداری ) از رازی روی شما ( تو ) حفاظت کنم؟؟؟؟؟
|
[ترجمه نوید] آیا می توانم برای نگهداری یک راز روی شما حساب کنم؟
|
[ترجمه گوگل] آیا می توانم برای حفظ یک راز روی شما حساب کنم؟ [ترجمه ترگمان] میتونم روت حساب کنم که یه راز رو نگه داری؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: to look forward to; anticipate. • مترادف: anticipate • مشابه: bargain for, expect, hope, reckon on
- He is counting on taking a vacation this year.
[ترجمه گوگل] او روی تعطیلات امسال حساب می کند [ترجمه ترگمان] او در حال شمارش برای گذراندن تعطیلات در سال جاری است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. Sorry I'm late, I didn't count on being held up in the traffic.
[ترجمه گوگل]ببخشید دیر اومدم، حساب نکردم تو ترافیک نگه دارم [ترجمه ترگمان]متاسفم که دیر کردم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. We hope we can count on your continued cooperation and support.
[ترجمه سید مهدی اکبری] ما امیدواریم بتوانیم در پشتیبانی مداوم روی شما حساب کنیم
|
[ترجمه گوگل]امیدواریم بتوانیم روی همکاری و حمایت مستمر شما حساب کنیم [ترجمه ترگمان]ما امیدواریم که بتوانیم بر هم کاری و پشتیبانی مداوم شما حساب کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. If there's anything I can do, count on me.
[ترجمه ...] اگر کاری از دست من بر میاد، روی من حساب کن
|
[ترجمه =)] اگ کاری میتونم انجام بدم روم حساب کن
|
[ترجمه گوگل]اگر کاری می توانم انجام دهم، روی من حساب کنید [ترجمه ترگمان]اگر کاری از دستم بر بیاید، روی من حساب کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The government thought it could count on the support of the trades unions.
[ترجمه گوگل]دولت فکر می کرد می تواند روی حمایت اتحادیه های کارگری حساب کند [ترجمه ترگمان]دولت فکر می کرد که می تواند بر حمایت از اتحادیه های اصناف به حساب آید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Can I count on your loyalty?
[ترجمه سید مهدی اکبری] ایا من می توانم به وفاداری اتان حساب کنم ؟
|
[ترجمه گوگل]آیا می توانم روی وفاداری شما حساب کنم؟ [ترجمه ترگمان]میتونم روی وفاداریت حساب کنم؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He had always been able to count on her wise counsel.
[ترجمه گوگل]او همیشه توانسته بود روی نصیحت عاقلانه او حساب کند [ترجمه ترگمان]او همیشه توانسته بود برای مشورت عاقلانه او حساب باز کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. I didn't count on his capsizing the raft.
[ترجمه گوگل]من روی واژگونی کلک او حساب نکردم [ترجمه ترگمان]روی قایق واژگون نشدم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. You can always count on Michael in a crisis.
[ترجمه گوگل]همیشه می توانید در شرایط بحرانی روی مایکل حساب کنید [ترجمه ترگمان]شما همیشه می توانید در یک بحران بر روی \"مایکل\" حساب کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. She could count on the fingers of one hand the people she actually enjoyed being with.
[ترجمه گوگل]او میتوانست روی انگشتان یک دست آدمهایی را بشمارد که واقعاً از بودن با آنها لذت میبرد [ترجمه ترگمان]او می توانست روی انگشت های یکی از کسانی که در واقع از بودن با آن ها لذت می برد حساب کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. 'I'm sure he'll help. ' 'Don't count on it. '
[ترجمه گوگل]من مطمئن هستم که او کمک خواهد کرد 'روی آن حساب نکن ' [ترجمه ترگمان]مطمئنم که کمک می کنه روش حساب نکن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Can I count on your support?
[ترجمه گوگل]آیا می توانم روی حمایت شما حساب کنم؟ [ترجمه ترگمان]میتونم روی حمایت شما حساب کنم؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. I count on your help.
[ترجمه محمد] من روی کمک شما حساب می کنم.
|
[ترجمه گوگل]من روی کمک شما حساب می کنم [ترجمه ترگمان]من روی کمک شما حساب می کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. You can count on him for a truthful report of the accident.
[ترجمه گوگل]می توانید برای گزارش واقعی حادثه روی او حساب کنید [ترجمه ترگمان]شما می توانید او را به خاطر یک گزارش صادقانه از تصادف روی او حساب کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. I can always count on you to cheer me up.
[ترجمه گوگل]من همیشه می توانم روی شما حساب کنم که به من روحیه می دهید [ترجمه ترگمان] همیشه میتونم روت حساب کنم که منو خوشحال کنی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. You can count on Dean to ruin any party.
[ترجمه گوگل]برای خراب کردن هر مهمانی می توانید روی دین حساب کنید [ترجمه ترگمان] میتونی روی \"دین\" حساب کنی که مهمونی رو خراب کنه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• rely on, depend upon
پیشنهاد کاربران
امیدوار بودن به کسی، تکیه داشتن به کسی
حساب کردن اطمینان کردن
Depend on or be certain of Somebody or something
اعتماد کردن trust
روی کسی یا چیزی حساب کردن و میتونیم بگیم اعتماد کردن، پشت بستن