فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to provide with or serve as an equivalent; make up for (often fol. by "for").
• مشابه: cancel
• مشابه: cancel
- No amount of money from the company could compensate for the loss of her son.
 [ترجمه سیدمجتبی سیدباقری] هیچ مبلغی نمیتواند از دست دادن پسرش را جبران کند.| 
 [ترجمه گوگل] هیچ مبلغی از این شرکت نمی تواند فقدان پسرش را جبران کند[ترجمه ترگمان] هیچ پولی از سوی شرکت نمی تواند برای از دست دادن پسرش جبران کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She has little formal training, but her experience in the field more than compensates.
 [ترجمه فرح] او تحصیلات دانشگاهی در این زمینه ندارد، اما تجربه اش در این زمینه ان را جبران کرده .| 
 [ترجمه گوگل] او آموزش رسمی کمی دارد، اما تجربه او در این زمینه بیش از آن جبران می کند[ترجمه ترگمان] او آموزش رسمی کمی دارد، اما تجربه او در این زمینه بیش از جبران است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: compensates, compensating, compensated
مشتقات: compensator (n.)
حالات: compensates, compensating, compensated
مشتقات: compensator (n.)
•  (1) تعریف: to offset or be equivalent to.
• مترادف: countervail, offset
• مشابه: balance, equal, make up
• مترادف: countervail, offset
• مشابه: balance, equal, make up
- The eventual benefits will surely compensate the cost.
 [ترجمه گوگل] مزایای نهایی مطمئناً هزینه را جبران می کند
[ترجمه ترگمان] سود نهایی قطعا هزینه را جبران خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] سود نهایی قطعا هزینه را جبران خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
•  (2) تعریف: to pay or repay; recompense. .
• مترادف: pay, recompense, reimburse, remunerate, repay
• مشابه: indemnify, make amends, make up, offset, redress, refund, requite, reward, satisfy
• مترادف: pay, recompense, reimburse, remunerate, repay
• مشابه: indemnify, make amends, make up, offset, redress, refund, requite, reward, satisfy
- The servants were often poorly compensated.
 [ترجمه حسن بهجو] پرداختی به خدمتکاران به سختی جبران زحماتشون را می کند| 
 [ترجمه sara] غالبا به خدمتکاران پاداش اندکی داده می شود.| 
 [ترجمه گوگل] خادمان غالباً غرامت ضعیفی دریافت می کردند[ترجمه ترگمان] خدمتکاران اغلب اوقات خود را از دست می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- If you help us now, we will compensate you amply in the future.
 [ترجمه گوگل] اگر هم اکنون به ما کمک کنید، در آینده به میزان زیادی به شما جبران خواهیم کرد
[ترجمه ترگمان] اگر همین حالا به ما کمک کنید، در آینده به شما پاداش خواهیم داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اگر همین حالا به ما کمک کنید، در آینده به شما پاداش خواهیم داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
•  (3) تعریف: to counterbalance, as a physical force.
• مترادف: counterbalance, counterpoise, countervail, counterweigh
• مشابه: balance, counteract, offset
• مترادف: counterbalance, counterpoise, countervail, counterweigh
• مشابه: balance, counteract, offset