confidant

/ˈkɑːnfəˌdɑːnt//ˌkɒnfɪˈdænt/

معنی: خاصگی، دمساز، محرم، محرم اسرار، پرده دار، راز دار
معانی دیگر: محرم راز، دوست مورد اعتماد، همراز، معتمد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: one to whom a secret or secrets are trusted or confided.
مترادف: familiar, intimate
مشابه: alter ego, buddy, chum, friend, mate, pal, trusty

- Her sister was her confidant, the one to whom she told all her secrets.
[ترجمه موسی] خواهرش معتمد ( راز نگه دار ) او بود ، کسی که همه اسرار خود را به او می گفت.
|
[ترجمه گوگل] خواهرش معتمد او بود، کسی که تمام رازهایش را به او گفت
[ترجمه ترگمان] خواهرش محرم رازش بود، کسی که همه اسرارش را به او گفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He was their adviser, confidant and father confessor.
[ترجمه موسی] او مشاور ، معتمد و راهنمای معنوی پدر آنها بود.
|
[ترجمه گوگل]او مشاور، معتمد و پدر اعتراف کننده آنها بود
[ترجمه ترگمان]مشاور آن ها، محرم اسرار و پدر confessor بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Stirling's R. A. F. confidant made arrangements for converting the aircraft but did nothing about telling any of his colleagues planning the operation.
[ترجمه گوگل]یکی از معتمدین استرلینگ، مقدماتی را برای تبدیل هواپیما انجام داد، اما کاری نکرد که به هیچ یک از همکارانش که قصد عملیات را داشتند اطلاع دهد
[ترجمه ترگمان]استرلینگ ی الف اف محرم رازی را برای تبدیل هواپیما اتخاذ کرد اما هیچ کاری در رابطه با گفتن هیچ یک از همکاران خود در برنامه ریزی این عملیات انجام نداد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Why is he my main role model and confidant?
[ترجمه گوگل]چرا او الگوی اصلی و مورد اعتماد من است؟
[ترجمه ترگمان]چرا او الگوی اصلی من و confidant است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Geoff in turn was a close confidant of Steen Willadsen.
[ترجمه گوگل]جف به نوبه خود از نزدیکان استین ویلادسن بود
[ترجمه ترگمان]جف به نوبه خود، محرم راز آستین Steen بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Often he played the role of confidant and go-between.
[ترجمه گوگل]او اغلب نقش محرم و واسطه را بازی می کرد
[ترجمه ترگمان]او اغلب نقش of را بازی می کرد و بین آن ها می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Globke was the closest confidant and adviser of Adenauer, who could stand in for the Chancellor.
[ترجمه گوگل]گلوبکه نزدیک ترین معتمد و مشاور آدناور بود که می توانست به جای صدراعظم بایستد
[ترجمه ترگمان]Globke نزدیک ترین فرد مورد اعتماد و مشاور of بود که می توانست در صدر اعظم قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Even his close confidant Manning described him in later years as imprudent.
[ترجمه گوگل]حتی منینگ از نزدیکان او در سال‌های بعد او را بی‌احتیاط توصیف کرد
[ترجمه ترگمان]حتی محرم اسرار او مانینگ در سال های بعد او را بی احتیاط توصیف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Joe also became a friend of presidential confidant Harry Hopkins, a former social worker and son of an Iowa harness maker.
[ترجمه گوگل]جو همچنین با هری هاپکینز، یکی از معتمدین ریاست جمهوری، یک مددکار اجتماعی سابق و پسر یک سازنده تسمه در آیووا، دوست شد
[ترجمه ترگمان]جو همچنین دوست صمیمی رئیس جمهور هری هاپکینز، یکی از کارکنان سابق اجتماعی و پسر یک ساز و ساز آیوا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A confidant and social support buffers a woman against the losses of retirement, widowhood, moves, and deaths.
[ترجمه learner] یک فرد معتمد و حامی اجتماعی از یک زن در برابر خلاهای بازنشستگی - بیوه بودن - تغییر مکانها و مرگها ( از دست دادن ها ) محافطت می کند ( buffer )
|
[ترجمه گوگل]یک حمایت اجتماعی و محرمانه، زن را در مقابل خسارات بازنشستگی، بیوه شدن، نقل مکان و مرگ محافظت می کند
[ترجمه ترگمان]محرم راز و حمایت اجتماعی یک زن را در برابر تلفات بازنشستگی، بیوگی، حرکت و مرگ نگه می دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Davidson was a close friend and confidant of Stanley Baldwin.
[ترجمه گوگل]دیویدسون دوست صمیمی و معتمد استنلی بالدوین بود
[ترجمه ترگمان]داویدسون دوست صمیمی و رازدار استنلی بالدوین بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Major Pendennis became the Begum's confidant and house friend.
[ترجمه گوگل]سرگرد پندنیس، معتمد و دوست خانگی بیگم شد
[ترجمه ترگمان]سرگرد Pendennis محرم اسرار Begum و دوست house شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It was Bea Sorenson who was really her confidant.
[ترجمه گوگل]این بی سورنسون بود که واقعاً معتمد او بود
[ترجمه ترگمان]این \"بی Sorenson\" بود که محرم اسرار خودش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He resigned himself to the role of confidant.
[ترجمه گوگل]او خود را به نقش معتمد واگذار کرد
[ترجمه ترگمان]او خود را تسلیم نقش confidant کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The artless woman had made a confidant of the boy.
[ترجمه گوگل]زن بی هنر پسر را معتمد کرده بود
[ترجمه ترگمان]زن ساده دل، محرم راز این پسر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خاصگی (اسم)
favorite, favourite, repository, confidant, minion

دمساز (اسم)
confidant

محرم (اسم)
intimate, confidant

محرم اسرار (اسم)
secretary, privy, confidant

پرده دار (اسم)
confidant

راز دار (صفت)
reliable, confidential, confident, confidant, tight-lipped, tight-mouthed

انگلیسی به انگلیسی

• one to whom secrets are confided, intimate
someone's confidant or confidante is a person who they discuss their private problems with; an old-fashioned word.

پیشنهاد کاربران

confidant ( n ) ( kɑnfəˌd�nt ) ( also confidante ) =a person that you trust and who you talk to about private or secret things, e. g. a trusted confidant of the President.
confidant
دو کلمه مشابه که نباید اشتباه گرفته بشن
confidant : با حرف a
به معنی : محرم راز، دوست مورد اعتماد، معتمد
confident :با حرف e
به معنی : بی پروا، راز دار، مطمئن، دلگرم
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : confide
✅️ اسم ( noun ) : confidence / confidentiality / confidant
✅️ صفت ( adjective ) : confident / confidential / confiding
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ قید ( adverb ) : confidently / confidentially / confidingly
❗️دوستان با اینکه تمامی این کلمات از یک خانواده هستند اما در معنی خیلی تفاوت دارند مثلا confident به معنای مطمئن و دارای اعتماد به نفس هست اما confidential به معنای سرّی و محرمانه می باشد! لطفا معنای همه کلمات را سرچ کنید تا در استفاده اونها دچار اشتباه نشید 🤝

✅دوست مورد اعتماد
✅محرم راز
✅محرم اسرار
Billionaire Trump 🟡confidant🟡 Thomas Barrack call's friend presidency disastrous for his business
CBSnews. com@
Confident صفته به معنای = مطمئن ، مصمم ، با اعتماد به نفس
Confidant اسمه به معنای = معتمد ، راز دار ، راز نگه دار ، محرم اسرار
سنگ صبور
confidant ( noun ) = معتمد، محرم اسرار، راز نگه دار، راز دار، محرم راز
Definition = شخصی که به او اعتماد دارید و احساسات و اسرار خود را با او در میان می گذارید
a confidant of the President = محرم اسرار رئیس جمهور
...
[مشاهده متن کامل]

a close confidant = معتمد نزدیک
مثال:
Her brother is her closest confidant.
برادرش نزدیکترین معتمد ( رازدار ) او است.

بپرس