صفت ( adjective )
عبارات: born yesterday
عبارات: born yesterday
• (1) تعریف: brought into life by birth or in like manner.
• مترادف: created, delivered, engendered, hatched, spawned
• مشابه: conceived
• مترادف: created, delivered, engendered, hatched, spawned
• مشابه: conceived
- a newly born child
[ترجمه علیرضا یعقوبی] یک کودک جدید متولد شده|
[ترجمه گوگل] یک کودک تازه متولد شده[ترجمه ترگمان] یک کودک تازه متولد شده،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: characteristically so since birth; having innate talent for being; destined to be.
• مترادف: natural
• مشابه: confirmed, congenital, hereditary, inborn, inbred, inherent, innate, intrinsic
• مترادف: natural
• مشابه: confirmed, congenital, hereditary, inborn, inbred, inherent, innate, intrinsic
- a born loser
[ترجمه h] از وقتی متولد شده یک بازنده است|
[ترجمه گوگل] یک بازنده متولد شده[ترجمه ترگمان] یک بازنده متولد شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a born leader
[ترجمه reza-amiri] معنی تحت لفظی : کسی که برای رهبر ی متولد شده، یعنی این استعداد رو ذاتاً داره که جمعی رو رهبری کنه، پس بهتره بگیم "یک رهبره بالفطره"|
[ترجمه گوگل] یک رهبر متولد شده[ترجمه ترگمان] یک رهبر متولد شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: of the status or condition specified at birth.
- first-born
[ترجمه حسن زاده] بچه ارشد|
[ترجمه حسین صیادیان] فرزند ارشد _فرزند اول|
[ترجمه علیرضا یعقوبی] فرزند اول|
[ترجمه زینب] متولد اول . فرزند اول|
[ترجمه گوگل] اولین زاده[ترجمه ترگمان] اول - به دنیا آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- German-born.
[ترجمه حسین صیادیان] متولد در آلمان|
[ترجمه گوگل] آلمانی الاصل[ترجمه ترگمان] آلمانی - متولد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
( verb )
• : تعریف: past participle of bear
- This is the hospital where I was born.
[ترجمه گوگل] اینجا همان بیمارستانی است که من در آن به دنیا آمدم
[ترجمه ترگمان] اینجا بیمارستانی است که به دنیا آمده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اینجا بیمارستانی است که به دنیا آمده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- A brilliant plan was born that night.
[ترجمه mona] یک نقشه ی درخشان آن شب متولد شد|
[ترجمه گنج جو] اون شب، شبی بود که یک نقشه ی درست و حسابی تو ذهنم جرقه زد.|
[ترجمه گوگل] آن شب یک نقشه درخشان متولد شد[ترجمه ترگمان] یک نقشه درخشان آن شب به دنیا آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید