اسم ( noun )
• (1) تعریف: the number represented by the Arabic numeral 1,000,000,000.
- You write one billion with nine zeros.
[ترجمه ان ام کیو] شما یک میلیارد را با نه صفر مینویسید|
[ترجمه گوگل] شما یک میلیارد را با نه صفر می نویسید[ترجمه ترگمان] شما یک میلیارد با نه صفر صفر می نویسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: the product of multiplying one thousand by one million.
• (3) تعریف: a very large unspecified number.
- I bet there's a billion spiders in that old attic.
[ترجمه گوگل] شرط می بندم که یک میلیارد عنکبوت در آن اتاق زیر شیروانی قدیمی وجود دارد
[ترجمه ترگمان] شرط می بندم یه میلیارد نفر توی اون اتاق زیر شیروانی قدیمی وجود داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] شرط می بندم یه میلیارد نفر توی اون اتاق زیر شیروانی قدیمی وجود داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• (1) تعریف: being one billion in number.
- The jets cost over a billion dollars.
[ترجمه گوگل] هزینه این جت ها بیش از یک میلیارد دلار است
[ترجمه ترگمان] این جت jets بیش از یک میلیارد دلار هزینه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این جت jets بیش از یک میلیارد دلار هزینه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: being a very large unspecified number.
- I have a billion things to do today.
[ترجمه یوسف نادری] امروز یک میلیارد کار دارم که باید انجام بدم.|
[ترجمه گوگل] امروز یک میلیارد کار دارم که باید انجام دهم[ترجمه ترگمان] امروز یک میلیارد کار دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- There must have been a billion people at the bus station.
[ترجمه گوگل] باید یک میلیارد نفر در ایستگاه اتوبوس حضور داشته باشند
[ترجمه ترگمان] حتما یک میلیارد نفر در ایستگاه اتوبوس بوده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] حتما یک میلیارد نفر در ایستگاه اتوبوس بوده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید