اسم ( noun )
• (1) تعریف: a person who writes letters to another, esp. over a period of time.
- He had been such a reliable correspondent that she worried when his letters seemed to stop.
[ترجمه گوگل] او چنان خبرنگار قابل اعتمادی بود که وقتی به نظر می رسید نامه های او متوقف می شود، نگران شد
[ترجمه ترگمان] او یک خبرنگار قابل اعتماد بود که وقتی نامه هایش را متوقف می کرد نگران بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او یک خبرنگار قابل اعتماد بود که وقتی نامه هایش را متوقف می کرد نگران بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a person who reports news or contributes articles regularly to a newspaper, magazine, TV network, or the like, from a distant area.
• مشابه: reporter
• مشابه: reporter
- Working as a foreign correspondent, she reported from several countries in Asia.
[ترجمه گوگل] او که به عنوان خبرنگار خارجی کار می کرد، از چندین کشور آسیایی گزارش می داد
[ترجمه ترگمان] او به عنوان خبرنگار خارجی از چندین کشور در آسیا خبر داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او به عنوان خبرنگار خارجی از چندین کشور در آسیا خبر داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: something that resembles or is analogous to something else.
صفت ( adjective )
• : تعریف: similar or analogous.
• مشابه: analogous, coordinate, like, mutual
• مشابه: analogous, coordinate, like, mutual