• : تعریف: to recover completely or quickly. • مشابه: rebound
- She bounced back from her illness and she's ready to work again.
[ترجمه علی جادری] او سلامتی اش را دوباره به دست آورد و او دوباره آماده کار است .
|
[ترجمه گوگل] او از بیماری خود بازگشت و دوباره آماده کار است [ترجمه ترگمان] او از بیماری خود برگشت و دوباره آماده کار شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. Children often seem to bounce back from illness more quickly than adults do.
[ترجمه آذر] به نظر میرسد در اغلب موارد کودکان سریعتر از بزرگسالان از بیماری بهبود می یابند
|
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که کودکان اغلب سریعتر از بزرگسالان از بیماری نجات می یابند [ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که کودکان خیلی سریع تر از بزرگسالان از بیماری بازگشته اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. He is young enough to bounce back from this disappointment.
[ترجمه رضا ابراهیمی] او به اندازه کافی جوان هست که از ناامیدی بهبود یابد ( برگزدد )
|
[ترجمه گوگل]او به اندازه کافی جوان است که از این ناامیدی نجات پیدا کند [ترجمه ترگمان]اون به اندازه کافی جوون هست که از این نا امیدی دور بشه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Whatever decision the president makes, it will bounce back on the future of the country.
[ترجمه گوگل]هر تصمیمی که رئیس جمهور بگیرد، به آینده کشور بازمی گردد [ترجمه ترگمان]هر تصمیمی که رئیس جمهور بگیرد، بر آینده کشور باز خواهد گشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. However, Big Mac is poised to bounce back.
[ترجمه گوگل]با این حال، بیگ مک آماده بازگشت است [ترجمه ترگمان]با این حال، Big Mac قصد جهش دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. By the end of this year, California will bounce back completely from its 5-year-long recession.
[ترجمه گوگل]تا پایان سال جاری، کالیفرنیا به طور کامل از رکود 5 ساله خود باز خواهد گشت [ترجمه ترگمان]تا پایان سال جاری، کالیفرنیا کاملا از رکود ۵ ساله خود باز خواهد گشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Perhaps he was just young enough to bounce back, perhaps Oasis stung him into action.
[ترجمه گوگل]شاید او به اندازه کافی جوان بود که بتواند به عقب برگردد، شاید Oasis او را به عمل آورد [ترجمه ترگمان]شاید او فقط به اندازه کافی جوان بود که برگردد، و شاید ادکلن او را در عمل نیش زده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The personal savings rate has already started to bounce back, and is sure to rise further this year.
[ترجمه گوگل]نرخ پس انداز شخصی در حال حاضر شروع به بازگشت کرده است و مطمئناً امسال بیشتر خواهد شد [ترجمه ترگمان]نرخ پس انداز شخصی پیش از این شروع به احیای مجدد کرده است و مطمئنا در سال جاری افزایش خواهد یافت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Daks are known to bounce back, but this one looks beyond recall.
[ترجمه گوگل]شناخته شده است که داک ها به عقب باز می گردند، اما این یکی فراتر از یادآوری به نظر می رسد [ترجمه ترگمان]Daks مشهور هستند که به عقب بپرند، اما این یکی فراتر از یادآوری است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The overhang was cleared, enabling the shares to bounce back to 356p, down 2 on balance.
[ترجمه گوگل]اورهنگ پاک شد، و سهام را قادر ساخت تا به 356p بازگردند، 2 کاهش در تعادل [ترجمه ترگمان]در حالی که اجازه داده شد تا سهام به ۳۵۶ P کاهش یابد، در تراز ۲ بر روی تراز [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The radar waves bounce back off the cars that approach, and are registered by the receiving apparatus.
[ترجمه گوگل]امواج رادار به خودروهایی که نزدیک میشوند باز میگردند و توسط دستگاه دریافت کننده ثبت میشوند [ترجمه ترگمان]امواج رادار از ماشین هایی که نزدیک می شوند برمی گردند و توسط دستگاه دریافت کننده ثبت می شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. We are confident the business will bounce back from the recession.
[ترجمه گوگل]ما مطمئن هستیم که کسب و کار از رکود باز خواهد گشت [ترجمه ترگمان]ما مطمئن هستیم که کسب وکار از رکود باز خواهد گشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Liverpool's footballers hope to bounce back after their defeat in Europe last week.
[ترجمه گوگل]فوتبالیست های لیورپول امیدوارند پس از شکست هفته گذشته خود در اروپا، دوباره به بازی خود بازگردند [ترجمه ترگمان]فوتبالیست های تیم لیورپول، پس از شکست آن ها در اروپا در هفته گذشته، امیدوار به بازگشت به کشورشان هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Now the Lakers just need Ceballos to bounce back.
[ترجمه گوگل]اکنون لیکرز فقط به سبایوس برای بازگشت نیاز دارد [ترجمه ترگمان]حالا تیم لیکرز تنها به Ceballos نیاز دارد که به عقب برگردد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Optimistic, Tigers always bounce back for new and fresh challenges.
[ترجمه گوگل]خوش بینانه، ببرها همیشه برای چالش های جدید و تازه باز می گردند [ترجمه ترگمان]خوش بینانه بودن، ببرها همیشه به دنبال چالش های جدید و جدید هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Another Safety Issue: Can Toyota Ever Bounce Back?
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از مشکلات ایمنی: آیا تویوتا همیشه می تواند بازگردد؟ [ترجمه ترگمان]یک مساله ایمنی دیگر: آیا تویوتا قادر به برگشتن به عقب است؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
پیشنهاد کاربران
bounce back ( from ( something ) ) شرایط نامطلوبی را پشت سر گذاشتن و به حالت نرمال برگشتن
به ایمیل /بسته/ نامه های بازگشتی گفته می شود که به دلیل اشتباه بودن آدرس ایمیل یا مشکلات دیگر به گیرنده مورد نظر تحویل داده نمی شوند.
مثال؛ For example, after losing a job, someone might say, “I’m confident I’ll bounce back and find a new opportunity. ” In sports, a team that is trailing might say, “We need to bounce back and turn this game around. ” ... [مشاهده متن کامل]
A person going through a breakup might say, “I’m hurt right now, but I know I’ll bounce back and find love again. ”
قدرتمندانه به صحنه بازگشتن به جای اول/به روز اول خود بازگشتن بر مشکلات فائق آمدن بر مشکلات پیروز شدن از نو برخاستن
نجات پیدا کردن
جبران کردن
بازگشت با تمام قُوا، بازگشت مقتدرانه، اِحیاء After an early defeat, she bounced back to win the championship.
تجدید قُوا کردن
برگشتن یا جون سالم به در بردن asghar's wife bouncesback from duct Strom , but it's are days numbered همسر اصغر از طوفان گرد وخاک جون سالم به در بردیا برگشت اما روزهای ( اخر ) عمرش فرار رسیده است ، Your wife came , run away
After losing the first three games of the series, they bounced back to win their next eight games.
bounce back برگشتن
به وضع قبلی بازگشتن
بازسازی بازیابی
سرحال شدن
منعکس شدن
بهبود یافتن ( مخصوصا بعد از اینکه یک چیز بد برای شما اتفاق افتاده باشه ) ؛ برگشتن به حالت سالم و خوشحال اولیه