complain

/kəmˈpleɪn//kəmˈpleɪn/

معنی: شکایت کردن، غرولند کردن، نالیدن، ناله و شکایت کردن
معانی دیگر: عیبجویی کردن، ایراد گرفتن، چغلی کردن، گلگی کردن، گله کردن، شکوه کردن، لاییدن، (از درد یا بیماری) اظهار ناراحتی کردن، (حقوق) شاکی شدن، (به دادگاه) عرضحال دادن، شکایت قانونی کردن، عارض شدن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: complains, complaining, complained
مشتقات: complaining (adj.)
(1) تعریف: to express dissatisfaction, pain, grief, or other negative feelings.
مترادف: beef, bellyache, bitch, crab, fuss, grouse, grumble, holler, kick, moan, repine
مشابه: bemoan, carp, gripe, groan, grouch, lament, murmur, nag, squawk, wail, whine

- She complained that the soup was cold.
[ترجمه .....] او شکایت کرد برای سرد بودن سوپ
|
[ترجمه A.A] او غرولند کرد که سوپ سرد است
|
[ترجمه عسل] او از سرد بودن سوپ شکایت کرد
|
[ترجمه کیانا کاوه ] آن دختر از سر بودن سوپ شکایت کرد
|
[ترجمه خر] او از سرد بودن آن سوپ شکایت کرد
|
[ترجمه alfa] دختر از سرد بودن سوپ شکایت کرد
|
[ترجمه Dn.HsP] او ( مونث ) از سرد بودن سوپ شکایت کرد.
|
[ترجمه نادیا] او برای اینکه سوپ سرد بود شکایت کرد
|
[ترجمه پورحسن 🥰] او از اینکه سوپ اش سرد بود شکایت کرد
|
[ترجمه ❤Atena❤] او ( زن , دختر ) از سرد بودن سوپ شکایت کرد
|
[ترجمه Pooya] او از اینکه سوپش سرد بود شکایت میکرد
|
[ترجمه ......] او برای سرد بودن سوپش شکایت کرد
|
[ترجمه Shaghayegh 🐾] آن خانم برای سرد بودن غذا شکایت کرد . .
|
[ترجمه ایلقار] او ایراد گرفت که سوپ سرد است
|
[ترجمه ..؟] او شکایت که سوپ سرد و یخ است
|
[ترجمه One thing] او شکایت کرد چون سوپش سرد بود
|
[ترجمه IMツGOD] او شکایت کرد که سوپ سر بود.
|
[ترجمه یک نفر] او شکایت کرد زیرا سوپش سردبود
|
[ترجمه یه آدم تنها] آن خانم از سوپ سردش شکایت کرد
|
[ترجمه kowsar] او از سردی سوپ انتقاد کرد. او☜آن دختر ( مونث )
|
[ترجمه گوگل] شکایت کرد که سوپ سرد است
[ترجمه ترگمان] شکایت می کرد که سوپ سرد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It was strange for the child to complain of a headache.
[ترجمه A.A] برای کودک نامانوس بودکه از سردرد شکایت کند
|
[ترجمه گوگل] شکایت کودک از سردرد عجیب بود
[ترجمه ترگمان] برای کودک عجیب بود که از سردرد شکایت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The parents complained to the principal about the school lunches.
[ترجمه A.A] والدین به مدیر در مورد ناهار مدرسه شکایت کردند
|
[ترجمه گوگل] والدین از ناهار مدرسه از مدیر مدرسه شکایت کردند
[ترجمه ترگمان] والدین به مدیر مدرسه در مورد نهارهای مدرسه شکایت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The miners complained of unsafe conditions in the mines.
[ترجمه گوگل] کارگران معدن از وضعیت ناامن معادن شکایت داشتند
[ترجمه ترگمان] معدنچیان از شرایط ناامن در معادن شکایت داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to express such negative feelings habitually or with inadequate cause.
مترادف: carp, gripe, nag, whine
مشابه: beef, bellyache, bitch, fuss, groan, grouch, grouse, kick, lament, moan, squawk

- She lies in her bed and complains all day.
[ترجمه R.K.H] او روی تخت خواب خود دراز می کشد و طول روز شکایت می کند.
|
[ترجمه غزال] او روی تخت خواب دراز می کشد. و تمام طول روز غر غر می کند
|
[ترجمه گوگل] تمام روز روی تختش دراز می کشد و شکایت می کند
[ترجمه ترگمان] تمام روز در رختخواب است و شکایت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: in law, to make a formal charge.

- The building committee complained to the police about the lack of heat in the apartments.
[ترجمه گوگل] کمیته ساختمان از کمبود گرما در آپارتمان ها به پلیس شکایت کرد
[ترجمه ترگمان] کمیته ساختمان به پلیس در مورد عدم وجود گرما در آپارتمان ها اعتراض کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. he decided to complain to the authorities
او تصمیم گرفت به مسئولان امر شکایت کند.

2. if you are naughty, i'll complain to your father
اگر شیطانی کنی پیش پدرت چغلی خواهم کرد.

3. i got many painful rubs and did not complain
خیلی مرارت کشیدم و جیک نزدم.

4. Those who complain most are most to be complained of.
[ترجمه 😐😐😐] کسانی که بیشتر شکایت میکنند بیشتر مورد شکایت قرار میگیرند.
|
[ترجمه 😇elay] کسانی که شکایت دارند بیشتر مورد شکایت قرار میگیرند.
|
[ترجمه Sa] کسانی که شکایات بیشتری دارند ؛ بیشتر مورد شکایت قرار می گیرند
|
[ترجمه گوگل]کسانی که بیشتر شکایت می کنند بیشتر از همه باید شکایت کرد
[ترجمه ترگمان]کسانی که شکایت دارند بیشتر از همه شکایت دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Prisoners complain that they are subjected to too many petty rules and restrictions.
[ترجمه گوگل]زندانیان شکایت دارند که تحت قوانین و محدودیت های بسیار جزئی قرار دارند
[ترجمه ترگمان]زندانیان شکایت دارند که در معرض بسیاری از قوانین و محدودیت های کوچک قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Complain to the boy's mother, not to me.
[ترجمه Bahar_farzin46613] به مادر آن پسر شک کن ، نه به من!
|
[ترجمه R.K.H] به مادر آن پسر شکایت کن، نه به من!
|
[ترجمه Miss.ronny.mohsen] از مادر آن پسر شکایت کن نه از من
|
[ترجمه ...] به مادر اون پسر ها شکایت کن، نه به من!
|
[ترجمه گوگل]از مادر پسر شکایت کن نه از من
[ترجمه ترگمان]Complain به مادر اون پسر، نه برای من
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Don't complain and do as you are told.
[ترجمه غزال] از نزنید و همانگونه که به شما گفته شد عمل کنید
|
[ترجمه گوگل]شکایت نکن و به قولت عمل کن
[ترجمه ترگمان]هیچ شکایت نکنید و کاری را که به شما گفته اند انجام بدهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. TV viewers have been writing in to complain of the false advertisement.
[ترجمه گوگل]بینندگان تلویزیون برای شکایت از تبلیغات دروغین در حال نوشتن هستند
[ترجمه ترگمان]بینندگان تلویزیون برای شکایت از این تبلیغ دروغین در حال نوشتن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It boots thee not to complain.
[ترجمه NZA] این به تو کمک می کند که شکایت نکنی.
|
[ترجمه گوگل]این به تو کمک می کند که شکایت نکنی
[ترجمه ترگمان]با این کفش ها نباید شکایت کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Democrats will complain he overemphasizes punishment at the expense of prevention and treatment.
[ترجمه گوگل]دموکرات ها شکایت خواهند کرد که او بیش از حد بر مجازات به قیمت پیشگیری و درمان تاکید می کند
[ترجمه ترگمان]دموکرات ها شکایت خواهند کرد که او با هزینه پیش گیری و درمان مجازات خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Do u have anything to complain about?
[ترجمه ..] ایا شما چیزی دارید که درباره ی ان شکایت کنید؟
|
[ترجمه Bb] چیزی برای شکایت دارید آیا ؟
|
[ترجمه گوگل]آیا چیزی برای شکایت دارید؟
[ترجمه ترگمان]چیزی برای شکایت داری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I have to complain against him because of his rudeness.
[ترجمه گوگل]به خاطر بی ادبی اش باید از او شکایت کنم
[ترجمه ترگمان]من باید از اون به خاطر rudeness شکایت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Stop grumbling! You've got nothing to complain about.
[ترجمه Aida] دست از غر زدن بردارید! شما چیزی برای شکایت ندارید
|
[ترجمه Ak] واراسته کردن شما مع الواسطه بالمعالی نیست
|
[ترجمه گوگل]دست از غر زدن بردارید! شما چیزی برای شکایت ندارید
[ترجمه ترگمان]غرغر نکن! چیزی نیست که بخوای ازش شکایت کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He could not complain that he was uninformed about the true nature of the regime.
[ترجمه گوگل]او نمی توانست شکایت کند که از ماهیت واقعی رژیم بی خبر است
[ترجمه ترگمان]او نمی توانست شکایت کند که از ماهیت واقعی رژیم بی اطلاع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شکایت کردن (فعل)
bitch, complain, repine

غرولند کردن (فعل)
murmur, squawk, mutter, complain, snarl

نالیدن (فعل)
grizzle, whimper, groan, whine, complain, grunt, snuffle

ناله و شکایت کردن (فعل)
whimper, whine, complain, pule

تخصصی

[حقوق] شکایت کردن، دادخواهی کردن، عرض حال کردن

انگلیسی به انگلیسی

• find fault, express displeasure
if you complain about something, you express the fact that you are not satisfied with it.
if you complain of pain or illness, you say you have it.

پیشنهاد کاربران

Say you are unhappy with something
بگی که از یک چیزی ناراحتی
همچنین همانطور که دیگران گفتند معنی شکایت کردن هم می ده
شکایت کردن - ایراد گرفتن_بهانه آوردن
گَرزیدن to complain :
از پارسی پهلوی گَرز، کردی کرمانجی گیریژین، گیریژ و از اوستایی گِرز .
معنا : بیان ناخوشنودی یا رنجیدگی از چیزی به ویژه اگر با قانون ناسازگار باشد.
گَرزش complaint
واژه گله، کارواژه گریستن ، گرییدن از بن گرزیدن گرفته شده.
...
[مشاهده متن کامل]

از پژوهش های زنده یاد دکتر ملایری اخترفیزیک شناس ایرانی.

complain
غر زدن، شکایت کردن، نق زدن
If you want to cmplain, blame your X
اگه ناراحتی، x رو سرزنش کن
اگه اعتراضی داری، x رو سرزنش کن.
Don't complain just do it
غرغر نکن فقط انجامش بده
If you complain about something, you say that you are not happy with that thing or you don't like it 😩😣
Iran language institute Reach3
به عبارتی گیر دادن
چغلی کردن، گله کردن، غر زدن، ناله و شکایت
مُستیدن.
Example :
Stop complaining about something you can't Easily fix
گِلِه کردن
ناله کردن
بهانه جویی کردن
عیب گرفتن از
عیب جویی کردن از
شکوه کردن
نالیدن
با آه و ناله گفتن
ژکیدن
اعتراض کردن
غرغرکردن
خرده گیری کردن
بهانه گیری کردن
گله کردن
شکایت کردن
عیب جویی کردن
کسانی که بیشتر شکایت می کنند بیشتر شکایت می بینند
شکایت کردن.
این چه کاریه بورو اول کلمات دیگه رو در بیار بعد بیا سراغ این
ریچ سه ای ها
شکوه و شکایت گلایه
گلایه کردن
Complain : شکایت - اعتراض n v
Complaint : شکایت - دادخواهی - ناراحتی n
Complainant : شاکی - معترض n
Complacent : مغرور - از خود راضی - غره adj
Complacency : از خود راضی بودن n
Complacently : با از خود راضی بودن adv
Compliment : تعریف کردن - تعریف n v
Complimentary : تعریف آمیز - تعریفی - افتخاری ( با بلیط اگه بیاد ) adj
Complication : پیچیدگی - مشکل ( اسم ) ۲. عوارض - عواقب n
Complicated : پیچیده - بغرنج - مشکل adj
Complicate : پیچیده و بغرنج کردن - مشکل درست کردن v
Compilation : جمع آوری - گردآوری ( مجموعه ) تالیف n
Commode : کمد n
Commodity : کالا - جنس n
Commodious : جادار - مقرون بصرفه - سودمند adj
Compaction : فشردگی - فشرده سازی n
Compact : فشرده - متراکم - جمع و جور فشرده و متراکم کردن ۲. معاهده - پیمان
Compare : مقایسه کردن v
Comparison : مقایسه n
Compassion : رحم - دلسوزی n
Commotion : آشوب - اضطراب - سر و صدا و هیاهو n
Compatriot : هم وطن n
Cognation : خویشاوندی n
Cognate : هم ریشه - هم جنس adj
Companion : همراه - همدم n
Companionship : همراهی - بودن با - یاری - مصاحبت n
Company : شرکت ۲. همراه کسی بودن - بودن در کنار کسی - همراهی کردن - رفتن با ۳. گروهان - گروه
Compute : محاسبه کردن
Computation : محاسبه - شمارش
Computable : محاسبه پذیر - شمردنی -
Completion : تکمیل - اتمام
Completeness : کمال - تمامیت - خاتمه - تکمیل
Complete : کامل - کامل کردن
Compass : قطب نما ۲. حوزه - محدوده - دامنه - حیطه
Compassion : ترحم - دلسوزی - دل رحمی - غمخواری n
Compassionate : دلسوز - غمخوار - دلسوزانه - از روی ترحم adj
Compassionately : از روی دلسوزی - با دل رحمی adv
Compete : رقابت کردن - مسابقه دادن v
Competition : رقابت - مسابقه n
Competitor : رقیب - هماورد n
Competitive : رقابتی - مسابقه ای adj
Competent : لایق - شایسته - کافی - دارای سر رشته adv
Competence : شایستگی - تبحر n
Competency : همون بالایی n
Conation : سعی - کوشش بدون هدف n
شکایت کردن

اعترآض، شکآیـــــت�
شکایت کردن / موافق نبودن / ایراد گرفتن / گله کردن
تعریف = Say that you don`t like something
جمله نمونه = He complains to the waiter that his soup was cold
If you complain about something you say that you are not happy with that thing or you don't like it کانون زبان ایران . . . . ترم Reach 3
To say that you are annoyed and unhappy about something
شکایت کردن
If you complain about some thing you say thatyou are not happy with that thing or you donť likeit.
شکایت کردن
شکایت کردن. دادخواهی نمودن . whine
If you complain about something, you say that you are not happy with that thing or you don't like it
شکایت
شکایت کردن - نالیدن

شاکی بودن، گله مند بودند
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٢)

بپرس