compensate

/ˈkɑːmpənˌset//ˈkɒmpənseɪt/

معنی: جبران کردن، تلافی کردن، غرامت دادن، پاداش دادن، تاوان دادن، عوض دادن
معانی دیگر: خسارت دادن، (مکانیک) موازنه کردن، متعادل کردن، (وزن و قدرت و غیره) خنثی کردن، پارسنگ کردن، تعدیل کردن، عو­ دادن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to provide with or serve as an equivalent; make up for (often fol. by "for").
مشابه: cancel

- No amount of money from the company could compensate for the loss of her son.
[ترجمه سیدمجتبی سیدباقری] هیچ مبلغی نمیتواند از دست دادن پسرش را جبران کند.
|
[ترجمه گوگل] هیچ مبلغی از این شرکت نمی تواند فقدان پسرش را جبران کند
[ترجمه ترگمان] هیچ پولی از سوی شرکت نمی تواند برای از دست دادن پسرش جبران کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She has little formal training, but her experience in the field more than compensates.
[ترجمه فرح] او تحصیلات دانشگاهی در این زمینه ندارد، اما تجربه اش در این زمینه ان را جبران کرده .
|
[ترجمه گوگل] او آموزش رسمی کمی دارد، اما تجربه او در این زمینه بیش از آن جبران می کند
[ترجمه ترگمان] او آموزش رسمی کمی دارد، اما تجربه او در این زمینه بیش از جبران است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: compensates, compensating, compensated
مشتقات: compensator (n.)
(1) تعریف: to offset or be equivalent to.
مترادف: countervail, offset
مشابه: balance, equal, make up

- The eventual benefits will surely compensate the cost.
[ترجمه گوگل] مزایای نهایی مطمئناً هزینه را جبران می کند
[ترجمه ترگمان] سود نهایی قطعا هزینه را جبران خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to pay or repay; recompense. .
مترادف: pay, recompense, reimburse, remunerate, repay
مشابه: indemnify, make amends, make up, offset, redress, refund, requite, reward, satisfy

- The servants were often poorly compensated.
[ترجمه حسن بهجو] پرداختی به خدمتکاران به سختی جبران زحماتشون را می کند
|
[ترجمه sara] غالبا به خدمتکاران پاداش اندکی داده می شود.
|
[ترجمه گوگل] خادمان غالباً غرامت ضعیفی دریافت می کردند
[ترجمه ترگمان] خدمتکاران اغلب اوقات خود را از دست می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- If you help us now, we will compensate you amply in the future.
[ترجمه گوگل] اگر هم اکنون به ما کمک کنید، در آینده به میزان زیادی به شما جبران خواهیم کرد
[ترجمه ترگمان] اگر همین حالا به ما کمک کنید، در آینده به شما پاداش خواهیم داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to counterbalance, as a physical force.
مترادف: counterbalance, counterpoise, countervail, counterweigh
مشابه: balance, counteract, offset

جمله های نمونه

1. a child can never compensate his mother for her efforts
فرزند هرگز نمی تواند زحمات مادرش را جبران کند.

2. i was willing to compensate him for the damage i had done to his car
حاضر بودم خسارتی را که به اتومبیل او وارد کرده بودم جبران کنم.

3. she used her good looks to compensate for her lack of intelligence
او از زیبایی خود برای جبران کم هوشی اش استفاده می کرد.

4. Nothing can compensate for losing my husband.
[ترجمه مریم فللاحپور] هیچ چیز از دست دادن شوهرم را جبران نمی کنه
|
[ترجمه فرح] هیچ چیز نمی تونه جای خالی شوهرم را برایم پر بکند.
|
[ترجمه گوگل]هیچ چیز نمی تواند جبران از دست دادن شوهرم را بدهد
[ترجمه ترگمان]هیچی نمیتونه بخاطر از دست دادن شوهرم جبران کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Drinking more water can compensate for you let me shed tears.
[ترجمه نهال] اجازه دهید اشک هایم را بریزم، نوشیدن اب جبران میکند
|
[ترجمه گوگل]نوشیدن آب بیشتر می تواند شما را جبران کند، اجازه دهید اشک بریزم
[ترجمه ترگمان]نوشیدن آب بیشتر می تواند جبران کند و اجازه بدهید اشک بریزم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The advantages of the scheme more than compensate for the risks associated with it.
[ترجمه گوگل]مزایای این طرح بیش از جبران خطرات مرتبط با آن است
[ترجمه ترگمان]مزایای این طرح بیش از جبران ریسک های مربوط به آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Nothing can compensate for the loss of one's health.
[ترجمه حسینی] سلامتی با هیچ چیزی قابل جبران نی
|
[ترجمه گوگل]هیچ چیز نمی تواند از دست دادن سلامتی فرد را جبران کند
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز نمی تواند سلامتی فرد را جبران کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The factory will compensate their workers if they are hurt at work.
[ترجمه گوگل]اگر کارگران در محل کار آسیب ببینند، کارخانه غرامت را جبران خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]این کارخانه در صورت آسیب رساندن به کار، به کارگران خود غرامت پرداخت خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They gave him a one-off payment to compensate for the extra hours that he had to work.
[ترجمه گوگل]آنها برای جبران ساعات اضافی که باید کار می کرد، یک بار به او پرداخت کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها به او یک پرداخت پول دادند تا ساعات اضافی را جبران کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. No supportive words could ever compensate for the pain of being separated from her children for 10 years.
[ترجمه گوگل]هیچ کلمه حمایتی نمی تواند درد 10 سال جدایی از فرزندانش را جبران کند
[ترجمه ترگمان]هیچ عبارت حمایتی نمی توانست درد جدایی از بچه هایش را به مدت ۱۰ سال جبران کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She used her good looks to compensate her lack of intelligence.
[ترجمه Sara] اواستفاده کردازخوب به نظررسیدنش برای اینکه کمبودهوشش روجبران کنه
|
[ترجمه زباری] او از خوشگل بودنش برای جبران بهره هوشی ناچیزش بهره می برد.
|
[ترجمه گوگل]او از ظاهر زیبایش برای جبران کمبود هوش خود استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]اون از اون خوب استفاده می کرد که کمبود اطلاعات رو جبران کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Nothing can compensate the young mother for the loss of her favrourite daughter.
[ترجمه گوگل]هیچ چیز نمی تواند مادر جوان را برای از دست دادن دختر مورد علاقه اش جبران کند
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز نمی تواند به مادر جوان برای از دست دادن دختر favrourite جبران کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The firm must compensate you for your traveling costs.
[ترجمه گوگل]شرکت باید هزینه های سفر شما را جبران کند
[ترجمه ترگمان]شرکت باید هزینه های سفر شما را جبران کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Some kids become high-achievers to compensate for their parents' disinterest.
[ترجمه حسن بهجو] بعضی کودکان برای جبران بی علاقگی والدینشان ( به کار های شان ) بیش ( از حد ) موفق می شوند
|
[ترجمه گوگل]برخی از بچه ها برای جبران بی علاقگی والدینشان موفق می شوند
[ترجمه ترگمان]برخی از کودکان با عدم تمایل به جبران بی علاقگی والدین خود به دبیرستان می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The company will compensate you for the losses you have suffered.
[ترجمه گوگل]شرکت زیان هایی که متحمل شده اید را به شما جبران می کند
[ترجمه ترگمان]این شرکت جبران خساراتی را که متحمل شده اید را جبران خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. I took her swimming to compensate for having missed out on the cinema.
[ترجمه گوگل]من او را به شنا بردم تا جبران کنم که سینما را از دست داده است
[ترجمه ترگمان]من او را برای جبران خسارت در سینما بردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جبران کردن (فعل)
rectify, repair, remedy, redress, atone, expiate, compensate, offset, gratify, make up, reimburse, requite, reciprocate, countervail, recoup

تلافی کردن (فعل)
revenge, counter, compensate, avenge, retaliate, reprise, pay, reciprocate, repay, recoup

غرامت دادن (فعل)
compensate, make restitution, pay damages, pay for a loss, restitute

پاداش دادن (فعل)
compensate, reward, remunerate, requite

تاوان دادن (فعل)
penalize, compensate, retaliate, remunerate, requite, indemnify

عوض دادن (فعل)
recompense, compensate, reward, give in exchange

تخصصی

[برق و الکترونیک] تصحیح کردن، ترمیم و جبران کردن
[حقوق] جبران کردن، غرامت پرداختن، عوض دادن
[ریاضیات] جبران کردن

انگلیسی به انگلیسی

• reward; reimburse, pay back; make up for
to compensate someone for something means to give them money to replace it.
to compensate for the bad effect of something means to do something that cancels out this effect.

پیشنهاد کاربران

1. جبران کردن. جای چیزی را پر کردن 2. خسارت دادن. تاوان دادن. غرامت پرداختن 3. پرداختن. پول دادن به 4. ترمیم کردن. 5. خنثی کردن
مثال:
you must compensate for what you did
تو باید جبران کاری که کردی رو بکنی / تو باید تاوان کاری که کردی رو بدی
...
[مشاهده متن کامل]

we agreed to compensate him for his loss
ما موافقت کردیم که برای خسارتش غرامت پرداخت کنیم.
his flair compensated for his faults
استعداد او خطاهای او را ترمیم و خنثی کرد.

حقوق و مزایا
The limitations of traditional EDM are slowly being
compensated by the addition of additives.
محدودیت های ماشین کاری تخلیه الکتریکی ( EDM ) سنتی به آرامی با افزودن مواد افزودنی کم می شوند.
کم شدن، کاهش یافتن، برداشته شدن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : compensate
اسم ( noun ) : compensation
صفت ( adjective ) : compensatory
قید ( adverb ) : _
make amends
I promise to make amends
قول میدم جبران کنم
جبران خسارت/غرامت شدن
از خجالت کسی در آمدن
Make up
verb
somewhat formal
1 [no obj] : to provide something good as a balance against something bad or undesirable : to make up for some defect or weakness
◀️His enthusiasm compensates for his lack of skill.
...
[مشاهده متن کامل]

The price of the item has been reduced to compensate for a◀️ defect.
2 [ obj] : to give money or something else of value to ( someone ) in return for something ( such as work ) or as payment for something lost, damaged, etc.
◀️compensate workers for their labor
◀️She was not compensated for the damage done to her car
۱. جبران کردن
۲. غرامت و خسارت دادن
۳. دستمزد دادن
Compensate : ( فعل )
Compensation : ( اسم )
Compensator : ( اسم )
Compensatory : ( صفت )
Compensating : ( صفت - فعل استمراری )

Make up for
جبران کردن، غرامت دادن
جبران
Offset
جبران کردن ما به التفاوت
جبران کردن اختلاف بین حالت مطلوب ( مدنظر ) و حالت موجود ( فعلی )
سعی می کنم با توضیحاتی تفاوت فعل offset را با compensate توضیح دهم.
Offset با compensate تفاوت هایی دارد.
Compensate به نوعی ادای دِین یا ادای وظیفه است.
مثلا شرکت بیمه غرامت پرداخت می کند و در واقع در حال ادای وظیفه خود هست.
ما نمی توانیم زحمات پدر و مادرمان را جبران کنیم و در واقع ادای دین به پدر و مادر دشوار است.
به عنوان نمونه در حمله بالا از Compensate استفاده می کنیم.
و یا مثلا فردی دانش آکادمی ندارد اما با تجربه عملی این کمبود دانش آکادمی را جبران می کند. در واقع تجربه عملی به نوعی به فرد ادای دِین می کند.
یا به طور خلاصه می تونم بگم که در compensate کمبود در چیزی را با چیز دیگری جبران می کنیم.
اما در offset با کاری، کمبود در چیزی را برطرف می کنیم.
مثلا با افزایش قیمت بلیط، پیامدهای ناشی از افزایش قیمت سوخت را جبران می کنیم. در واقع ما به التفاوت به وجود آمده را برطرف می کنیم و در offset هیچگونه ادای دینی دیده نمی شود.
درست هست که معنای هر دوی این افعال جبران کردن هست اما از لحاظ کاربردی تفاوتی از زمین تا آسمان دارند.
البته ترجمه های زیر را برای این دو فعل پیشنهاد می کنم تا بهتر در ذهن باقی بماند.
Compensate
ادای دین کردن
جبران کردن
جواب زحمات کسی را دادن
غرامت دادن
عوض دادن
Offset
جبران کردن ما به التفاوت
متوازن کردن
خوندن دخل و خرج با هم
و در سایر حوزه ها معانی مربوط به خودشان را هم دارند.
اینجا صرفا بررسی تفاوت های compensate و offset بود.
خنثی کردن
catch up

دستمزد دادن، غرامت دادن، خسارت دادن، جبران کردن
خسارت دادن، تاوان دادن، جبران کردن، تلافی کردن
سازگار شدن
هدر رفت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس