اسم ( noun )
• : تعریف: a small, close grouping of similar things.
• مترادف: bunch, group
• مشابه: band, bevy, bouquet, clump, collection, covey, fascicle, flock, gathering, host, knot, mass, panicle, pile, posy, thicket, throng, tuff
• مترادف: bunch, group
• مشابه: band, bevy, bouquet, clump, collection, covey, fascicle, flock, gathering, host, knot, mass, panicle, pile, posy, thicket, throng, tuff
- In spring, these trees will have clusters of pink flowers.
[ترجمه گوگل] در بهار، این درختان دارای خوشه هایی از گل های صورتی خواهند بود
[ترجمه ترگمان] در بهار، این درختان خوشه گله ای صورتی خواهند داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] در بهار، این درختان خوشه گله ای صورتی خواهند داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: clusters, clustering, clustered
حالات: clusters, clustering, clustered
• : تعریف: to gather (things) into a close group or groups.
• مترادف: assemble, bunch, gather, group, huddle
• مشابه: convene, crowd, mass, round up
• مترادف: assemble, bunch, gather, group, huddle
• مشابه: convene, crowd, mass, round up
- They clustered soldiers at each entry to the fortress.
[ترجمه زباری] آنها در هر یک از درب های قلعه، گروهی از سربازان را قرار دادند|
[ترجمه گوگل] آنها در هر ورود به قلعه سربازان را جمع کردند[ترجمه ترگمان] ان ها سربازان را در هر ورودی به دژ جمع کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: clustery (adj.), clusteringly (adv.)
مشتقات: clustery (adj.), clusteringly (adv.)
• : تعریف: to grow or gather together in close groups.
• مترادف: assemble, bunch, gather, group
• مشابه: accumulate, amass, convene, crowd, flock, huddle, mass, swarm, throng
• مترادف: assemble, bunch, gather, group
• مشابه: accumulate, amass, convene, crowd, flock, huddle, mass, swarm, throng
- Snails often cluster under a rock.
[ترجمه گوگل] حلزون ها اغلب در زیر سنگ جمع می شوند
[ترجمه ترگمان] snails اغلب زیر سنگ جمع می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] snails اغلب زیر سنگ جمع می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- We clustered around the wood stove to get warm.
[ترجمه حاجی] ما پیرامون بخاری با سوخت چوب، جمع شدیم تا گرم شویم|
[ترجمه گوگل] دور اجاق هیزمی جمع شدیم تا گرم شود[ترجمه ترگمان] دور بخاری جمع شدیم تا گرم شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید