اسم ( noun )
• (1) تعریف: a thin, bubble-like swelling of the outer skin, resulting from a burn or other injury and containing fluid.
- Staying under a heat lamp too long will give you blisters.
[ترجمه مصطفی امیرجانی] با ماندن خیلی طولانی زیریک لامپ مادون قرمز، شما تاول می زنید.|
[ترجمه محمد] در معرض یک لامپ مادون قرمز قرار گرفتن به مدت طولانی باعث تاول زند شما می شود|
[ترجمه گوگل] ماندن طولانی مدت زیر یک لامپ حرارتی باعث ایجاد تاول می شود[ترجمه ترگمان] ماندن در یک لامپ داغ برای مدت طولانی باعث تاول زدن شما می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- My feet are getting blisters from these new shoes.
[ترجمه Asal] پاهایم از این کفش تازه تاول زد|
[ترجمه Arman] پاهایم بخاطر این کفش جدیدم داره تاول میزنه. ( کفش تنگ )|
[ترجمه DoyMahdi] پاهایم از این کفش های جدید ( تازه ) تاول هایی زده|
[ترجمه ش . ف . ق ج] پاهایم بخاطر این کفش جدید تاول زد 🇺🇲|
[ترجمه Saeid.T] my feet are getting blisters و my feet are blistering. پاهام داره تاول میزنه. وقتی بدون get میاریم، یعنی به عمل تاول زدن به طور مستقیم اشاره می کنیم، ولی وقتی با get میاریم به عمل تاول زدن به طور غیرمستقیم اشاره میکنیم.|
[ترجمه گوگل] پاهایم از این کفش های جدید تاول می زند[ترجمه ترگمان] پاهایم از این کفش های تازه پر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: any such raised bubble in a coating, such as paint.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: blisters, blistering, blistered
حالات: blisters, blistering, blistered
• (1) تعریف: to raise a blister on.
- You'll blister your heel if you don't wear socks with those shoes.
[ترجمه سارا] اگر با این کفش جوراب نپوشی پاشنه پات تاول میزنه|
[ترجمه محمد] اگر تو با این کفش ها جوراب بپوشی ، تاول می زنی|
[ترجمه گوگل] اگر با آن کفشها جوراب نپوشید، پاشنهتان تاول میزند[ترجمه ترگمان] اگر با این کفش ها جوراب بپوشی تاول می زنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to scold or punish harshly.
• مشابه: scorch
• مشابه: scorch
- She blistered him with an angry tirade.
[ترجمه گوگل] او را با تاول خشمگین
[ترجمه ترگمان] به بیت با لحنی خشم آلود و خشم آلود به او گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] به بیت با لحنی خشم آلود و خشم آلود به او گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: blistery (adj.)
مشتقات: blistery (adj.)
• : تعریف: to break out in a blister or blisters.
- Her skin blistered after staying out on the beach all day.
[ترجمه گوگل] پوست او بعد از اینکه تمام روز در ساحل ماند تاول زد
[ترجمه ترگمان] بعد از آن که تمام روز را در ساحل ماند، پوستش تاول زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بعد از آن که تمام روز را در ساحل ماند، پوستش تاول زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The paint on the wall blistered from the high heat.
[ترجمه گوگل] رنگ روی دیوار از حرارت زیاد تاول زد
[ترجمه ترگمان] رنگ روی دیوار، از گرمای شدید، تاول زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] رنگ روی دیوار، از گرمای شدید، تاول زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید