• : تعریف: one to whom a secret or secrets are trusted or confided. • مترادف: familiar, intimate • مشابه: alter ego, buddy, chum, friend, mate, pal, trusty
- Her sister was her confidant, the one to whom she told all her secrets.
[ترجمه موسی] خواهرش معتمد ( راز نگه دار ) او بود ، کسی که همه اسرار خود را به او می گفت.
|
[ترجمه گوگل] خواهرش معتمد او بود، کسی که تمام رازهایش را به او گفت [ترجمه ترگمان] خواهرش محرم رازش بود، کسی که همه اسرارش را به او گفته بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. He was their adviser, confidant and father confessor.
[ترجمه موسی] او مشاور ، معتمد و راهنمای معنوی پدر آنها بود.
|
[ترجمه گوگل]او مشاور، معتمد و پدر اعتراف کننده آنها بود [ترجمه ترگمان]مشاور آن ها، محرم اسرار و پدر confessor بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Stirling's R. A. F. confidant made arrangements for converting the aircraft but did nothing about telling any of his colleagues planning the operation.
[ترجمه گوگل]یکی از معتمدین استرلینگ، مقدماتی را برای تبدیل هواپیما انجام داد، اما کاری نکرد که به هیچ یک از همکارانش که قصد عملیات را داشتند اطلاع دهد [ترجمه ترگمان]استرلینگ ی الف اف محرم رازی را برای تبدیل هواپیما اتخاذ کرد اما هیچ کاری در رابطه با گفتن هیچ یک از همکاران خود در برنامه ریزی این عملیات انجام نداد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Why is he my main role model and confidant?
[ترجمه گوگل]چرا او الگوی اصلی و مورد اعتماد من است؟ [ترجمه ترگمان]چرا او الگوی اصلی من و confidant است؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Geoff in turn was a close confidant of Steen Willadsen.
[ترجمه گوگل]جف به نوبه خود از نزدیکان استین ویلادسن بود [ترجمه ترگمان]جف به نوبه خود، محرم راز آستین Steen بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Often he played the role of confidant and go-between.
[ترجمه گوگل]او اغلب نقش محرم و واسطه را بازی می کرد [ترجمه ترگمان]او اغلب نقش of را بازی می کرد و بین آن ها می رفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Globke was the closest confidant and adviser of Adenauer, who could stand in for the Chancellor.
[ترجمه گوگل]گلوبکه نزدیک ترین معتمد و مشاور آدناور بود که می توانست به جای صدراعظم بایستد [ترجمه ترگمان]Globke نزدیک ترین فرد مورد اعتماد و مشاور of بود که می توانست در صدر اعظم قرار گیرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Even his close confidant Manning described him in later years as imprudent.
[ترجمه گوگل]حتی منینگ از نزدیکان او در سالهای بعد او را بیاحتیاط توصیف کرد [ترجمه ترگمان]حتی محرم اسرار او مانینگ در سال های بعد او را بی احتیاط توصیف کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Joe also became a friend of presidential confidant Harry Hopkins, a former social worker and son of an Iowa harness maker.
[ترجمه گوگل]جو همچنین با هری هاپکینز، یکی از معتمدین ریاست جمهوری، یک مددکار اجتماعی سابق و پسر یک سازنده تسمه در آیووا، دوست شد [ترجمه ترگمان]جو همچنین دوست صمیمی رئیس جمهور هری هاپکینز، یکی از کارکنان سابق اجتماعی و پسر یک ساز و ساز آیوا بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. A confidant and social support buffers a woman against the losses of retirement, widowhood, moves, and deaths.
[ترجمه learner] یک فرد معتمد و حامی اجتماعی از یک زن در برابر خلاهای بازنشستگی - بیوه بودن - تغییر مکانها و مرگها ( از دست دادن ها ) محافطت می کند ( buffer )
|
[ترجمه گوگل]یک حمایت اجتماعی و محرمانه، زن را در مقابل خسارات بازنشستگی، بیوه شدن، نقل مکان و مرگ محافظت می کند [ترجمه ترگمان]محرم راز و حمایت اجتماعی یک زن را در برابر تلفات بازنشستگی، بیوگی، حرکت و مرگ نگه می دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Davidson was a close friend and confidant of Stanley Baldwin.
[ترجمه گوگل]دیویدسون دوست صمیمی و معتمد استنلی بالدوین بود [ترجمه ترگمان]داویدسون دوست صمیمی و رازدار استنلی بالدوین بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Major Pendennis became the Begum's confidant and house friend.
[ترجمه گوگل]سرگرد پندنیس، معتمد و دوست خانگی بیگم شد [ترجمه ترگمان]سرگرد Pendennis محرم اسرار Begum و دوست house شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. It was Bea Sorenson who was really her confidant.
[ترجمه گوگل]این بی سورنسون بود که واقعاً معتمد او بود [ترجمه ترگمان]این \"بی Sorenson\" بود که محرم اسرار خودش بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. He resigned himself to the role of confidant.
[ترجمه گوگل]او خود را به نقش معتمد واگذار کرد [ترجمه ترگمان]او خود را تسلیم نقش confidant کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The artless woman had made a confidant of the boy.
[ترجمه گوگل]زن بی هنر پسر را معتمد کرده بود [ترجمه ترگمان]زن ساده دل، محرم راز این پسر شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• one to whom secrets are confided, intimate someone's confidant or confidante is a person who they discuss their private problems with; an old-fashioned word.
پیشنهاد کاربران
confidant ( n ) ( kɑnfəˌd�nt ) ( also confidante ) =a person that you trust and who you talk to about private or secret things, e. g. a trusted confidant of the President.
دو کلمه مشابه که نباید اشتباه گرفته بشن confidant : با حرف a به معنی : محرم راز، دوست مورد اعتماد، معتمد confident :با حرف e به معنی : بی پروا، راز دار، مطمئن، دلگرم
✅️ قید ( adverb ) : confidently / confidentially / confidingly ❗️دوستان با اینکه تمامی این کلمات از یک خانواده هستند اما در معنی خیلی تفاوت دارند مثلا confident به معنای مطمئن و دارای اعتماد به نفس هست اما confidential به معنای سرّی و محرمانه می باشد! لطفا معنای همه کلمات را سرچ کنید تا در استفاده اونها دچار اشتباه نشید 🤝
✅دوست مورد اعتماد ✅محرم راز ✅محرم اسرار Billionaire Trump 🟡confidant🟡 Thomas Barrack call's friend presidency disastrous for his business CBSnews. com@
Confident صفته به معنای = مطمئن ، مصمم ، با اعتماد به نفس Confidant اسمه به معنای = معتمد ، راز دار ، راز نگه دار ، محرم اسرار
سنگ صبور
confidant ( noun ) = معتمد، محرم اسرار، راز نگه دار، راز دار، محرم راز Definition = شخصی که به او اعتماد دارید و احساسات و اسرار خود را با او در میان می گذارید a confidant of the President = محرم اسرار رئیس جمهور ... [مشاهده متن کامل]
a close confidant = معتمد نزدیک مثال: Her brother is her closest confidant. برادرش نزدیکترین معتمد ( رازدار ) او است.