bob

/ˈbɑːb//bɒb/

معنی: فریب، مسخره، ضربت، شاقول، سرزنش یا طعنه، شوخی، حقه، وزنه قپان، منگوله، حرکت تند و سریع، سرود یاتصنیف، یک شیلینگ، اونگان، فریب دادن، ضربت زدن
معانی دیگر: خودمانی: bobby) robert هم می گویند)، هرچیز قلمبه که از ریسمان و غیره آویخته باشد، (کودکان و زنان) گیسوی کوتاه، موی چتری، (گیسوی انسان یا دم حیوان) کوتاه کردن، چتری کردن، چرخی کردن، تعظیم تند و کوتاه، تند و کوتاه تعظیم کردن، (به عنوان ادای احترام) سرخم کردن، (با سرعت) بالا و پایین رفتن، ورجه وورجه کردن، ورجستن، (بالا و پایین) جهیدن، (انگلیس - محلی) خوشه ی آویزان، حلقه یا دسته ی موی کوتاه، طره ی گیسو، کاکل، دم قیچی شده ی اسب، دم چیده شده، حرکت تند و ناگهانی، جهش، چوب پنبه (یا چیز مشابه) که به ریسمان قلاب ماهیگیری می زنند تا آن را شناور نگه دارد، با این نوع قلاب ماهیگیری کردن، نوعی رقص تند اسکاتلندی، سورتمه ی کوچک (bobsled هم می گویند)، (قدیمی) ضربه ی تند و سبک (مثلا با سر انگشت)، آهسته ضربه زدن، با سر انگشت نواختن، (قدیمی) ترجیع بند کوتاه، (انگلیس - خودمانی) یک شیلینگ، ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a quick dipping motion; a nod up and down.
مشابه: bow

- The boat gave a sudden bob that threw them off balance.
[ترجمه Edi.nozari] قایق بالا و پایین ناگهانی داد که آنها را از تعادل خارج کرد.
|
[ترجمه گوگل] قایق ناگهان باب شد که آنها را از تعادل خارج کرد
[ترجمه ترگمان] قایق به یک باب ناگهانی تبدیل شد که آن ها را به تعادل درآورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: bobs, bobbing, bobbed
• : تعریف: to jerk down and up or nod rapidly.

- The child bobbed her head in enthusiastic agreement.
[ترجمه امید روحانی] بچه با شور و شوق بالا و پایین می پرید.
|
[ترجمه گوگل] کودک به نشانه موافقت مشتاقانه سرش را تکان داد
[ترجمه ترگمان] بچه با شور و شوق سر تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: to make a quick or jerky movement up and down.

- The cork bobbed unsteadily on the waves.
[ترجمه گوگل] چوب پنبه به طور ناپایدار روی امواج تکان می خورد
[ترجمه ترگمان] چوب پنبه با بی تعادلی سر تکان می خورد، موج می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The doll's head bobbed back and forth as the dog carried it off in its mouth.
[ترجمه گوگل] وقتی سگ آن را در دهانش برد، سر عروسک به جلو و عقب تکان می‌خورد
[ترجمه ترگمان] سر عروسک بیرون آمد و سگ آن را از دهانش بیرون آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to incline or dip one's body as a sign of respect; curtsy or bow.
مشابه: bow
اسم ( noun )
(1) تعریف: a style of short haircut, usu. for women and children.

- After having long hair for years, she loved her new short bob.
[ترجمه Edi.nozari] بعد از داشتن سالها موی بلند او عاشق موی چتری کوتاه جدیدش بود
|
[ترجمه گوگل] او پس از سال ها موهای بلند، عاشق باب کوتاه جدیدش شد
[ترجمه ترگمان] بعد از سال ها موهای بلند و موهای کوتاه او را دوست داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a small heavy object that hangs, as at the end of a plumb line.

(3) تعریف: a buoyant object, such as a cork, used in fishing; bobber.
مترادف: bobber
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: bobs, bobbing, bobbed
• : تعریف: to cut very short, as hair, or as manes, tails, and the like in animals.
مشابه: dock

- They bobbed the horse's tail.
[ترجمه گوگل] دم اسب را زدند
[ترجمه ترگمان] دم اسب را تکان دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to try to seize floating or dangling objects with the mouth, as in a game.

- They bobbed for apples at the Halloween party.
[ترجمه گوگل] آنها در جشن هالووین به دنبال سیب بودند
[ترجمه ترگمان] آن ها در جشن هالو وین جشن سیب را قطع کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
(1) تعریف: a light tap or blow.

(2) تعریف: a buffing or polishing wheel covered with soft material such as felt.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: bobs, bobbing, bobbed
• : تعریف: to give a light blow; tap lightly.

جمله های نمونه

1. bob up
ناگهان ظاهر شدن،ورجهیدن،ورجه زدن

2. a plumb bob
وزنه ی شاقول

3. they used to get four bob an hour
ساعتی چهار شیلینگ می گرفتند.

4. a tall lady with a black bob
خانم قد بلندی با گیسوی سیاه و کوتاه

5. There's nobody named Bob Hope here.
[ترجمه گوگل]اینجا کسی به نام باب هوپ نیست
[ترجمه ترگمان]هیچ کس به اسم باب هوپ نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Why did you have to go and tell Bob about my illness? You just can't keep a secret, can you?
[ترجمه گوگل]چرا باید می رفتی و بیماری من را به باب می گفتی؟ شما فقط نمی توانید یک راز را حفظ کنید، می توانید؟
[ترجمه ترگمان]چرا باید بری و به باب راجع به بیماری من بگی؟ تو فقط نمی تونی یه راز رو نگه داری، می تونی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I lent her my Bob Marley tapes.
[ترجمه گوگل]نوارهای باب مارلی ام را به او قرض دادم
[ترجمه ترگمان]من فیلم های باب Marley رو بهش دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The opening speech was by Bob Alan representing Amnesty International.
[ترجمه گوگل]سخنرانی افتتاحیه توسط باب آلن نماینده سازمان عفو ​​بین الملل بود
[ترجمه ترگمان]سخنرانی آغازین باب آلن نماینده سازمان عفو بین الملل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Is Bob an old friend of yours?
[ترجمه گوگل]آیا باب دوست قدیمی شماست؟
[ترجمه ترگمان]باب دوست قدیمی توست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You're the same old Bob, aren't you?
[ترجمه گوگل]تو همان باب قدیمی هستی، نه؟
[ترجمه ترگمان]تو همون باب قبلی هستی، مگه نه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Bob Wilson is a Southerner, from Texas.
[ترجمه گوگل]باب ویلسون یک جنوبی، اهل تگزاس است
[ترجمه ترگمان]باب ویلسون اهل تگزاس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I saw Bob in town with his girlfriend.
[ترجمه گوگل]من باب را در شهر با دوست دخترش دیدم
[ترجمه ترگمان]من باب رو با دوست دخترش تو شهر دیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Bob Ewell spat contemptuously right in the lawyer's face.
[ترجمه گوگل]باب ایول به طرز تحقیرآمیزی درست به صورت وکیل تف کرد
[ترجمه ترگمان]باب Ewell با تحقیر به صورت وکیل تف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. All the students fell about, when Bob came in wearing his strange funny clothes.
[ترجمه گوگل]وقتی باب با پوشیدن لباس های عجیب و غریبش وارد شد، همه دانش آموزان به هم خوردند
[ترجمه ترگمان]وقتی باب لباس های عجیب و غریب خود را پوشیده بود، همه دانش اموزان در اطرافشان بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فریب (اسم)
bewitchment, conjuration, cheat, humbuggery, wile, allurement, lure, enticement, deception, deceit, fraud, delusion, temptation, seducement, magic, sorcery, bluff, bamboozle, bilk, bob, humbug, brogue, cantrip, imposture, swindle, defraudation, diabolism, hocus-pocus, goety, hoodoo, inveiglement

مسخره (اسم)
flout, antic, mockery, ridicule, scoff, zany, aunt sally, irony, patch, gibe, butt, jeer, bob, jest, taunt, buffoon, clown, droll, laughingstock, staring-quarter, cut-up, witticism, merry-andrew, mickey, own-glass, pickle herring, punchball

ضربت (اسم)
smash, chop, skelp, impact, strike, stroke, hit, bat, smack, bop, beat, slap, whack, butt, blow, impulse, bump, knock, fib, biff, thump, bob, cuff, buffet, buff, dint, hack, pound, impulsion, lead-off, thwack, percussion, plunk, swat, whang

شاقول (اسم)
guideline, bob, plummet, plumb line

سرزنش یا طعنه (اسم)
bob

شوخی (اسم)
sport, game, fun, spree, raillery, quiz, jink, drollery, persiflage, jape, bob, joke, prank, humor, jest, bon mot, facetiae, curvet, gig, lark, funny bone, pleasantry, jocosity, waggery, witticism, laverock

حقه (اسم)
intake, shift, trick, foul play, bob, hob, flam, knack, hocus, pompon, monkeyshine

وزنه قپان (اسم)
bob

منگوله (اسم)
knot, bob, tassel, tuft, pompon

حرکت تند و سریع (اسم)
bob, jerk, scud, scurry, flitter

سرود یا تصنیف (اسم)
bob

یک شیلینگ (اسم)
bob

اونگان (اسم)
fly, bob

فریب دادن (فعل)
fool, cheat, deceive, defraud, jape, mump, delude, hoodwink, hum, bob, humbug, diddle, thimblerig, dissimulate, mislead, fob, short-change

ضربت زدن (فعل)
strike, bump, bob, jab, contuse, hammer, inflict, sock

تخصصی

[برق و الکترونیک] breakout box-جعبه ی مفصل وسیله ای برای آزمایش خط انتقال .
[مهندسی گاز] وزنه مدرج (جهت اندازه گیری عمق مایعات)
[ریاضیات] شاقول، وزنه

انگلیسی به انگلیسی

• male first name (form of robert)
short haircut worn by women and children
cut hair in a bob; move up and down; appear, emerge
if something bobs, it moves up and down, like something does when it is floating on water.
in informal speech, people used to refer to a shilling as a bob. the plural form was also `bob'.
a bob is also a hair style in which a woman's hair is cut level with her chin.
see also bobbed.

پیشنهاد کاربران

Bob /bɒb/ ( v - bobs, bobbing, bobbed ) to move or cause to move with a short abrupt movement, as of the head.
حرکت دادن کوتاه و ناگهانی سر؛ جنباندن سر؛ تکان دادن یا تکان خوردن سریع سر
Example 1: 👇
...
[مشاهده متن کامل]

She bobbed her head at each passenger.
سرش را برای هر مسافری سریع تکان می داد.
Example 2: 👇
I could see his head bobbing about.
می توانستم سرش را ببینم که در حال جنبیدن بود.
Example 3: 👇
She wondered whether they were anchored; they seemed fixed; they did not bob.
او تعجب کرد که نکند به آنها لنگر انداخته اند چرا که ثابت به نظر می رسیدند. سرشان کمترین تکانی نمی خورد.
Example 4: 👇
Grimsrud's head bobs with bumps on the road; otherwise, he is motionless, reactionless, scowling and gazing out.
* Fargo - Screenplay: Ethan Coen and Joel Coen
سرِ گریمسرود با دست اندازهای جاده تکان های ناگهانی و سریع می خورد. در غیر این صورت، او بی حرکت، بی واکنش، و اخم کرده به بیرون از ماشین خیره شده است.
* متن انتخابی: از فیلنامه ی فیلمِ #فارگو#
فیلنامه نوشته ی: ایتان کوئن و جوئل کوئن

bob
منابع• https://www.merriam-webster.com/dictionary/bob
بالا و پایین رفتن.
His heads bobs.
سرش بالا و پایین می شه ( خوابش میاد ) .
سر خود را به نشانه ی تایید گفته های دیگری - به آرامی، بالا و پایین آوردن
فعل :
۱ _ بالا و پایین پریدن ، بالا و پایین رفتن ، بالا و پایین کردن
Move quickly up and down
۲ _ کوتاه کردن ( موی زن ) تا شانه ها یا کوتاه تر
Cut ( a woman's hair ) to the shoulder or shorter
Angled bob
موهای کوتاهی که پشتش از جلو و بغلاش کوتاه تره.
bob
1 -
Bob is slang for shilling
اصطلاح عامیانه برای کلمه شیلینگ
2 -
a women's hairstyle with the hair cut to neck length all around the head
موی چتری بانوان
I've had/worn my hair in a bob for ages
bob
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/bob
به معنی مرتیکه خیلی جاها استفاده میشه
حرکت کردن
تکان خوردن . بالا پایین رفتن
𝙄𝙩 𝘽𝙧𝙤𝙠𝙚𝙙 𝙈𝙮 𝙃𝙚𝙖𝙧𝙩
𝘽𝙪𝙩 𝙊𝙥𝙚𝙣𝙚𝙙 𝙈𝙮 𝙀𝙮𝙚𝙨!
bob ( shayan ) ♥️👑
LOVE. ?
موی کوتاه ( چتری )
move up and down
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس