blister

/ˈblɪstər//ˈblɪstə/

معنی: ابله، تاول، تاول زدن
معانی دیگر: تاول کردن، هر چیز تاول مانند (مثلا در گیاهان یا در سطح رنگ کاری شده)، زخم زبان زدن، (در ترن و هواپیما و غیره) محفظه ی شیشه ای برای مشاهده یا ایمنی و غیره، جعبه یا محفظه ی بادکرده ی پلاستیکی (که برخی فراورده ها را در آن قرار می دهند)، سخت کتک زدن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a thin, bubble-like swelling of the outer skin, resulting from a burn or other injury and containing fluid.

- Staying under a heat lamp too long will give you blisters.
[ترجمه مصطفی امیرجانی] با ماندن خیلی طولانی زیریک لامپ مادون قرمز، شما تاول می زنید.
|
[ترجمه محمد] در معرض یک لامپ مادون قرمز قرار گرفتن به مدت طولانی باعث تاول زند شما می شود
|
[ترجمه گوگل] ماندن طولانی مدت زیر یک لامپ حرارتی باعث ایجاد تاول می شود
[ترجمه ترگمان] ماندن در یک لامپ داغ برای مدت طولانی باعث تاول زدن شما می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- My feet are getting blisters from these new shoes.
[ترجمه Asal] پاهایم از این کفش تازه تاول زد
|
[ترجمه Arman] پاهایم بخاطر این کفش جدیدم داره تاول میزنه. ( کفش تنگ )
|
[ترجمه DoyMahdi] پاهایم از این کفش های جدید ( تازه ) تاول هایی زده
|
[ترجمه ش . ف . ق ج] پاهایم بخاطر این کفش جدید تاول زد 🇺🇲
|
[ترجمه Saeid.T] my feet are getting blisters و my feet are blistering. پاهام داره تاول میزنه. وقتی بدون get میاریم، یعنی به عمل تاول زدن به طور مستقیم اشاره می کنیم، ولی وقتی با get میاریم به عمل تاول زدن به طور غیرمستقیم اشاره میکنیم.
|
[ترجمه گوگل] پاهایم از این کفش های جدید تاول می زند
[ترجمه ترگمان] پاهایم از این کفش های تازه پر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: any such raised bubble in a coating, such as paint.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: blisters, blistering, blistered
(1) تعریف: to raise a blister on.

- You'll blister your heel if you don't wear socks with those shoes.
[ترجمه سارا] اگر با این کفش جوراب نپوشی پاشنه پات تاول میزنه
|
[ترجمه محمد] اگر تو با این کفش ها جوراب بپوشی ، تاول می زنی
|
[ترجمه گوگل] اگر با آن کفش‌ها جوراب نپوشید، پاشنه‌تان تاول می‌زند
[ترجمه ترگمان] اگر با این کفش ها جوراب بپوشی تاول می زنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to scold or punish harshly.
مشابه: scorch

- She blistered him with an angry tirade.
[ترجمه گوگل] او را با تاول خشمگین
[ترجمه ترگمان] به بیت با لحنی خشم آلود و خشم آلود به او گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: blistery (adj.)
• : تعریف: to break out in a blister or blisters.

- Her skin blistered after staying out on the beach all day.
[ترجمه گوگل] پوست او بعد از اینکه تمام روز در ساحل ماند تاول زد
[ترجمه ترگمان] بعد از آن که تمام روز را در ساحل ماند، پوستش تاول زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The paint on the wall blistered from the high heat.
[ترجمه گوگل] رنگ روی دیوار از حرارت زیاد تاول زد
[ترجمه ترگمان] رنگ روی دیوار، از گرمای شدید، تاول زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a water blister
تاول پر از آب

2. needling a blister until it bursts
سوزن زدن به تاول تا اینکه سر باز کند

3. The affected skin turns red and may blister.
[ترجمه گوگل]پوست آسیب دیده قرمز می شود و ممکن است تاول بزند
[ترجمه ترگمان]پوست آسیب دیده سرخ می شود و ممکن است تاول بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His skin was beginning to blister.
[ترجمه سیدآرش] پوست او شروع به تاول زدن میکند. . . .
|
[ترجمه DoyMahdi] پوست او داره شروع به تاول زدن میکند .
|
[ترجمه گوگل]پوستش شروع به تاول زدن کرده بود
[ترجمه ترگمان]پوستش تاول می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I've got a blister on my left foot.
[ترجمه DoyMahdil] روی پای چپم یک تاول زده است .
|
[ترجمه Saeid.T] من یک تاول دارم روی پای چپم = روی پای چپم یک تاول زده است ( چون وقتی تاول بزنه پس شما آن تاول را دارید )
|
[ترجمه گوگل]من روی پای چپم یک تاول دارم
[ترجمه ترگمان]پای چپم تاول می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The paint will blister in the heat.
[ترجمه گوگل]رنگ در گرما تاول می زند
[ترجمه ترگمان]رنگ در گرما تاول می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I was bothered about the blister on my hand.
[ترجمه گوگل]بابت تاول روی دستم اذیت شدم
[ترجمه ترگمان]نسبت به تاول روی دستم ناراحت بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He broke the blister with a needle.
[ترجمه گوگل]تاول را با سوزن شکست
[ترجمه ترگمان]او تاول را با سوزن شکست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He pricked the blister on his heel with a sterilized needle.
[ترجمه گوگل]او با سوزن استریل شده، تاول را روی پاشنه پا خار کرد
[ترجمه ترگمان]او تاول را با سوزن استرلیزه روی پاشنه پایش فرو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The bandage must be put on when the blister breaks.
[ترجمه گوگل]زمانی که تاول پاره شد، بانداژ را باید گذاشت
[ترجمه ترگمان]وقتی که تاول زد باید پانسمان تمام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Internal decorations will be affected. Paint will blister and flake off.
[ترجمه گوگل]دکوراسیون داخلی تحت تاثیر قرار خواهد گرفت رنگ تاول می زند و پوسته پوسته می شود
[ترجمه ترگمان]تزئینات داخلی تحت تاثیر قرار خواهد گرفت Paint blister و پوسته پوسته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Navy doctors say the new shoes have cut blister problems in half since the boot camp started issuing them last July.
[ترجمه گوگل]پزشکان نیروی دریایی می‌گویند که کفش‌های جدید از زمانی که در جولای گذشته شروع به انتشار کفش‌های بوت کرد، مشکلات تاول را به نصف کاهش داده است
[ترجمه ترگمان]پزشکان نیروی دریایی می گویند که کفش های تازه از زمانی که اردوگاه پوتین در ماه ژوئیه گذشته شروع به صدور آن ها کرده است، مشکلاتی را ایجاد کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In doing so, he developed a blister on his foot that turned into a diabetic ulcer.
[ترجمه گوگل]با انجام این کار، تاول روی پایش ایجاد شد که به زخم دیابت تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]در انجام این کار، او یک تاول روی پایش ایجاد کرد که به زخم دیابتی تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The paint may blister in a mild attack or show yellow soapy runs in a severe attack.
[ترجمه گوگل]رنگ ممکن است در یک حمله خفیف تاول بزند یا در یک حمله شدید، رنگ‌های صابونی زرد را نشان دهد
[ترجمه ترگمان]رنگ ممکن است در یک حمله ملایم تاول بزند و یا صابون زرد را در یک حمله شدید نشان دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A large blister came on the heel of her right palm, from forcing the trowel handle down to prise bricks up.
[ترجمه گوگل]تاول بزرگی روی پاشنه کف دست راستش آمده بود، از فشار دادن دسته ماله به پایین گرفته تا آجرها
[ترجمه ترگمان]یک تاول بزرگ از کف دست راستش بیرون آمد و از آن استفاده کرد که بیلچه را مجبور به بیرون کشیدن آجرها کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ابله (اسم)
fool, screwball, fop, imbecile, blister, doodle, smallpox, pox, pock, dolt, variola, simpleton, half-wit

تاول (اسم)
blain, gall, blister, scorch, scald, bleb, welt

تاول زدن (فعل)
blister, scorch, break out, vesicate

تخصصی

[عمران و معماری] برآمدگی - تاول
[نساجی] فاسد شدن رنگ
[پلیمر] تاول

انگلیسی به انگلیسی

• bubble; pimple; raised bubble on the skin that is filled with pus; raised area just under the top layer of a structure; bubble-like structure on a plane or aviation vehicle (e.g. for shooting the guns from a bomber)
cause to blister or be affected with blisters
a blister is a painful swelling containing clear liquid on the surface of your skin.
when your skin blisters, blisters appear on it as a result of burning or rubbing.
when paint or rubber blisters, small bumps appear on its surface.
see also blistering.

پیشنهاد کاربران

تاول ، زخم های سطحی پوست مثل زخم ناشی از زدگی کفش تنگ
سلام.
این کلمه معنی تاول می دهد.
در داروسازی به هر ورق قرص، بلیستر میگونید.
با احترام.
Criticize or rebuke harshly
به شدت انتقاد یا سرزنش کردن.
Several others blistered Trump for not showing up, a departure from the first debate, when the field mostly lined up behind former president.
to pop a blister:
ترکوندن تاول
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : blister
✅️ اسم ( noun ) : blister
✅️ صفت ( adjective ) : blistering / blistered
✅️ قید ( adverb ) : blisteringly
بسته های الومینیومی که قرص داخلشه. به صورت یه ورق قرص
تاول
blister ( پزشکی )
واژه مصوب: تاول
تعریف: برجستگی پوستی حاوی مایع آبگون ( serous fluid ) و گاه خون یا چرک
آبسه
آبله
تاول
تاول. تاول زدن
ورقه ی قرص که بخش هایی مثل اینکه ورم کرده زده بیرون رو داره
اَبله
احمق
تاول . آبله
تاول ، آبله
آبله، تاول
ابله
تتول و ابله
تاول

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس