صفت ( adjective )
• (1) تعریف: superl. of good.
• متضاد: worst
• متضاد: worst
• (2) تعریف: beyond all others in quality, rank, or the like.
• مترادف: consummate, excellent, first, first-class, first-rate, foremost, super, superior, superlative, tiptop, top, topnotch
• متضاد: least, worst
• مشابه: biggest, bully, capital, choice, finest, greatest, highest, largest, longest, outstanding, preponderant, prize, select
• مترادف: consummate, excellent, first, first-class, first-rate, foremost, super, superior, superlative, tiptop, top, topnotch
• متضاد: least, worst
• مشابه: biggest, bully, capital, choice, finest, greatest, highest, largest, longest, outstanding, preponderant, prize, select
- the best hunter
[ترجمه مهدی] بهترین شکارچی، عالی ترین شکارچی|
[ترجمه گوگل] بهترین شکارچی[ترجمه ترگمان] بهترین شکارچی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- the best wine
• (3) تعریف: most satisfactory; most desirable.
• مترادف: advantageous, propitious, right
• متضاد: worst
• مشابه: appropriate, apt, auspicious, correct, favorable, fitting, golden, ideal, opportune, perfect, promising, proper, suitable
• مترادف: advantageous, propitious, right
• متضاد: worst
• مشابه: appropriate, apt, auspicious, correct, favorable, fitting, golden, ideal, opportune, perfect, promising, proper, suitable
- This is the best time to leave.
[ترجمه گوگل] این بهترین زمان برای ترک است
[ترجمه ترگمان] این بهترین زمان برای رفتن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این بهترین زمان برای رفتن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- People say that fish is best with white wine.
[ترجمه گوگل] مردم می گویند ماهی با شراب سفید بهتر است
[ترجمه ترگمان] مردم می گویند که ماهی با شراب سفید بهترین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] مردم می گویند که ماهی با شراب سفید بهترین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
قید ( adverb )
• (1) تعریف: superl. of well.
• متضاد: worst
• متضاد: worst
• (2) تعریف: in the most advantageous way.
• مترادف: advantageously
• متضاد: worst
• مشابه: appropriately, properly
• مترادف: advantageously
• متضاد: worst
• مشابه: appropriately, properly
- He wondered how best to approach her.
[ترجمه سما] او فکر کرد که نزدیک شدن به او چقدر خوب است ( مزیت دارد|
[ترجمه دکتر محمدشکیبی نژاد] از خود می پرسید که چگونه باید به او نزدیک شود ( جمله مجهول )|
[ترجمه گوگل] او فکر کرد که چگونه به او نزدیک شود[ترجمه ترگمان] در این فکر بود که چگونه باید به او نزدیک شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: with the highest excellence or to the most satisfactory degree.
• متضاد: worst
• مشابه: foremost, greatly, highly, successfully
• متضاد: worst
• مشابه: foremost, greatly, highly, successfully
- Of the three, she dances best.
[ترجمه گوگل] از این سه، او بهترین رقص را دارد
[ترجمه ترگمان] از هر سه، او بهتر می رقصد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] از هر سه، او بهتر می رقصد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• (1) تعریف: a thing or person of the highest excellence.
• مترادف: cream, elite, fat, pick, prime, tiptop, top
• متضاد: worst
• مشابه: crown, first, lead, peak, summit, superlative, zenith
• مترادف: cream, elite, fat, pick, prime, tiptop, top
• متضاد: worst
• مشابه: crown, first, lead, peak, summit, superlative, zenith
- We saved the best for last.
[ترجمه گوگل] ما بهترین ها را برای آخر ذخیره کردیم
[ترجمه ترگمان] ما بهترین رو برای آخرین بار نجات دادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ما بهترین رو برای آخرین بار نجات دادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: one's finest clothing, usu. worn on special occasions.
• مترادف: bib and tucker, Sunday best
• مشابه: finery, full dress, regalia
• مترادف: bib and tucker, Sunday best
• مشابه: finery, full dress, regalia
- Dress in your best for this party.
[ترجمه گوگل] برای این مهمانی بهترین لباس خود را بپوشید
[ترجمه ترگمان] در بهترین حالت برای این مهمانی لباس بپوشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] در بهترین حالت برای این مهمانی لباس بپوشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: one's finest performance, effort, functioning, or behavior.
• مترادف: peak
• متضاد: worst
• مشابه: climax, height, most, summit, zenith
• مترادف: peak
• متضاد: worst
• مشابه: climax, height, most, summit, zenith
- I didn't know if I'd have success, but I promised to do my best.
[ترجمه دکتر محمدشکیبی نژاد] نمی دانستم موفق می شوم یا نه، اما قول دادم که تمام تلاشم را انجام دهم.|
[ترجمه گوگل] نمیدانستم موفق خواهم شد یا نه، اما قول دادم تمام تلاشم را انجام دهم[ترجمه ترگمان] نمی دانستم که موفق شده ام یا نه، اما قول دادم بهترین کار را انجام دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She is sometimes irritable when visitors come, but she was at her best today.
[ترجمه گوگل] او گاهی اوقات وقتی بازدیدکنندگان می آیند عصبانی می شود، اما امروز در بهترین حالت خود بود
[ترجمه ترگمان] گاهی وقت ها که مهمان ها می آیند عصبانی می شود، اما امروز حالش بهتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] گاهی وقت ها که مهمان ها می آیند عصبانی می شود، اما امروز حالش بهتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: one's warmest wishes or regards.
• مترادف: regards
• مشابه: compliments, greetings, hello, wishes
• مترادف: regards
• مشابه: compliments, greetings, hello, wishes
- Give my best to your mother.
[ترجمه مریم] ب مادر بهترین ها رو بده|
[ترجمه selena] بهترین ها رو به مادرت بده|
[ترجمه مانلی] بهترین ها رو به ماررت بده|
[ترجمه گوگل] تمام تلاشم را به مادرت بده[ترجمه ترگمان] بهترین دوستم رو به مادرت بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: bests, besting, bested
حالات: bests, besting, bested
• : تعریف: to get the better of; defeat.
• مترادف: better, defeat, exceed, excel, outdo, outshine, outstrip, surpass, transcend, worst
• مشابه: beat, conquer, down, master, overcome, top
• مترادف: better, defeat, exceed, excel, outdo, outshine, outstrip, surpass, transcend, worst
• مشابه: beat, conquer, down, master, overcome, top
- He always bested his father at tennis.
[ترجمه گوگل] او همیشه در تنیس از پدرش بهترین بود
[ترجمه ترگمان] اون همیشه از پدرش در تنیس پیروز می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اون همیشه از پدرش در تنیس پیروز می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید