اسم ( noun )
حالات: charities
حالات: charities
• (1) تعریف: something given to a needy person or persons; alms.
• مترادف: alms, contribution, donation, handout
• مشابه: aid, assistance, dole, help, philanthropy, relief, welfare
• مترادف: alms, contribution, donation, handout
• مشابه: aid, assistance, dole, help, philanthropy, relief, welfare
- It is hard for some people to accept charity.
[ترجمه زهرا] برای بعضی از مردم پذیرش صدقه سخت است|
[ترجمه آرتين دات ع] برای بعضی از مردم قبول کردن صدقه سخت است|
[ترجمه گوگل] پذیرش صدقه برای برخی افراد سخت است[ترجمه ترگمان] برای برخی مردم سخت است که صدقه قبول کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: any provision to aid needy persons or other worthy causes, or all such actions, viewed collectively.
• مترادف: benefaction, donation, philanthropy
• مشابه: aid, assistance, benevolence, bequest, contribution, endowment, gift, help, legacy, oblation, present, relief, welfare
• مترادف: benefaction, donation, philanthropy
• مشابه: aid, assistance, benevolence, bequest, contribution, endowment, gift, help, legacy, oblation, present, relief, welfare
- She does not mind asking others for money if it is for charity.
[ترجمه A.A] پول گرفتن از دیگران برای او مهم نیست اگرچه صدقه باشد|
[ترجمه محمد م] درخواست پول از دیگران برای او خیلی اهمیت ندارد ، اگر برای ( به قصد ) خیرات باشد .|
[ترجمه Zahra Rahmani] اون بادرخواست پول از دیگران مشکلی نداره، اگر به قصد نیکوکاری باشه|
[ترجمه گوگل] او بدش نمی آید از دیگران پول بخواهد اگر برای خیریه باشد[ترجمه ترگمان] اگر به خاطر صدقه باشد از دیگران تقاضای پول نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: a non-profit institution, organization, or fund concerned with aiding needy persons or promoting a cause.
• مترادف: philanthropy
• مشابه: conservancy, foundation, fund, institute, institution, organization, society
• مترادف: philanthropy
• مشابه: conservancy, foundation, fund, institute, institution, organization, society
- Our charity is one of many that support cancer research.
[ترجمه محمدمهدی] از میان موسسات خیریه زیادی که وجود دارد، موسسه خیریه ما یکی از آنهاست که از تحقیقات در حوزه سرطان حمایت می کند|
[ترجمه الهام] موسسه خیریه ما یکی از موسساتی است که از پروژه هایی سرطان حمایت میکند|
[ترجمه گوگل] خیریه ما یکی از بسیاری است که از تحقیقات سرطان حمایت می کند[ترجمه ترگمان] موسسه خیریه ما یکی از افراد بسیاری است که از تحقیقات سرطان حمایت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: unwillingness to judge others harshly; benevolence; goodwill.
• مترادف: benevolence, considerateness, good will, kindliness
• متضاد: ill will, malice, unkindness
• مشابه: compassion, forbearance, generosity, graciousness, indulgence, kindness, leniency, mercy, philanthropy, tolerance
• مترادف: benevolence, considerateness, good will, kindliness
• متضاد: ill will, malice, unkindness
• مشابه: compassion, forbearance, generosity, graciousness, indulgence, kindness, leniency, mercy, philanthropy, tolerance
- That he did not embarrass or punish the child in front of the other children was an act of charity.
[ترجمه mahdi] این که او بچه را جلوی بچه های دیگر شرمنده و تنبیه نمی کرد نوعی عمل نیکوکارانه بود|
[ترجمه گوگل] اینکه بچه را جلوی بچه های دیگر شرمنده و تنبیه نکرد، صدقه بود[ترجمه ترگمان] این که او خجالت زده نبود یا بچه را جلوی بچه های دیگر تنبیه می کرد، یک عمل خیریه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: in Christian theology, unselfish spiritual love for others.
• مترادف: agape, caritas, love
• مشابه: altruism
• مترادف: agape, caritas, love
• مشابه: altruism
- His heart was filled with charity for others.
[ترجمه sakineh tebbi] قلبش سرشار از عشق دیگران بود|
[ترجمه گوگل] دلش پر از صدقه برای دیگران بود[ترجمه ترگمان] دلش برای دیگران پر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید