captive

/ˈkæptɪv//ˈkæptɪv/

معنی: اسیر، دربند، گرفتار، شیفته، ترسو، دستگیر
معانی دیگر: اسیر (به ویژه اسیر جنگ)، زندانی، محبوس، در قفس، دلداده، شیدا، دلباخته، مفتون، اسیر عشق

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: one who is confined or subjugated, such as a prisoner.
مترادف: prisoner
مشابه: convict, hostage, internee, jailbird

- The captives were taken away in chains.
[ترجمه محمدرضا شریفی] اسرا به زنجیر کشیده شده بودند
|
[ترجمه گوگل] اسیران را با زنجیر بردند
[ترجمه ترگمان] اسیر زنجیر شده و اسیر شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: one who is dominated or enslaved.
مترادف: hostage, prisoner, slave

- He is a captive of his drinking problem.
[ترجمه گوگل] او اسیر مشکل الکل خود است
[ترجمه ترگمان] اون یه اسیر از مشکل his
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She was a captive of her own feelings of guilt.
[ترجمه شان] او اسیر ( گرفتار ) احساس گناه خود بود.
|
[ترجمه گوگل] او اسیر احساس گناه خودش بود
[ترجمه ترگمان] او اسیر احساسات خودش شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
(1) تعریف: imprisoned or subjugated, as in war.
مترادف: imprisoned, subjugated
مشابه: conquered, oppressed, subdued, vanquished

- The captive soldiers lived in tiny huts.
[ترجمه گوگل] سربازان اسیر در کلبه های کوچک زندگی می کردند
[ترجمه ترگمان] سربازان اسیر در کلبه های کوچک می زیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The men were held captive for twenty days.
[ترجمه رتبت] این مرد برای بیست روز اسیر بود
|
[ترجمه ایوب] این مـردان برای بیست روز اسیر بودند
|
[ترجمه شان] این مردان به مدت بیست روز، در اسارت نگهداشته شده بودند.
|
[ترجمه گوگل] این مردان بیست روز اسیر بودند
[ترجمه ترگمان] بیست روز بود که مردها اسیر شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: held in confinement or restraint.
مترادف: confined, imprisoned, restrained
مشابه: caged, incarcerated, locked up, penned

- The captive dogs barked pitifully.
[ترجمه گوگل] سگ های اسیر به طرز تاسف باری پارس می کردند
[ترجمه ترگمان] سگ ها با ترحم پارس می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: held involuntarily or by obligation.
مترادف: involuntary

- Members of the staff formed a captive audience for the chairman's tirades.
[ترجمه فرهاد مرسلی] اعضای ستاد برای سخنرانی تند و آتشین رئیسشان یک گروه مخاطبین اسیر تشکیل دادند.
|
[ترجمه گوگل] اعضای ستاد، حضار اسیر را برای تایرادهای رئیس تشکیل دادند
[ترجمه ترگمان] اعضای کارکنان برای سخنرانی به سخنان خود مخاطبین اسیر را تشکیل دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: held by charm or beauty; captivated.
مترادف: captivated, spellbound
مشابه: charmed, fascinated

- Her captive lover gazed upon her as she danced.
[ترجمه کوثر..] عاشق شیفته ی او در حالی که او میرقصید رویش خیره شده بود
|
[ترجمه شان] همچنان که آن زن می رقصید، نگاه خیره عاشق مفتونش ( دلباخته اش ) متوجه او بود.
|
[ترجمه گوگل] معشوق اسیر او در حالی که می رقصید به او خیره شد
[ترجمه ترگمان] معشوقه اسیر او را همان طور که می رقصید خیره نگاه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. captive birds
پرندگان در قفس (گرفتار)

2. a captive audience
شنوندگان اجباری (مثلا دانشجویان سرکلاس)

3. at that time poland was a captive nation
در آن هنگام لهستان کشوری در بند اسارت بود.

4. pirates attacked the ship and took everyone captive
دزدان دریایی به کشتی حمله کردند و همه را به اسارت گرفتند.

5. then the fact that he was a mere captive soaked into his head
سپس این واقعیت که او اسیری بیش نبود در مغزش جایگزین شد.

6. They were held captive by masked gunmen.
[ترجمه گوگل]آنها توسط افراد مسلح نقابدار به اسارت درآمدند
[ترجمه ترگمان]آن ها توسط افراد مسلح نقاب دار اسیر شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was taken captive on the border.
[ترجمه nader rostami] او در مرز به اسارت گرفته شد
|
[ترجمه گوگل]او را در مرز اسیر کردند
[ترجمه ترگمان]او در مرز اسیر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The rock star had a captive audience.
[ترجمه گوگل]این ستاره راک مخاطبان اسیر داشت
[ترجمه ترگمان]ستاره راک تماشاگران اسیر داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His son had been taken captive during the raid.
[ترجمه گوگل]پسرش در جریان این حمله به اسارت گرفته شده بود
[ترجمه ترگمان]پسرش در طی این یورش اسیر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A salesman loves to have a captive audience .
[ترجمه گوگل]یک فروشنده دوست دارد مخاطب اسیر داشته باشد
[ترجمه ترگمان]یک فروشنده دوست دارد که مخاطبین اسیر داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The terrorists were holding several British diplomats captive.
[ترجمه گوگل]تروریست ها چندین دیپلمات انگلیسی را به اسارت گرفته بودند
[ترجمه ترگمان]تروریست ها چندین دیپلمات بریتانیایی را در اسارت نگه داشته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Television provides a captive audience for advertisers.
[ترجمه گوگل]تلویزیون مخاطبان اسیر تبلیغ کنندگان را فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]تلویزیون برای تبلیغ کنندگان یک مخاطب اسیر فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The three brothers were held captive for three months.
[ترجمه گوگل]این سه برادر به مدت سه ماه در اسارت بودند
[ترجمه ترگمان]سه برادر به مدت سه ماه اسیر شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Lying in my hospital bed, I was a captive audience to these uninteresting old stories.
[ترجمه ملیکا] در حالی که در تخت بیمارستان دراز کشیده بودم، به اجبار باید این داستان های کهنه و غیر جذاب رو می شنیدم.
|
[ترجمه گوگل]روی تخت بیمارستانم دراز کشیده بودم و مخاطب اسیر این داستان های قدیمی و غیر جالب بودم
[ترجمه ترگمان]در حالی که در تخت بیمارستان روی زمین دراز کشیده بودم، برای این داستان های قدیمی جالب، یک شنوندگان اسیر بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They were taken captive by masked gunmen.
[ترجمه گوگل]آنها توسط افراد مسلح نقابدار به اسارت درآمدند
[ترجمه ترگمان]آن ها توسط افراد مسلح نقاب دار اسیر شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. She was held captive in a castle.
[ترجمه گوگل]او در یک قلعه اسیر بود
[ترجمه ترگمان]او در قلعه اسیر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Airlines consider business travellers a captive market.
[ترجمه گوگل]خطوط هوایی مسافران تجاری را بازاری اسیر می دانند
[ترجمه ترگمان]خطوط هوایی مسافران تجاری را در بازار گرفتار در نظر می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Our communities should not be captive to the mistakes of the past.
[ترجمه گوگل]جوامع ما نباید اسیر اشتباهات گذشته باشند
[ترجمه ترگمان]جوامع ما نباید در برابر اشتباه ات گذشته اسیر باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Children come to zoos precisely to see captive animals.
[ترجمه گوگل]کودکان دقیقاً برای دیدن حیوانات اسیر به باغ وحش می آیند
[ترجمه ترگمان]بچه ها دقیقا برای دیدن حیوانات اسیر به باغ وحش می آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اسیر (اسم)
captive, slave, caitiff, prisoner

دربند (صفت)
captive

گرفتار (صفت)
involved, afoul, captive, preoccupied

شیفته (صفت)
mad, captive, preoccupied, amorous, fond, gaga

ترسو (صفت)
captive, shy, yellow, chicken-hearted, bashful, shamefaced, timid, meticulous, sheepish, timorous, skittish, pusillanimous, chicken-livered, lily-livered, gun-shy, poor-spirited, pigeon-hearted, weak-hearted

دستگیر (صفت)
captive, charitable, caitiff

انگلیسی به انگلیسی

• prisoner, person held against his will
imprisoned, held against one's will
a captive is a prisoner.
if you take someone captive, you take them prisoner.

پیشنهاد کاربران

بندی
1. اسیر 2. زندانی. محبوس 3. دربند. گرفتار. در قفس 4. دلباخته. شیفته
مثال:
the captive was fettered
اسیر در غل و زنجیر شده بود.
در گروِ چیزی بودن
دستگیر ( کردن )
اسیر، گرفتار، دستگیر، شیفته، دربند، اسیر کردن
Capture اسیر کردن - به دام انداختن
Take captive اسیر کردن
Captive ( صفت ) اسیر
Be taken captive اسیر شدن
Captivate مجذوب کردن - فریفتن - اسیر و شیدا کردن
Captivity ( اسم ) اسارت
Captivation ( اسم ) شیفتگی
...
[مشاهده متن کامل]

خپ فک کنم تا حالا متوجا شدین که در Captivation دام خودش میل به اسارت داره ولی در capture دام علاقه ی به صید شدن نداره البته که capture معانی دیگه ای هم داره مثلا در بحث فیلم و داستان معنی ( به تصویر کشیدن ) میده.

prisoner, convict, detainee, hostage, internee, prisoner of war, slave
دستگیر ( کردن )
اسیر، گرفتار، دستگیر، شیفته، دربند، اسیر کردن
زندانی، اسیر
captive ( adj ) ( k�ptɪv ) =kept as a prisoner, e. g. captive animals. captive ( n ) =a person who is kept as a prisoner, e. g. Talks have persuaded the terrorists to set the captives free.
captive
انحصاری ( محدود شده )
ژنراتورهای انحصاری captive generators
نیروگاه های انحصاری Captive power plant
حالت انحصاری ( در بازار )
محبوس
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : captivate / capture
✅️ اسم ( noun ) : captivation / captive / captivity / captor / capture / capturer
✅️ صفت ( adjective ) : captivating / captive
✅️ قید ( adverb ) : captivatingly
تحت مراقبت ( آزمایشگاهی )
زندانی
Captive breeding :
پرورش دادن در اسارت ( کاری که انسان جهت حفظ بقای حیوانات و گیاهان در خطر انقراض انجام می دهد و با پرورش و نگهداری آنها در باغ وحش، مناطق حفاظت شده، گل خانه، باغ گیاه شناسی و . . . . به حفظ بقای آنها کمک میکند. در برخی موارد این حیوانات و گیاهان پس از کسب آمادگی لازم به حیات وحش و محیط اصلی زندگی خود بازگردانده می شوند تا به صورت طبیعی به زندگی و تولیدمثل و تکثیر خویش مشغول شوند. )
...
[مشاهده متن کامل]

گروگان گرفته شده
اسیر
دربند
تحت اختیار.
مثلا شرکتی که تحت اختیار شرکت مادر باشد.
محدود ( مورد استفاده برای بازار )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس