فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: considers, considering, considered
حالات: considers, considering, considered
• (1) تعریف: to think about carefully; reflect on.
• مترادف: cogitate, deliberate, mull over, reflect, ruminate, study, think
• مشابه: call, consult, contemplate, debate, meditate, ponder, revolve, view, weigh
• مترادف: cogitate, deliberate, mull over, reflect, ruminate, study, think
• مشابه: call, consult, contemplate, debate, meditate, ponder, revolve, view, weigh
- I need time to consider the matter before making a decision.
[ترجمه محمد م] من قبل از تصمیم گیری نیاز دارم که در خصوص این موضوع بیشتر فکر کنم .|
[ترجمه محمد م] قبل از گرفتن تصمیم، برای بررسی بیشتر موضوع به زمان نیاز دارم|
[ترجمه samir_8203] قبل از تصمیم گیری به وقت بیشتری ( برای برسی بیشتر ) نیاز دارم|
[ترجمه amir00] قبل از تصمیم گیری برای بررسی ( کردن ) موضوع نیاز به زمان دارم.|
[ترجمه امیرمحسن] من قبل از تصمیم گیری، برای بررسی موضوع، به زمان نیاز دارم.|
[ترجمه فرشاد] من قبل از انتخاب و تصمیم گیری ، زمانی برای تفکر و سنجش ماجرا نیاز دارم .|
[ترجمه آبان مهر] من قبل از تصمیم گیری به زمانی برای تفکر در باره موضوع لازم دارم|
[ترجمه میم الف] من قبل از تصمیم گرفتن برای بررسی موضوع به زمان نیاز درم|
[ترجمه مینو.م] قبل از تصمیم گیری برای وارسی به این موضوع به زمان نیاز دارم|
[ترجمه روشنک] من قبل از تصمیم گیری به زمان نیاز دارم تا موضوع را بررسی کنم.|
[ترجمه جواد خزائی] من برای بررسی این موضوع، قبل از اینکه تصمیمی اتخاذ شود، نیاز به زمان دارم.|
[ترجمه Mehrdad] من نیاز دارم قبل از تصمیم گیری در مورد این موضوع بیشتر فکر کنم تا آن را درست برسی کنم|
[ترجمه 🔹Kurdish🔹] من نیازمند زمان هستم تا قبل از تصمیم گیری در مورد مسئله تعمق کنم.|
[ترجمه گوگل] قبل از تصمیم گیری به زمان نیاز دارم تا موضوع را بررسی کنم[ترجمه ترگمان] من قبل از تصمیم گیری به زمان نیاز دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Have you considered what the rest of us should do?
[ترجمه محمد م] آیا به این فکر کرده اید که بقیه ما باید چکار کنند ؟|
[ترجمه samir_8203] به این که بقیه قرار است چه کار کنند فکر کرده ای؟|
[ترجمه فرزانه جمشیدی] من تو را ب عنوان صمیمی ترین دوستم در نظر میگیرم|
[ترجمه مریم] آیا فکر کرده اید که مابقی ما باید چکار کنند؟|
[ترجمه گوگل] آیا فکر کرده اید که بقیه ما باید چه کار کنیم؟[ترجمه ترگمان] فکر کردی بقیه ما باید چیکار کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to think about as a possible selection or option.
• مشابه: contemplate, weigh
• مشابه: contemplate, weigh
- I don't think they even considered her for the position because of her lack experience.
[ترجمه محمد م] من فکر نمیکنم که آنها حتی او را برای این منصب بررسی کنند چون که او کمبود تجربه دارد .|
[ترجمه جواد خزائی] برای این پست، من فکر نمی کنم که آنها به این فرد ، بدلیل نداشتن تجربه ی کاری، حتی فکر هم کرده باشند.|
[ترجمه I am] من فکر نمیکنم که آنها حتی او را برای این منصب در نظر داشته باشند چون که او کمبود تجربه دارد .|
[ترجمه گوگل] فکر نمیکنم حتی به دلیل نداشتن تجربه او را برای این موقعیت در نظر بگیرند[ترجمه ترگمان] فکر نمی کنم به خاطر فقدان تجربه، او را به خاطر این موقعیت در نظر گرفته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Have you ever considered Florida for a vacation?
[ترجمه گیلانه] تصورش را کرده ای برای تعطیلات، رفتن به فلوریدا|
[ترجمه گوگل] آیا تا به حال فلوریدا را برای تعطیلات در نظر گرفته اید؟[ترجمه ترگمان] آیا تا به حال فلوریدا را برای تعطیلات در نظر گرفته اید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He's considering quitting his present job.
[ترجمه جواد خزائی] اون داره به رها کردن شغل فعلی اش فکر می کنه.|
[ترجمه گوگل] او در حال بررسی استعفای شغل فعلی خود است[ترجمه ترگمان] اون داره از کار فعلی اش دست بر می گیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to judge; deem; regard as.
• مترادف: deem, esteem, judge
• مشابه: account, adjudge, assess, believe, call, count, estimate, evaluate, find, opine, repute, see, suppose, think
• مترادف: deem, esteem, judge
• مشابه: account, adjudge, assess, believe, call, count, estimate, evaluate, find, opine, repute, see, suppose, think
- I consider you my closest friend.
[ترجمه محمد م] من تو را نزدیک ترین دوستم در نظر می گیرم.|
[ترجمه فرزانه جمشیدی] من تو را ب عنوان نزدیک ترین دوستم در نظر میگیرم|
[ترجمه نیلوفر مرادی] من تو رو نزدیک ترین دوستم به حساب میارم.|
[ترجمه ^-^] من تو را صمیمی ترین دوستم می دانم|
[ترجمه گوگل] من تو را صمیمی ترین دوستم می دانم[ترجمه ترگمان] فکر می کنم تو نزدیک ترین دوست منی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She considered her friend's apartment huge compared with her tiny one in the city.
[ترجمه جهان] او آپارتمان دوستش را درمقایسه بایک شهرکوچک. بزرگ درنظرگرفت|
[ترجمه گوگل] او آپارتمان دوستش را در مقایسه با آپارتمان کوچکش در شهر بزرگ می دانست[ترجمه ترگمان] او آپارتمان دوست خود را در مقایسه با شهر کوچک خود در شهر بزرگ در نظر گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Shakespeare is considered to be one of the greatest writers of the English language.
[ترجمه Hasti] شکسپیر جزو بزرگترین نویسندگان زبان انگلیسی محسوب شده است|
[ترجمه گوگل] شکسپیر را یکی از بزرگترین نویسندگان زبان انگلیسی می دانند[ترجمه ترگمان] شکسپیر یکی از بزرگ ترین نویسندگان زبان انگلیسی محسوب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The parents didn't consider it necessary to take the child to the doctor.
[ترجمه علی] والدین بردن کودک به پزشک را ضروری محسوب نکردند|
[ترجمه مریم] والدین این را لحاظ نکردند که بردن کودک به پزشک ضروریست|
[ترجمه گوگل] والدین لازم نمی دانستند که کودک را نزد پزشک ببرند[ترجمه ترگمان] پدر و مادر در نظر نداشتند که کودک را به پزشک ببرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I consider the project finished and don't intend to devote any more time to it.
[ترجمه علی] من پروژه را تمام شده محسوب می کنم و قصد ندارم وقت بیشتری صرف آن کنم|
[ترجمه گوگل] من پروژه را تمام شده می دانم و قصد ندارم زمان بیشتری را به آن اختصاص دهم[ترجمه ترگمان] من فکر می کنم که پروژه تمام شده بود و قصد ندارم وقت بیشتری را صرف آن کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: take into account; keep in mind.
• مترادف: allow for, regard, take into account
• متضاد: disregard, ignore
• مشابه: consult, count, heed, make allowance for, mark, take note of
• مترادف: allow for, regard, take into account
• متضاد: disregard, ignore
• مشابه: consult, count, heed, make allowance for, mark, take note of
- The judge will consider his lack of a criminal record in deciding what his punishment will be.
[ترجمه گوگل] قاضی عدم سوء پیشینه کیفری وی را در تصمیم گیری در مورد مجازات وی در نظر خواهد گرفت
[ترجمه ترگمان] قاضی فقدان سابقه کیفری را در تصمیم گیری در مورد این که مجازات او چه خواهد بود، در نظر خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] قاضی فقدان سابقه کیفری را در تصمیم گیری در مورد این که مجازات او چه خواهد بود، در نظر خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His score was really not bad if you consider that he had never played golf before.
[ترجمه گوگل] امتیاز او واقعاً بد نبود اگر در نظر بگیرید که او قبلاً هرگز گلف بازی نکرده بود
[ترجمه ترگمان] اگر فکر کنید که قبلا هرگز گلف بازی نکرده بود، امتیاز او واقعا بد نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اگر فکر کنید که قبلا هرگز گلف بازی نکرده بود، امتیاز او واقعا بد نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: to describe or talk about in a thoughtful way, looking at various aspects of a particular subject.
• مترادف: discuss
• مترادف: discuss
- In tonight's lecture, the professor will consider the issues relating to the development of alternative fuels.
[ترجمه گوگل] در سخنرانی امشب، استاد مسائل مربوط به توسعه سوخت های جایگزین را بررسی خواهد کرد
[ترجمه ترگمان] در سخنرانی امشب، پروفسور مسائل مربوط به توسعه سوخت های جایگزین را بررسی خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] در سخنرانی امشب، پروفسور مسائل مربوط به توسعه سوخت های جایگزین را بررسی خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (6) تعریف: to hold in esteem; regard highly.
• مترادف: esteem, honor, respect, value
• مشابه: appreciate, favor, regard
• مترادف: esteem, honor, respect, value
• مشابه: appreciate, favor, regard
- He is highly considered by the whole community.
[ترجمه گوگل] او به شدت مورد توجه کل جامعه است
[ترجمه ترگمان] او به شدت توسط کل جامعه مورد توجه قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او به شدت توسط کل جامعه مورد توجه قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to reflect carefully or with deliberation.
• مترادف: cogitate, contemplate, deliberate, mull, ponder, reflect, study, think
• مشابه: brood, meditate, ruminate, see
• مترادف: cogitate, contemplate, deliberate, mull, ponder, reflect, study, think
• مشابه: brood, meditate, ruminate, see
- This is a big decision, so let me consider for a moment.
[ترجمه گوگل] این یک تصمیم بزرگ است، پس اجازه دهید یک لحظه فکر کنم
[ترجمه ترگمان] این یک تصمیم بزرگ است، پس بگذارید یک لحظه فکر کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این یک تصمیم بزرگ است، پس بگذارید یک لحظه فکر کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید