come out with

/kʌm aʊt wɪð//kʌm aʊt wɪð/

1- افشا کردن، آشکار کردن 2- گفتن، اعلام کردن 3- ( برای فروش یا بازرسی و غیره) ارائه کردن

جمله های نمونه

1. If you're stuck for something to do tonight, come out with us.
[ترجمه Abbas akbari] اگر امشب برای انجام دادن کاری ( چیزی ) گیر کردی ( دچار مشکل شدی ) به ما بگو ( با ما در میون بذار )
|
[ترجمه گوگل]اگر امشب برای انجام کاری گیر کرده اید، با ما بیرون بیایید
[ترجمه ترگمان]اگر امشب کاری برای انجام دادن داری، با ما بیا بیرون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. First she agreed to come out with me, then she stood me up.
[ترجمه گوگل]اول قبول کرد که با من بیرون بیاید، سپس مرا بلند کرد
[ترجمه ترگمان]اول قبول کرد که با من بیاد بیرون و بعد من رو بلند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We're going to come out with a new dictionary next month.
[ترجمه گوگل]ماه آینده با یک فرهنگ لغت جدید منتشر خواهیم کرد
[ترجمه ترگمان]ماه آینده یک فرهنگ لغت جدید خواهیم داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. People would go into the store and come out with their arms full.
[ترجمه فرشید صباغ] مردم به فروشگاه می رفتند و با دستان پر بیرون می آمدند.
|
[ترجمه گوگل]مردم به داخل مغازه می رفتند و با آغوش پر بیرون می آمدند
[ترجمه ترگمان]مردم وارد مغازه می شدند و با arms بیرون می آمدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We've got the place surrounded. Come out with your hands up.
[ترجمه گوگل]ما محل را محاصره کرده ایم با دستان بالا بیا بیرون
[ترجمه ترگمان]اینجا را محاصره کرده ایم دستاتو ببر بالا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But nobody has sufficient sand to come out with the only question you know they have in mind.
[ترجمه گوگل]اما هیچ کس به اندازه کافی شن و ماسه ندارد تا بتواند تنها سوالی را که شما می دانید در ذهن دارند مطرح کند
[ترجمه ترگمان]اما هیچ کس سند کافی برای بیرون آمدن ندارد، تنها سوالی که شما از آن اطلاع دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Dad would come out with a word like that sometimes, as though he were still a teenager in some earlier era.
[ترجمه گوگل]بابا گاهی اوقات با چنین کلمه‌ای می‌گفت، انگار در دوره‌های قبل هنوز یک نوجوان بود
[ترجمه ترگمان]بعضی اوقات پدر با یک کلمه مثل این می آمد، انگار که هنوز یک نوجوان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I think I could come out with something very different in terms of marketing.
[ترجمه گوگل]فکر می‌کنم از نظر بازاریابی می‌توانم چیز بسیار متفاوتی داشته باشم
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم می توانم با چیزی بسیار متفاوت از بازاریابی بیرون بیایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Guys are just scared to come out with their real feelings like they did the first part.
[ترجمه گوگل]بچه ها فقط می ترسند احساسات واقعی خود را مانند قسمت اول بیرون بیاورند
[ترجمه ترگمان]پسرا فقط از این می ترسند که احساس واقعی خودشون رو به هم بزنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Come out with your hands up!
[ترجمه گوگل]با دستان بالا بیا بیرون!
[ترجمه ترگمان]! با دستات بیا بیرون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. How did you come out with that La Crosse man you were telling me about? "
[ترجمه گوگل]چطور با آن مرد لاکراس که در موردش می گفتی بیرون آمدی؟ "
[ترجمه ترگمان]تو با اون مردی که داشتی در موردش با من حرف می زدی چطوری اومدی بیرون؟ \" \" \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. That cell phone company is going to come out with a new smart phone.
[ترجمه گوگل]آن شرکت تلفن همراه قرار است با یک تلفن هوشمند جدید وارد بازار شود
[ترجمه ترگمان] اون شرکت تلفن همراه با یه موبایل جدید بیرون میاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Please come out with your tentative ideas at the meeting.
[ترجمه گوگل]لطفا ایده های آزمایشی خود را در جلسه مطرح کنید
[ترجمه ترگمان]لطفا با ایده های tentative در جلسه بیرون بیایید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I can't come out with you till pay day because I haven't a red cent.
[ترجمه گوگل]من نمی توانم تا روز پرداخت با شما بیایم، زیرا یک سنت قرمز ندارم
[ترجمه ترگمان]من تا امروز نمی توانم با تو بیرون بیایم، چون حتی یک سنت سرخ هم ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• admit, confess; publicize, advertise; put into words (e.g., "she always manages to come out with the truth")

پیشنهاد کاربران

چیزی را به صورت ناگهانی و فی البداهه گقتن ) مخصوصا در هنر شعر
پریدن حرف از دهان ( حرف غیر منتظره یا ناخواسته ای زدن )
to say something, especially something surprising or rude
She sometimes comes out with the most extraordinary remarks
He came out with a stream of abuse
معامله ایی رو جوش دادن - کاری رو جفت و جور کردن
⚫come out with something
​[no passive]
✔️to say something, especially something surprising or rude
. E. g
1 ) He came out with a stream of abuse
2 ) She sometimes comes out with the most extraordinary remarks
...
[مشاهده متن کامل]

⁦✔️⁩ به عرصه آوردن، عرضه کردن
In 1999, Samsung "came out with" a revolutionary phone of their own. It combined the feature of a cell phone with a MP3 player

come out with it
راستشو بگو
Say sth suddenly, usually sth that surprises or
shocks peaple
ارائه کردن
تولید کردن
افشا کردن
عرضه کردن
publish
produce
To say s. th unexpectedly or unusual

بپرس